ترنج موبایل
کد خبر: ۹۱۸۷۳۲

چرا بازگشت به کوروش، بازگشت به خویشتن فرهنگی است؟

چرا بازگشت به کوروش، بازگشت به خویشتن فرهنگی است؟

محمدجواد حق‌شناس گفت: «بازگشت به کوروش، بازگشت به خویشتن فرهنگی است؛ نه برای ستایش گذشته، بلکه برای ساخت آینده‌ای که در آن اخلاق، بنیاد قدرت باشد.»

تبلیغات
تبلیغات

محمدجواد حق‌شناس، تحلیلگر سیاسی و فرهنگی،  مهرداد ملک‌زاده، باستان‌شناس، وعلیرضا حسن‌زاده، دانشیار پژوهشکده مردم‌شناسی و پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور،  به بهانه هفتم آبان ماه، روز کوروش،  به ویژگی‌های خاص کوروش در حوزه شکل‌دهی به یک نظام حکمرانی متحد و منسجم ایرانی، توسعه دیپلماسی منطقه‌ای و جهانی، حقوق بشر، صلح‌طلبی تاکید کردند.

به گزارش اعتماد، مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

کوروش الگویی برای صلح و مدارا در حکمرانی

محمدجواد حق‌شناس در تشریح ویژگی‌های کوروش در ایجاد یک حکمرانی متحد و منسجم ایرانی می‌گوید: «در جهانی که هر روز شاهد گسترش خشونت، جنگ و ستیز است، بازگشت به میراث صلح و مدارا نه یک انتخاب فرهنگی، بلکه ضرورتی تاریخی است. آغاز قرن بیست و یکم، همانند قرن گذشته، آزمونی دوباره برای انسانیت است؛ جهانی که در آن علم پیش رفته، اما اخلاق پس‌نشسته است. از خاورمیانه تا اوکراین و غزه، نشانه‌های فروریختن گفت‌وگو و افول اخلاق جمعی آشکار است. در چنین وضعی، بازخوانی اندیشه و منش کوروش بزرگ، نه صرفا به عنوان گذشته‌ای پرافتخار، بلکه به‌مثابه الگویی برای آینده ممکن بشر، معنا و ضرورت تازه‌ای می‌یابد. 

کوروش بزرگ را می‌توان بنیان‌گذار نخستین گفتمان عملی روابط میان ملت‌ها بر پایه صلح، آزادی و احترام متقابل دانست؛ گفتمانی که در دل تاریخ، پیش از شکل‌گیری مفاهیمی چون «حقوق بشر» یا «سازمان ملل»، از زبان یک پادشاه ایرانی بیان شد. او نشان داد که قدرت، اگر با عدالت و کرامت انسانی همراه شود، می‌تواند رهایی‌بخش باشد نه سلطه‌گر. کوروش مفهوم «فتح» را از تسلط و ویرانی به آزادسازی و احیای کرامت انسان تغییر داد؛ همان جایی که اخلاق جای شمشیر را گرفت و مهربانی جانشین سلطه‌جویی شد. براساس نظریه استاد ابوالکلام آزاد، اندیشمند مسلمان و از رهبران استقلال هندوستان، کوروش همان «ذوالقرنین» قرآن است که دو بار در کتاب آسمانی مسلمانان با نیکی یاد شده است. این دیدگاه بعدها ازسوی علامه طباطبایی، مفسر بزرگ قرآن و صاحب تفسیر المیزان، پذیرفته و تایید شد. 

بدین‌ترتیب، چهره کوروش نه فقط در تاریخ ایران بلکه در سنت دینی و فرهنگی اسلام نیز جایگاهی معنوی می‌یابد؛ الگویی که میان ایمان و انسانیت، قدرت و عدالت، پیوندی ناگسستنی برقرار می‌کند. منشور کوروش، این سند شگرف از شش قرن پیش از میلاد را می‌توان نخستین بیانیه حقوق بشر دانست. در آن، آزادی اندیشه، احترام به آیین‌ها و ممنوعیت بردگی و آزار اقوام مغلوب تصریح شده است؛ اصولی که هزاران سال بعد در منشور ملل متحد بازتاب یافت. این پیوند تاریخی میان منشور کوروش و منشور سازمان ملل، نشان می‌دهد که میراث ایران 

نه تنها بخشی از گذشته بشر، بلکه ریشه‌ای در بنای مدرن عدالت و حقوق جهانی است. اما پرسش اساسی آن است که چرا با وجود چنین گنجینه‌ای، ما در بهره‌گیری از آن برای ساخت جامعه‌ای عادل‌تر و مهربان‌تر ناکام مانده‌ایم؟ علت را باید در غفلت نهادهای فرهنگی و مسوولان این سرزمین جست‌وجو کرد که میراث صلح و مدارا را به شعارهای تشریفاتی تقلیل داده‌اند. ما در توسعه فناوری کوشیده‌ایم، اما از توسعه «علوم میراثی» غافل مانده‌ایم؛ علومی که می‌توانند به ما بیاموزند چگونه از تجربه‌های تاریخی برای ترمیم اخلاق و بازسازی اعتماد اجتماعی بهره گیریم. در جهان امروز، سخن گفتن از صلح آسان است، اما عمل به آن دشوار. منش کوروش به ما یادآوری می‌کند که صلح یک رفتار است نه یک واژه. 

او در عمل، آزادی ادیان، احترام به سنت‌ها و عدالت اجتماعی را پاس داشت. از این‌رو می‌توان گفت کوروش، نخستین «انسان جهانی» تاریخ است؛ کسی که کرامت انسان را فراتر از مرزها دید و بنیان مفهوم «شهروندی جهانی» را پی‌ریخت. در زمانی که جهان گرفتار تبعیض، نژادپرستی و استانداردهای دوگانه است، بازگشت به اندیشه او می‌تواند راهی برای بازسازی اخلاق جهانی باشد. با این حال، ما در ترجمه فرهنگی و هنری این میراث به زبان امروز، کوتاهی کرده‌ایم. 

هنر و رسانه، که می‌توانستند پیام مهربانی و مدارا را به نسل‌های جدید برسانند، گرفتار سیاست‌زدگی و تکرار شده‌اند. پرتره کوروش، تنها در قاب نقاشی نیست؛ در چهره هر هنرمندی است که به کرامت انسان باور دارد. از این‌رو بازگشت به کوروش، بازگشت به خویشتن فرهنگی است؛ نه برای ستایش گذشته، بلکه برای ساخت آینده‌ای که در آن اخلاق، بنیاد قدرت باشد. در حافظه جهانی، کوروش تنها یک نام تاریخی نیست؛ نمادی از پیوند انسان‌ها بر پایه عدالت و صلح است. وظیفه ما این است که این میراث را از قالب سنگ و موزه بیرون آورده و در زندگی اجتماعی جاری کنیم: در مدرسه، در آموزش عمومی، در گفت‌وگوهای ملی و در رفتار نهادهای حاکمیتی. 

چرا نباید «درس کوروش» یا «زنگ مهربانی» در مدارس ایران تدریس شود تا کودکان این سرزمین بیاموزند که قدرت واقعی، در مهربانی است نه در غلبه؟ اکنون که ایران درگیر شکاف‌های اجتماعی و بحران اعتماد است، میراث کوروش می‌تواند نقشه راهی برای بازسازی اخلاق عمومی و فرهنگی ما باشد. او به ما آموخت که فرمانروایی، بدون عدالت و انسانیت، پایدار نمی‌ماند. 

در روزگاری که جهان از خشونت خسته است، شاید زمان آن رسیده که به کوروش بازگردیم و به دیدارش در پاسارگاد باشکوه برویم نه برای ستایش گذشته، بلکه برای نجات آینده. بازگشت به کوروش بزرگ، بازگشت به صلح و مداراست - و شاید آخرین فرصت برای بازیابی خودِ ایرانی ما، در جهانی که خشونت و شقاوت در آن موج می‌زند و از مهربانی تهی شده است. »

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات