انقلاب در تدریس: ۱۵ راهکار برای آموزش موثرتر
پژوهشهای جدید در حوزه علوم اعصاب و یادگیری نشان میدهد که آموزش مؤثر زمانی شکل میگیرد که شیوه تدریس با نحوه عملکرد مغز دانشآموزان هماهنگ باشد.
فرارو- معلمان میتوانند با روشهایی مبتی بر علوم اعصاب چون آزمونهای کوتاه، تمرین بازیابی، تفکر فراشناختی و پیوند دادن آموزش با احساسات، یادگیری عمیقتر و پایدارتری در کلاس درس ایجاد کنند.
به گزارش فرارو به نقل از ادیوتوپیا، روشهای جدید در آموزش نشان میدهد که آگاهی نسبت به چگونگی کارکرد مغز دانشآموزان، نهتنها کیفیت تدریس را بهبود میبخشد، بلکه امکان برقراری ارتباط مؤثرتر با یادگیرندگان و ارتقای عملکرد آنها را نیز فراهم میآورد. در این گزارش، ۱۵ روش مبتنی بر یافتههای عصبشناسی، روانشناسی و علوم شناختی ارائه میشود تا معلمان بتوانند روشهای تدریس خود را با ساختار ذهنی دانشآموزان همراستا کنند.
۱. شروعِ کلاس با برنامهای مشخص
دقایق آغازین هر جلسه، زمان انتقال دانشآموزان از حالت گفتوگو و بیحرکتی به وضعیت «شنیدن و مشارکت» است. اگر این انتقال ناگهانی و بیبرنامه باشد، ساختارهای تنظیمکننده ذهن دانشآموزان تحت فشار قرار میگیرد. مطالعهای در سال ۲۰۱۸ نشان داد که با خوشآمدگویی معلم در درِ کلاس، مشارکت دانشآموزان تا حدود ۲۰درصد افزایش و مزاحمتها تا ۹درصد کاهش یافته است. بنابراین معلمان میتوانند با ارائه یک کار کوتاه و جذاب (مثل معمای ریاضی یا پرسشی کوتاه درباره درس قبل) آغاز کلاس را روانتر کنند، توجه دانشآموزان را تنظیم نمایند و زمینه ذهنی مناسبی برای ادامه درس فراهم آورند.
۲. بازخورد مستمر برای تطبیق تدریس
در بسیاری از کلاسها، آنچه معلم توضیح میدهد با آنچه دانشآموزان میفهمند، فاصله دارد. توجه ممکن است از دست برود، سردرگمی بهوجود آید یا بار شناختی انباشته شود. به همین دلیل، معلمان موفق «بازخورد تشخیصی» را به بخشی منظم از روند کلاس تبدیل کردهاند. با استفاده از نظرسنجیهای کوتاه و ناشناس از طریق سوالاتی مانند «آیا تمرینها برایتان واضح بودند؟» یا «کدام بخش باید بیشتر توضیح داده شود؟» میتوان نقاط ضعف فرایند تدریس را زود تشخیص داد و تنظیمات لازم را انجام داد.
۳. مشارکت دانشآموزان در برنامهریزی
یکی از عوامل تعیینکننده موفقیت دانشآموزان، مهارتهای «عملکرد اجرایی» آنهاست؛ یعنی توانایی برنامهریزی، تمرکز، جابهجایی بین وظایف و مدیریت زمان. دانشآموزانی با مهارت پایین در این زمینه، اغلب زمان لازم برای انجام تکلیف را دست کم میگیرند یا از پیش برنامهریزی نمیکنند. پژوهشها نشان دادهاند کسانی که از قبل برای مطالعهشان برنامه داشتند، نمراتشان بهطور محسوسی بهتر بوده است. بههمیندلیل، معلمان میتوانند با تعیین اهداف مشترک، استفاده از فهرستهای وظایف و بازتابهای کوتاه نوشتاری، این مهارتها را در کلاس تقویت کنند.
۴. نشانهگذاری همراه با توضیح
نشانهگذاری متن با رنگهای مختلف ممکن است بهنظر فعالیتی مفید بیاید، اما بدون همراهی با توضیح و بازنویسی، عملاً تأثیر کمی بر یادگیری دارد. پژوهشها نشان دادهاند که اگر دانشآموزان پس از نشانهگذاری، همان بخشها را به زبان خودشان خلاصه کنند یا آنها را تبدیل به فلشکارت نمایند، یادگیری عمقیتر میشود. معلمان میتوانند با ارائه مدلهای واضح از چگونگی استفاده از نشانهگذاری و ارتباط آن با مرور و تولید متون، رفتار دانشآموزان را از نشانهگذاری منفعل به پردازش فعالانه متن تبدیل کنند.
۵. ارزیابی وضوح مواد آموزشی
طراحی نامناسب اسلاید، متن طولانی، تصاویر پرتکننده و قالبهای گیجکننده میتواند بار شناختی دانشآموزان را افزایش دهد و منابع ذهنی آنان را از تمرکز بر محتوا منحرف کند. مطالعهای در سال ۲۰۲۳ نشان داد اضافه کردن زیرسربرگهای پررنگ به متن، زمان یادگیری را تا دو برابر افزایش داد. پژوهش دیگری در سال ۲۰۲۰ دریافت که افزودن «سکوهای بصری» مانند فلشها، زیرخطها یا علامتگذاریهای بصری، میتواند بازیابی اطلاعات را تا ۳۶درصد بهبود دهد. بنابراین معلمان باید مواد درسی را بهطور منظم مرور کنند: متنها را ساده و روان سازند، فونت و رنگهای خوانا انتخاب کنند و جریان منطقی ارائه را حفظ نمایند. همچنین میتوانند از دانشآموزان نظرسنجی کنند تا ببینند آیا متنها برایشان قابلفهم بوده است یا خیر.
۶. آزمونهای کوتاه و بدون فشار
آزمونهای منظم و کمفشار بهطور قابلتوجهی یادگیری را ارتقا میدهند. در یک مطالعه، دانشآموزانی که پس از مطالعه مطلبی درباره خورشید، آزمون کوتاهی دادند، ۳۴ نمره بیشتر نمره گرفتند نسبت به همکلاسیهایی که فقط متن را دوباره خواندند. پژوهشهای متعدد باز هم نشان دادهاند که انجام آزمونهای کوتاه، متعدد و بدون فشار نمرهدهی، ابزار مؤثری برای یادگیری هستند. معلمان میتوانند از بازیهای کوتاه، مسابقههای گروهی، کوییز یکسوالی یا پرسشهای تیمی بهره بگیرند تا یادگیری تحکیم گردد در عین حال اضطراب کاهش یابد.
۷. تمرین بازیابی (Retrieval Practice)
بازیابی اطلاعات از حافظه بدون مراجعه به کتاب یا یادداشت یکی از مؤثرترین روشها برای تثبیت یادگیری است. بررسیهای سال ۲۰۲۲ نشان دادند حتی یک جلسه بازیابی میتواند اثرات حافظهای تا ۹ ماه داشته باشد و اجرای مکرر آن میتواند برای سالها دوام یابد. در کلاس، میتوانید پس از معرفی یک مفهوم، از دانشآموزان بخواهید فوراً هرچه میدانند بنویسند یا در درسهای بعدی مباحث پیشین را با چند پرسش مرور کنید. این کار مغز را از فراموشی پیش میگیرد و حافظه بلندمدت را تقویت میکند.
۸. سخنرانیهای کوتاه
توجه دانشآموزان محدود است و سخنرانی طولانی درباره مفاهیم جدید یا انتزاعی، کارایی یادگیری را کاهش میدهد. پژوهشها بیان کردهاند که وقتی ظرفیت شناختی دانشآموز پر شود، توانایی پردازش و حفظ توجه کاهش مییابد. برای مواجهه با این امر، معلمان میتوانند درس را در بخشهای کوتاهتر تقسیم کنند، بعد از هر بخش وقفهای برای مرور یا کار گروهی بگذارند و سپس ادامه دهند. چنین فعالیتهایی کمک میکنند تا اطلاعات بهتر پردازش شوند.
۹. بکشید تا بیاموزید
وقتی دانشآموزان مفاهیم را نقاشی میکنند یا بهصورت تصویری بازنمایی میکنند، مجبور میشوند تا مفاد را چنان ببینند که ممکن است در حالت عادی از دیدشان پنهان بماند. پژوهشی در سال ۲۰۱۸ نشان داد که بازنمایی تصویری میتواند تقریبا دو برابر یادآوری اطلاعات را افزایش دهد. پژوهش دیگر در سال ۲۰۲۲ نشان داد طراحی سیستمهایی با اجزای مرتبط، مثلاً چرخه آب یا سیستم گردش خون، منجر به ۲۳درصد ارتقای تفکر سطح بالا شد. معلمان میتوانند از دانشآموزان بخواهند تا مفاهیم نو را نقاشی یا عنوانگذاری کنند، سپس بخشی از کلاس را به توضیح نقاشیها و بحث اختصاص دهند.
۱۰. چندرسانهای بودن
یکی دیگر از شیوههای پُرکاربرد این است که یادگیری فقط از طریق شنیدن یا خواندن نباشد؛ بلکه فعالسازی چند حالت (دیدن، شنیدن، حرکت کردن، لمس کردن) میتواند درک را عمیقتر کند. پژوهشی در سال ۲۰۲۰ نشان داد دانشآموزانی هشتساله وقتی با بدن خود حرکتی نظیر «پرواز کردن» انجام دادند هنگام یادگیری واژه آلمانیی هواپیما ۷۳درصد یادآوری بهتری داشتند. معلمهایی هستند که در کلاس زبان، حروف را با حرکت بدن یا رقص و آواز تلفیق میکنند. شما هم میتوانید بسته به موضوع درس، از فعالیتهای چندرسانهای استفاده کنید تا پیوندهای ذهنی تقویت شود.
۱۱. وقفههای مغزی
ممکن است وقتهایی باشد که ادامه درس بدون وقفه، بار شناختی را بالا میبرد و تمرکز را کاهش میدهد. پژوهشها نشان دادهاند که در زمان استراحت، مغز بهسرعت آنچه در حال یادگیری است را بازپخش و تثبیت میکند. بنابراین، معلمان میتوانند در فواصل مناسب، از فعالیتهای سبک، بازیهای کوتاه، پرسشهای تفننی یا حتی پیادهروی کوتاه بهره بگیرند تا ذهن دانشآموزان استراحت کرده و آماده ادامه شود.
۱۲. یادداشتبرداری همراه با ساختار
یادداشتبرداری صرفاً رونویسی نیست؛ بلکه باید ابزار فکرکردن و سازماندهیکردن فکر شود. پژوهشی در سال ۲۰۲۳ نشان داد یادداشتهای دانشآموزان معمولاً تنها ۴۶درصد از ایدههای اصلی را ثبت میکنند. معلمان میتوانند با تشویق دانشآموزان به همکاری در گروههای کوچک برای نوشتن یادداشت بر روی تخته سفید یا کاغذ بزرگ، یادگیری عمیقتر را تحریک کنند. همچنین میتوانند روش آزمون دو مرحلهای را اجرا کنند: ابتدا آزمون بدون یادداشت، سپس آزمون با یادداشت، تا هم مطالعه و هم یادداشتبرداری بهتر شود.
۱۳. تمرین متاکاگنیشن
متاکاگنیشن یا فراشناخت، توانایی دانشآموز برای «تفکر درباره تفکر» خود، برنامهریزی و انتخاب راهبرد مناسب است. پژوهشها نشان دادهاند کسانی که این مهارت را دارند، بهتر قادرند روششان را هنگام ناکافیبودن اصلاح کنند. معلمان میتوانند با مطرحکردن پرسشهایی مثل «کدام بخش برایت گیجکننده بود؟»، «اگر وقت بیشتری داشتی چه میکردی؟»، یا «آیا میتوانی این را برای دوستت توضیح دهی؟» دانشآموزان را به تفکر درباره یادگیریشان وادار کنند.
۱۴. پیوند یادگیری با علاقه و هدف
احساسات و مفهوم هدف شخصی، نقش مهمی در تثبیت یادگیری و هدایت توجه دارند. پژوهشی در سال ۲۰۲۴ نشان داد وقتی نوجوانان در تفکری فراتر از خودشان (تفکر متعالی) شرکت میکنند، هماهنگی بین شبکههای اجرایی و حالات پیشفرض مغز افزایش مییابد. معلمان میتوانند درس را با پرسشی مثل «چگونه میتوانی این مهارت را برای آیندهات بهکار ببری؟» آغاز کنند. همچنین میتوانند فرصت دهند دانشآموزان روشهای دلخواه برای ارائه یادگیریشان را انتخاب کنند (مثل پادکست یا ویدیو) تا حس مالکیت و ارتباط شخصی با درس بالا برود.
۱۵. جمعبندی تأثیرگذار
آخر هر درس، زمانی برای بازیابی مفاهیم، جمعکردن برداشتها و جلوگیری از سردرگمی است. فعالیتهای کوتاه مانند نقشه ذهنی یا خلاصه ۲۰ کلمهای هم فرصت مناسبی برای تصحیح، شفافسازی و جشنگرفتن یادگیری فراهم میکنند.
این ۱۵ روش با بهرهگیری از پژوهشهای علم مغز، روانشناسی و یادگیری طراحی شدهاند تا معلمان بتوانند تدریس خود را با نحوه پردازش ذهنی دانشآموزان تطبیق دهند. با شروع منظم، دریافت بازخورد، مشارکت دانشآموزان در برنامهریزی، استفاده از ایجاد ارتباط میان احساسات و یادگیری، و توجه مستمر به طراحی مواد آموزشی، معلمان میتوانند محیطی بسازند که یادگیری مؤثر، پایدار و معنیدار را ممکن میسازد.