ترامپ و شی؛ منجیان اقتصاد جهانی یا دو چهره از یک بحران؟
رقص عقاب و اژدها بر خاکستر جنگ تجاری
در نشست اخیر واشنگتن و پکن، پس از ماهها تنش تجاری، دو کشور از مرز «جدایی اقتصادی کامل» عقب نشستند و به آتشبسی موقت دست یافتند. ترامپ با کاهش تعرفهها و شی با تعلیق تحریمهای معدنی، موقتاً از درِ مصالحه درآمدند. تحلیلگران این توافق را وصلهای کوتاهمدت میدانند. گزارش واشنگتنپست با مقایسهی شخصیتی ترامپ و شی، از جاهطلبی و خودشیفتگی مشابه اما سبک حکمرانی متفاوت آنان میگوید؛ یکی هرجومرجطلب و دیگر منضبط و بیرحم، در جهانی که دو خودکامه آن را میسازند.
فرارو- دیوید ایگنیشس ستون نویس روزنامه واشنگتن پست
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه واشنگتن پست، چه نمایش پرهیاهویی! ایالات متحده و چین بار دیگر توپخانهی تعرفهها و تحریمهای خود را آزمایش کردند و سرانجام، در نشست روز پنجشنبه در کرهجنوبی، تصمیم گرفتند چند گام از مرز خطرناک «جدایی اقتصادی کامل» فاصله بگیرند؛ همان سناریویی که تحلیلگران نزدیک به یک دهه است از وقوعش میهراسند.
کریستوفر جانسون، تحلیلگر پیشین سیا در امور چین در گفتوگویی توضیح میدهد: «هر دو طرف دیدند جدایی واقعی چه معنایی دارد. آنها به لبهی پرتگاه نگاه کردند و گفتند: نه، فکر نمیکنم چنین کنیم.» او تاکید می کند این توافق شکننده، چیزی شبیه یک «وصلهی موقتی» است که به هر دو دولت فرصتی کوتاه برای نفس کشیدن و بازنگری در مواضعشان میدهد.
اما در واشنگتن، منتقدان دونالد ترامپ، این عقبنشینی را نشانهای از همان الگوی تکراری موسوم به تاکو بهمعنای «ترامپ همیشه جا میزند» میدانند. به باور آنان، ترامپ بار دیگر از تصمیمی که خود آن را «غیرقابلدوام» توصیف کرده بود، عقب نشست و بهجای تعرفههای ۱۰۰ درصدی علیه چین، نرخهای پایینتری را اعمال کرد.
پکن نیز با مهارتی دیپلماتیک واکنش نشان داد: موافقت با توقف یکسالهی تحریم بالقوه فلجکننده علیه صادرات مواد معدنی کمیاب؛حوزهای که تقریباً انحصار آن در اختیار چین است. به گفتهی جانسون، این اقدام بهخوبی نشان داد که پکن چگونه با کنترل صادرات راهبردی خود، میتواند برتری واشنگتن را در میدان «تشدید فشارها» خنثی کند.
آتشبسِ بیپایان؛ دو خودکامه در نقش منجیان جهان نوین
از نگاه من، نشست اخیر واشنگتن و پکن بیش از آنکه میدان نبردی دیپلماتیک باشد، به نمایش بیخطر و حسابشدهای شباهت داشت؛ همان چیزی که چینیها «بازی برد–برد» مینامند، اما در واقع چیزی جز شکستی نرم برای ترامپ نبود. دو طرف عضلات اقتصادی خود را به رخ کشیدند، بازارهای مالی را آنقدر لرزاندند که ماجرا جدی جلوه کند و در نهایت به توافقی موقت رسیدند؛ وصلهای که به تعبیر کریستوفر جانسون راه را برای «یک سال پر از نشستهای دوجانبه و سفرهای متقابل در پکن و واشنگتن» باز میکند.
دونالد ترامپ، طبق معمول، دیدار را با اغراق و نمایشگری توصیف کرد. او هنگام ترک کرهجنوبی در هواپیمای اختصاصیاش، «ایرفورس وان»، به خبرنگاران گفت: «اگر از ۱ تا ۱۰ نمره بدهیم و ۱۰ بهترین باشد، من میگویم این دیدار ۱۲ بود.» اما آنچه در این صحنه از دیپلماسی پر زرقوبرق میان ترامپ و شی جینپینگ بیش از همه جلب توجه میکند، اشتراک ذاتی آنها در شیوهی حکمرانی است.
شی جینپینگ همانند ترامپ، دستگاهی عظیم از تبلیغات فردمحور پیرامون خود ساخته است. مجموعهای پنججلدی از سخنرانیها و مقالات او با عنوان «اندیشهی شی جینپینگ» در سراسر چین توزیع شده و بهعنوان متنی ایدئولوژیک تدریس میشود. جوزف توریگیان، استاد دانشگاه آمریکا و نویسندهی کتاب «منافع حزب در اولویت است»میگوید: «شی خود را مردی میبیند که سرنوشت برایش نقشی تاریخی تعیین کرده؛ سرپرست تازهی تمدن چین که مأموریت دارد کشور را در مسیر احیای ملی هدایت کند.» در سوی مقابل، ترامپ نیز همین نگاه را به خود دارد؛ او خود را ابزار نوسازی و بازآفرینی ملت میداند ؛ همانگونه که میلیونها هوادار کلاهقرمز او با شور شعار میدهند: «آمریکا را دوباره عظیم کنیم.»
دو مرد، دو مسیر؛ ترامپِ هرجومرج و شیِ انضباط آهنین
با همهی شباهتهای ظاهری میان دونالد ترامپ و شی جینپینگ ،از خودشیفتگی سیاسی گرفته تا جاهطلبی برای نقش تاریخی، تفاوت های بنیادینی میان آن دو وجود دارد. یکی در فساد غوطهور است و از آن لذت میبرد؛ دیگری آن را سمّی میداند که اگر مهار نشود، ستون حزب کمونیست را از درون میپوساند.
ترامپ در مسیر سرمایهداری خانوادگی رشد کرد؛ پسر یک تاجر املاک نیویورکی که با امپراتوری رسانهای و مالی خود به قدرت سیاسی رسید. در مقابل، شی جینپینگ، فرزند یکی از انقلابیون قدیمی حزب کمونیست، در دوران پاکسازیهای خونین دههی ۱۹۷۰ رنج تبعید و تحقیر را چشید و از دل همان سختیها به رأس نظام برخاست.
ترامپ سیاستمداری است که بازی کوتاهمدت میکند و این بازی ناپایدار، پرنوسان و مبتنی بر هیاهو است. او تصمیمهای شتابزده و غیرقابل پیشبینی را همچون سلاحی برای شوکدادن به طرف مقابل به کار میگیرد. در مقابل، شی سیاستمداری بلندمدت است که بیشتر منضبط، حسابگر و بیرحم در اجرای برنامههایی است که سالها برایشان زمینهچینی کرده است.
به تعبیر لینگلینگ وی، خبرنگار برجستهی والاستریت ژورنال ، شی از تعاملات خود با ترامپ پرآشوب درس گرفته و اکنون راهبردی را در پیش گرفته که «سخت میکوبد و اندک امتیاز میدهد». اما شاید عجیبترین نقطهی اشتراک این دو رهبر در جنگشان علیه طبقهی حاکم زیر دستشان نهفته است. ترامپ، میلیاردر پوپولیستی است که خود را دشمن «دولت پنهان» و نخبگان سیاسی واشنگتن میداند. در سوی دیگر، شی نیز کارزاری سختگیرانه علیه آنچه «فساد و ضعف ساختاری» حزب، ارتش و نهادهای اطلاعاتی چین میخواند، به راه انداخت.
در سال ۲۰۱۲، همزمان با آغاز رهبریاش، شی وعده داد که «با ببرها و مگسها بهطور همزمان» خواهد جنگید؛ یعنی با مقامهای بلندپایه و کارگزاران جزء فاسد. یکی از مقامهای پیشین اطلاعاتی آمریکا میگوید شی در نخستین نشست خود با رهبران حزب، در برابر هر یک از آنان پوشهای آبی گذاشت که شامل اسناد مربوط به فساد بستگانشان بود؛ پیامی آشکار مبنی بر اینکه همه در تیررس قرار دارند. به گزارش والاستریت ژورنال، از آن زمان تا امروز، بازرسهای حزبی تحت فرمان شی بیش از ۶.۲ میلیون نفر را مورد بازخواست و انضباط قرار دادهاند. شمار مقامهایی که به تخلفات اداری متهم شدهاند، از ۱۸۰ هزار نفر در سال ۲۰۱۳ به ۸۸۹ هزار نفر در سال گذشته رسیده است.
جنگ فساد و بازی قدرت؛ از پاکسازی ارتش چین تا آتشبسِ دو خودکامه
پاکسازی گستردهای که شی جینپینگ در ارتش چین به راه انداخته، به یکی از شدیدترین و پرهزینهترین عملیات ضدفساد در تاریخ معاصر این کشور تبدیل شده است. او دریافت که شماری از افسران ارشد ارتش آزادیبخش خلق، با پرداخت رشوه به مافوقهای خود به مقامهای بالا دست یافتهاند و سپس باجگیری از زیردستان را به روال معمول ارتش تبدیل کردهاند.
در سال ۲۰۲۳، شی دو فرماندهی ارشد نیروهای موشکی ارتش را برکنار کرد و یک سال بعد نیز دو وزیر پیشین دفاع را از مقامشان کنار گذاشت. در همین ماه، درست پیش از نشست مهم کمیتهی مرکزی حزب، او دست به پاکسازی تازهای زد و ۹ فرماندهی بلندپایه دیگر را برکنار کرد؛ از جمله ژنرالی که فرماندهی منطقهی شرقی و نظارت بر عملیات مربوط به تایوان را بر عهده داشت.
نماد این جنگ درونی، ژنرال ژانگ شِنگمین است؛ بازرس ارشد ضدفساد ارتش که اکنون معاون کمیسیون مرکزی زیر نظر خود شی شده است. او در سال ۲۰۱۴، زمانی که نخستین موج پاکسازیها آغاز شد، گفته بود: وقتی گزارشهای فساد در ارتش را میخوانم، دچار انزجار عمیق میشوم و اغلب نمیتوانم جلوی کوبیدن مشت بر میز را بگیرم... اگر ارتش فاسد باشد، نمیتواند بجنگد.»
اما همزمان در آن سوی اقیانوس، دونالد ترامپ ظاهراً در تلاش است تا رابطهای با شی جینپینگ برقرار کند که یادآور ریگان و گورباچف در دههی ۱۹۸۰ باشد؛ رابطهای که بر مبنای گفتوگو و مهار متقابل شکل گرفت. به گفتهی کریستوفر جانسون، تحلیلگر پیشین سیا، ترامپ برای رسیدن به چنین فضایی ناچار شد از شدت تنشها بکاهد و حتی به وزیر خزانهداری خود دستور داد: «برویم و توافق کنیم.»
ترامپ سیاست جهانی را همچون باشگاهی از «مردان سرسخت» میبیند و آشکارا شی را یکی از اعضای آن میداند. اما او شاید میزان انضباط، صبوری و بیرحمی شی را دستکم گرفته باشد. در جنگ تجاریای که حالا بهطور موقت متوقف شده، ترامپ دریافت که با حریفی روبهروست بسیار سرسختتر از آنچه تصور میکرد ؛ رهبری که همزمان در داخل کشور با فساد و نافرمانی میجنگد و در عرصهی جهانی با دقتی آهنین بازی میکند. ایدهی جهانی که دو خودکامه بر آن حکم برانند، بهراستی هراسانگیز است؛ اما در شرایط کنونی، شاید گفتوگو میان این دو بهتر از تقابل و جنگ باشد. چرا که در جهانی چنین شکننده، حتی یک آتشبس موقت نیز میتواند ارزشمندتر از پیروزیای باشد که همه را ویران کند.