گزارش میدانی از ۵ مرکز خرید در نقاط مختلف تهران که ماههاست شدیدترین کسادی بازار را تجربه میکنند
تعطیلی، تغییر کاربری و طلبکارانی که صف میکشند
بررسیهای میدانی نشان میدهد مراکزی که قرار بود نمادهای توسعه شهری در تهران باشند، اما حالا تبدیل به نمادهای روشن از بحران شدهاند؛ خیلیها مغازههایشان را تعطیل کردهاند، برخی به فکر تعطیلیاند و از پس اجارهها برنمیآیند. عدهای هم نمیدانند با کسبوکاری که راه انداختهاند، چه کنند.
«آقای میم» میگوید: «اوضاع بازار افتضاح است. هم فروش کم شده، هم حتی حضور افراد برای پاساژگردی». «خانم میم» میان حرف همسرش میگوید: «البته اینجا چون روبهروی پارک نیاوران است، آخر هفتهها یا در تعطیلات افرادی که برای پارک آمدهاند برای گردش، استفاده از سرویس بهداشتی یا رفتن به فودکورت داخل پاساژ میشوند، البته خریدی نمیکنند».
به گزارش شرق، وقتی از در طبقه g۲ وارد اطلسمال میشوید، زمینی سفید و برقانداخته میبینید و کافهای که تنها جایی است که در آن شلوغی جمعیت وجود دارد. اولین مغازه فروشگاه یک برند وسایل خانه است. تکتک مغازههای مرکز خرید خالی از مشتری است و بیشتر فروشندهها مشغول بالاوپایینکردن صفحه موبایل یا غبارروبی احتمالا چندباره مغازهشان هستند.
در یکی از این مغازهها در طبقه اول یک زن و شوهر میانسال نشستهاند، مغازهای برای فروش لباسهای مجلسی، همان آقا و خانم «میم». یکی از آنها اضافه میکند: «جنگ و فعالشدن مکانیسم ماشه اوضاع را بحرانیتر کرد. بعد از جنگ رکود بسیار بیشتر شده. بعد از خبر فعالشدن مکانیسم ماشه نیز وضعیت از قبل هم بدتر شد».
خبرنگار ما در گزارش میدانی به سراغ پنج مرکز خرید تهران از نیاوران تا ستاری، از پونک تا اندرزگو رفت؛ مراکز خرید محبوب در شرق و غرب تهران که حالا خالی از مشتری است. اوضاع اقتصادی و اجتماعی در این مراکز خرید بحرانی است.
بررسی میدانی نشان میدهد که قرار بود این مراکز نمادهای توسعه شهری در تهران باشند، اما حالا تبدیل به نمادهای روشن از بحران شدهاند؛ خیلیها مغازههایشان را تعطیل کردهاند، برخی به فکر تعطیلیاند و از پس اجارهها برنمیآیند. عدهای هم نمیدانند با کسبوکاری که راه انداختهاند، چه کنند. در همه جای این مراکز خرید، آگهی اجاره مغازهها دیده میشود، از مشتریها هم خبری نیست؛ تصاویر غمانگیز از پایان کسبوکار و محل معیشت مردم.
اطلسمال: اجارهها ۳ برابر شده، خیلی از مغازهها بستند
حرفها با آقای «میم» اطلسمال ادامه دارد. درباره اجارهها سؤال میشود. او سری با تأسف تکان میدهد: «در مقایسه با سال گذشته اجارهها سه برابر شده، بسیاری از مغازههای اطراف بسته شدهاند، چون دیگر نتوانستند هزینه اجاره را پرداخت کنند».
«خانم میم» از فروشنده یک مغازه لباس ورزشی در طبقه دوم میگوید که چند ماه پیش پلیس اماکن با فعالیتش برخورد کرد و او هم ورشکست شد: «چند ماه پیش بازرس وارد یکی از مغازهها شد و تمام لباسهایش را گرفت و برد؛ یعنی نزدیک سه میلیارد تومان کالای مغازهاش. دو میلیارد تومان هم جریمهاش کرد. بنده خدا وسط پاساژ با صدایی بلند گریه میکرد».
راهروی پشت مغازه پر است از مغازههایی که خالی شدهاند و با بنرهایی بزرگ روی آنها نوشته شده: «اجاره داده میشود». در همین راهرو مغازه روسریفروشی دیده میشود، با فروشندهای جوان که کارش را از بازار تهران شروع کرده: «تا قبل جنگ بازار خوب بود، از بعد جنگ کاسبی خراب شد. این وسط اجاره ما نیز افزایش یافت، قبلا ۶۰ میلیون تومان اجاره میدادم، الان بیشتر از ۱۲۰ میلیون تومان».
اجاره او در مقایسه با دیگران حتی پذیرفتنیتر است، چون مالک آشنای اوست: «همین مغازههای پشتی بروید، اجارهها ۱۵۰ تومان به بالا شده. با همین شرایط اگر پیش برود، تا چند ماه آینده نهایتا ۲۰ درصد مغازهها که متعلق به برندهای بزرگ یا افراد رانتدار است، باز میمانند».
در این شرایط جز اجارهها، جریمهها و سنگاندازیهای اماکن شرایط را بدتر نیز کرده است: «ما شال و روسری میفروشیم و خیلی در چشم نیستیم. سال قبل دو مغازه در طبقه بالا بودند که با جریمههایی که اماکن برای آنها نوشت، ورشکست شدند».
او میگوید در «اطلسمال» همیشه میتوان دعوا و درگیری بین کاسبان و طلبکاران را دید، زیرا با این وضعیت بازار بسیاری از مغازهها توان پاسکردن چکهای خود را ندارند: «وضعیت اسفبار فروش باعث شده ما هر روز شاهد باشیم که در یک مغازه درگیری هست. بعضی وقتها طلبکاران میایستند جلوی در مغازه تا هر کالایی را که فروخته شد، با کارتخوان خودشان حساب کنند و بهاینصورت بخشی از طلبشان را بگیرند».
«اطلسمال نیاوران» نامی آشنا برای کسانی است که در سالهای اخیر درباره مسائل شهری حساس بودهاند. این مرکز خرید که در بهار توسعه مراکز خرید تهران در ابتدای دهه ۹۰، با سرمایهگذاری بانک انصار بنیان گذاشته شد، عامل اصلی مسائل فرهنگی، اجتماعی و ترافیکی گستردهای در تهران است.
محمد سالاری، رئیس کمیسیون شهرسازی شورای شهر، در اردیبهشت ۱۳۹۳ افشا کرد اطلسمال دو طبقه بدون مجوز ساخته است که ارزش پروژه را از هزارو ۵۰۰ میلیارد تومان فراتر برده. سازمان میراث فرهنگی تهران نیز بارها درباره ارتفاع بیش از ۴۰متری اطلسمال در مقایسه با کاخ صاحبقرانیه که حریم این کاخ را از بین برده، اعتراضاتی کرده است. اما جالبترین ضرر این پروژه، توقف توسعه خط ۳ متروی تهران به علت اشغال مسیر تونل به واسطه پارکینگ این مرکز خرید است.
ساناسنتر: گاهی در یک ماه یک محصول هم نمیفروشیم
«ساناسنتر» یکی دیگر از بیشمار مراکز خرید شمال شرق تهران است. این مرکز خرید که در خیابان اندرزگو قرار دارد، با نمای مرمری خود، از زیباترین مراکز خرید تهران است. وقتی وارد ساناسنتر میشوید، با ترکیبی زیبا از نور و سنگ مواجه میشوید، با دکورهای روشن برخورد میکنید، با حراستی مرتب و به عبارتی با ترکیبی که میتوان بهراحتی به آن لقب «لاکچری» داد.
اما در طبقات مختلف این ساختمان مرمری، جز چند نفر که بیش از خرید در حال گشتوگذار در پاساژ هستند، افراد دیگری نمیبینید. مغازهداران نیز به علت رکود مشتری، بیش از قرارگرفتن در مغازه خود، در حال گشتزنی و گفتوگو با همکاران خود هستند.
«ریحانه» در ساناسنتر لوازم آرایشی و بهداشتی میفروشد: «ما سال گذشته، یک دوره در آبانماه رکود داشتیم، بعد از آن تا مردادماه امسال با وجود نوساناتی، فروش خوبی داشتیم. از شهریور، وضعیت شکل دیگری شد. از زمانی که اسنپبک در روزهای ابتدایی شهریور مطرح شد، ما دوباره وارد رکود سنگینی شدیم. به طوری که خیلی واضح میشد متوجه کمشدن رفتوآمدها در مرکز خرید شد. در این دوره حتی حضور افرادی که برای گردش و استفاده از فودکورت به اینجا میآمدند، نیز کم شد».
اما این رکود سنگین، در مهرماه شدیدتر شد: «در مهرماه، برخلاف انتظار، ما در پاساژ با کمترین میزان رفتوآمد مواجه شدیم. جمعیتی که به پاساژ میآمدند، بعد از اسنپبک، کمتر هم شدند، به طوری که حالا بیشتر مواقع میزان فروش و حضور نزدیک به صفر است».
دو طبقه بالاتر، یک کیفوکفشفروشی با دکوری شیک باز است، فروشنده مردی جوان است: «از مهرماه فروش ما کاهش شدیدی داشت. حتی دیگر برگزاری ایونتها و گردهماییهای فرهنگی در داخل مرکز خرید هم کمکی به فروش نمیکند».
در همان طبقه یک شال و روسریفروشی قرار دارد؛ مغازهای کوچک که چند زن فروشنده در حال مرتبکردن آن هستند. یکی از آنها میگوید که مثل دو مغازه قبلی، آنها هم در مهرماه با کاهش فروش زیادی مواجه بودند، بههمیندلیل تصمیم گرفتهاند تا کالای مغازهشان را تغییر دهند: «مدتهاست فروش روسری کم شده، بههمیندلیل ما نوع دیگری از پوشش سر را میفروشیم».
در نزدیکی این مغازه، دکه کوچکی قرار دارد که شکلات میفروشد، مرد جوان فروشنده آن میگوید دلار، بازگشایی مدارس و اسنپبک فروش آنها را کم کرده: «روزهایی در مهرماه بود که ما حتی یک محصول نفروختیم».
گلدیس: بازگشت تذکر حجاب
«پاساژ گلدیس صادقیه» از قدیمیترین مراکز خرید تهران است؛ مرکز خریدی که در سال ۱۳۷۹ در یکی از شلوغترین تقاطعهای شهر تأسیس شد. «گلدیس» همیشه یکی از پاتوقهای جوانان محله صادقیه و اطراف آن بوده، مکانی قدیمی که نسل به نسل آدمها در آنجا باهم دیدار میکردند و خریدهایشان را انجام میدادند. اما حالا در گلدیس، خبری از حضور انبوه مشتریان و گردشگران نیست.
از پلههای مرکز خرید که بالا بروید و از در قدیمی وارد گلدیس شوید، ناگهان شلوغی و سروصدای خیابان کم میشود. کمی راه بروید و وارد راهروهای پر از مغازه شوید، دیگر هیچ خبری از شلوغی میدان صادقیه نیست. بیشتر مغازهها یا تخلیه شدهاند یا با تخفیفهای ۵۰درصدی و بیشتر، در پی فروش محصولات باقیمانده خود قبل از تعطیلشدن هستند.
«بهنام» مغازه عطرفروشی دارد، وارد که میشوی فروشنده مغازه وسایل آرایشی فروشی روبهرویی نیز وارد میشود تا با «بهنام» چای بنوشد: «اوضاع افتضاح است. از جنگ به بعد همه چیز به هم ریخته».
فروشنده مغازه کناری میگوید: «اجارهها را تقریبا دو برابر کردند. ما هرچه در میآوریم باید به اجاره بدهیم».
او به مغازه کناری اشاره میکند: «این بنده خدا پنج ماه نتوانست اجارهاش را بدهد. سه ماه نیز صاحب ملک با تغییر قفل اجازه نداد او کار کند. الان هشت ماه میشود بیکار شده و با کلی بدهی مانده». بیرون از مغازه «بهنام» در راهروی خلوت به سمت راست، یک مغازه شال و روسری فروشی است. دو دختر جوان پشت میزی درحال مرتبکردن روسریها هستند. یکی از آنها میگوید: اوضاع بازار خیلی بد است. اخیرا هم دوباره افرادی از اماکن شروع کردهاند به دادن اخطار حجاب و همین موضوع مردم را میترساند». د
ختر دیگر که تازه روسریها را مرتب کرده سری تکان میدهد: «اخطار حجاب باعث شده مشتریان بیشتر از قبل بترسند و وارد پاساژ نشوند. در مهرماه بیشتر اوقات پاساژ به همین اندازه خالی بود».
کوروش؛ شهربازی بیکودک
«پاساژ کوروش» معروف است به شلوغبودن، از مهمترین مراکز خرید تهران و بخشی از خاطره جمعی ساکنین شهر است. روز جمعه، از ساعت شروع عصر کمکم این مرکز خرید شلوغ میشود. برخلاف مراکز خرید قبلی، راهروها شلوغ است اما خریدار نیستند.
مغازهداران جلوی در چشم دوختهاند به مردم، انگار میدانند قرار نیست کسی وارد مغازه شود. «روزبه»، فروشنده کیف است و مغازه دارد. او پسری جوان است که از وقتی یادش میآید در این پاساژ در مغازه پدرش کار کرده است: «از بچگی برای کمک به پدرم میآمدم اینجا، دیپلم را که گرفتم تماموقت در اینجا فروشنده شدم». او میگوید کیف و کفش، سومین محصولی است که پدرش برای فروش انتخاب کرده: «اول اسباببازی میفروختیم، با کاهش میل مردم به خرید اسباببازی، پدرم وسایل آرایشی را جایگزین کرد، الان نیز یک سال است کیف و کفش محصول اصلیمان شده است».
«روزبه» به مردم پشت شیشه اشاره میکند: «میآیند، نگاه میکنند و میروند. کوروش دیگر بیشتر از مرکز خرید، محلی برای وقتگذرانی شده». اما از بعد از جنگ، حتی این موضوع نیز کمرنگتر شده است: «بعد از جنگ پاساژ خیلی خلوت شد. مرداد کمی وضعیت بهتری داشت اما از شهریور جز پنجشنبهها و جمعهها، سایر روزهای هفته پاساژ آنقدر خلوت است که بهراحتی میتوان صحبت سایر مغازهداران را از داخل مغازهشان شنید».
این وضعیت پدر روزبه را به فکر تعطیلی کار در این پاساژ انداخته: «پدرم دیگر نمیخواهد برای سال بعد قرارداد اجاره را تمدید کند، من هم با این تصمیمش موافقم، دخل و خرجمان به هم نمیخورد».
در طبقه بالاتر یک مغازه روسریفروشی دیده میشود: «اوضاع سه، چهارماهی میشود که خیلی خراب است. تابستان شرایطمان بد بود و مهرماه تقریبا افتضاح شد».
اما افتضاح بازار، دل مالکان را به رحم نیاورده: «اجاره اینجا دوبرابر شده، اصلا دیگر نمیدانم چطور باید کار کرد که سودی داشته باشد». او این را هم اضافه میکند که وضعیت بازار برای کسانی که شال و روسری میفروشند، کسادتر از سایر مغازههاست: «برای ما فروش کمتر از بقیه شده. مردم خیلی کمتر از قبل روسری و شال میخرند».
در طبقه بالاتر، لوگوی شهربازی ژوپیتر روشن و رنگی است. کودکی درحال گریه است. مادرش و برادرش کلافه ایستادهاند. از نظر آنها ورودی ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومانی برای این زمین بازی بسیار زیاد است. بیشتر دستگاههای بازی که گرانقیمت هم هستند خالی است. هاکی روی میز (ایرهاکی) چند مشتری دارد، دختری نیز در حال بازی با دستگاه بسکتبال است. در بخش شبیهسازی خبری از هیچ کودکی نیست. در طبقه اول، نگهبان با لباسی سفید ایستاده و به اطراف نگاه میکند، او درباره وضعیت کوروشمال توضیح میدهد: «آخر هفته شلوغ است، ولی میبینید که، کسی کاسبی نمیکند. یکی از دوستانم دکه فروش شکلات و اسمارتیز در طبقه سینما دارد، در طول هفته آنقدر خلوت است که فقط آخر هفتهها باز میکند. گاهی هم اگر گروهی از مدرسه به سینما بیایند خودش را میرساند».
همیلاسنتر؛ هر اتفاق تأثیر مستقیم بر بازار دارد
«همیلاسنتر» یکی از جدیدالتأسیسترین مراکز خرید تهران است که در منطقه پونک واقع شده. در همیلا وضعیت از باقی جاها بهتر نیست. در این مرکز، خلوتی بیشتر از سایر مراکز به چشم میآید. در فودکورت به ندرت کسی را میتوان دید که روی صندلی نشسته. بیشتر مغازهها تبدیل به مکانی برای تنهایی فروشندگان شده است.
یکی از آنها پسر جوانی است که با فروش حقالارث توانسته مغازهای اجاره کند و حالا پشیمان است: «من در اردیبهشتماه اینجا را از دوستم که قبلا در همین مغازه کار میکرد تحویل گرفتم. کار را شروع نکرده بودیم که جنگ شد، بعد از آن نیز تا همین حالا اوضاع کساد است».
او میگوید که هر اتفاق یا شایعهای بر فروش تأثیر مستقیم دارد: «در مردادماه اوضاع به سمت بهترشدن میرفت که حرف از اسنپبک زده و بازار کساد شد. بعد تا کمی جان گرفت دلار گران شد و خبر فعالشدن اسنپبک آمد. مهر و شهریور خیلی اوضاع بد بود».
هرچند دوستانش میگویند هرکاری به اصطلاح یک دوره خاکخوری دارد، اما او بعید میداند هیچوقت وضعیت بهتر شود: «فکر میکنم اوضاع بدتر هم میشود. من هر ماه بهسختی پول اجاره را جور میکنم، آخر ماهها برای خودم پول زیادی نمیماند و به تعطیلکردن مغازه فکر میکنم».
از اواسط دهه ۸۰، با شهردارشدن محمدباقر قالیباف و هدفگذاری شهرداری برای اجرای پروژههای بزرگ توسعه شهری و نیاز به تأمین هزینه این پروژهها، روند تأسیس مراکز خرید بزرگ (مالها) در تهران شدت و سرعت گرفت.
شهرداری توانست بهواسطه صدور مجوزهای متعدد برای ساخت و تغییر کاربری زمینهای شهر و جذب سرمایه بانکها برای ساختوساز، به ثروت هنگفتی برسد و همینطور به مدد این مراکز خرید مرتفع، پرنور و پرسروصدا، توسعهنیافتگیهای بنیادین شهر تهران را بپوشاند. طبق آمار رسمی، در سالهای۹۰.۹۱ و ۹۲ سالی ۳۰ میلیون مترمربع پروانه ساختوساز در تهران صادر شده؛ عددی که معادل فضای مورد نیاز ساخت مسکن برای جمعیتی نزدیک به ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار نفر است.
بیشتر این ۳۰ میلیون مترمربع، مرتبط با مجوزهایی است که برای تأسیس مالها و مراکز خرید بزرگ صادر شده. حالا در سال ۱۴۰۴، در زمانی که بیش از ۱۰۰ مرکز خرید بزرگ در تهران ساخته شده و ۴۰ تا ۵۰ مرکز خرید دیگر نیز در دست ساخت است، گشت و گذار و گفتوگو با فروشندگان این مراکز خرید نشان میدهد که چگونه بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود، این مراکز خرید را به اغما برده است.