رمز و راز مدیران استثنائی
 
                واقعی در لحظههای عادی و از طریق پنج مهارت ساده شکل میگیرد و نه در موقعیتهای استثنایی یا با عناوین رسمی.
فرارو- در جهانی که مدیریت اغلب با قدرت، شهرت یا جایگاه سازمانی سنجیده میشود، جان آماچی نگاه متفاوتی ارائه میدهد: او میگوید مدیران بزرگ با تمرینهای کوچک و روزمره ساخته میشوند.
به گزارش فرارو به نقل از فست کمپانی، مدیریت، برخلاف تصور رایج، عنوان شغلی یا جایگاهی رسمی نیست؛ بلکه تمرینی روزمره است برای تبدیل «اقتدار» به «اعتماد» و «حضور» به «تأثیرگذاری». این دیدگاه از جان آماچی (John Amaechi)، روانشناس برجسته، استاد دانشگاه اکستر و بازیکن پیشین ان بی ای است که معتقد است مدیریت در لحظات عادی زندگی جریان دارد.
آماچی توضیح میدهد: «مدیریت خوب، جادو نیست. بلکه نتیجهی انتخاب آگاهانه و مداوم برای عمل کردن با شفافیت و هدف است. به شکلی که دیگران احساس توانمندی کنند و نه سرکوب.» او باور دارد که بسیاری از افراد تصور میکنند مدیریت فقط زمانی معنا دارد که در مرکز توجه قرار دارند، اما واقعیت این است که مدیران ماندگار در هر تعامل روزمره، اصول خود را زندگی میکنند. اعتبار مدیریت چیزی نیست که کسی بتواند برای خود ادعا کند، بلکه چیزی است که دیگران به او میبخشند؛ بر اساس آنچه میبینند، میشنوند و هر روز از کیفیت ارتباط او احساس میکنند.
آماچی در کتاب جدیدش با عنوان «این جادو نیست: مهارتهای عادی مدیران استثنایی» (It’s Not Magic: The Ordinary Skills of Exceptional Leaders)، پنج تمرین کلیدی را معرفی میکند که به گفتهی او، مدیریت را از مفهومی انتزاعی به رفتاری ملموس و پایدار تبدیل میکند.
۱. تمرین مشاهدهی هدفمند را تقویت کنید
هر مشاهده فرصتی است برای درک عمیقتر، نه برای قضاوت دیگران.
آماچی میگوید: «مدیرانی که به هنر مشاهده اهمیت میدهند، الگوهایی را میبینند که دیگران از آن غافلاند. از نشانههای ظریف بیانگیزگی گرفته تا اقدامهای کوچک اما خلاقانه که شایستهی قدردانیاند.»
اما این مهارت نیازمند انضباط است: باید بتوانید بدون عجله در قضاوت، فقط تماشا کنید؛ داده جمعآوری کنید، نه اشتباه بیابید و صبور باشید تا تصویر کاملتری آشکار شود. مشاهدهی درست، پایهای برای اعتماد و بینش واقعی ایجاد میکند.
۲. عادیسازی، تأیید و بازنگری دقیق
اعتمادبهنفس در محیطهایی شکوفا میشود که افراد احساس کنند بهدرستی دیده میشوند و با دقت تشویق میگردند.
آماچی توضیح میدهد: «تعریف و تمجید مبهم آسان است، اما تأیید واقعی نیازمند دقت است.» مدیرانی که چالشها و شکستها را «عادیسازی» میکنند، به افراد یادآوری میکنند که در مواجهه با دشواریها تنها نیستند.
تأیید تلاشها و مهارتها نیز به افراد کمک میکند تا تواناییهای خود را تشخیص دهند. وقتی بازنگری با دقت انجام شود، دیدگاه افراد را از محدودیت به امکان تغییر میدهد، بدون آنکه واقعیت را بزک کند. مجموعهی این سه رویکرد، نوعی اعتمادبهنفس واقعی و مقاوم میسازد، نه اعتمادبهنفسی سطحی که با نخستین مانع فرو میریزد.
۳. زبان را تیزتر کنید تا اندیشهتان تیزتر شود
زبان دقیق، تفکر دقیق میسازد. آماچی تأکید میکند مدیرانی که با کلمات سهلانگارانه برخورد میکنند، اغلب سردرگمی و پیامدهای ناخواسته ایجاد میکنند. او میگوید: «دقت در واژگان نوعی سختگیری بیفایده نیست؛ بلکه انضباطی فکری است که تفکر را شکل میدهد.»
ادبیات واضح، نیت را آشکار میکند، مرزها را تعریف مینماید و تمرکز را تقویت میکند. همچنین احتمال سوءتعبیر را کاهش میدهد و الگویی از تفکر نقادانه ارائه میدهد.
در محیطهای کاری، این مهارت باعث میشود گفتوگوها سازندهتر، تصمیمها دقیقتر و استراتژیها عملیتر شوند. آماچی پیشنهاد میکند مدیران برای آغاز، از افعال مبهم پرهیز کرده و در هر گفتوگو، «تعریف موفقیت» را پیش از سخن گفتن مشخص کنند.
۴. بازتاب و تأمل را آشکارا به نمایش بگذارید
مدیرانی که تأمل و خودارزیابی را علناً نشان میدهند، فضایی برای اندیشیدن عمیقتر فراهم میکنند، نه فقط عملکرد بهتر. در حالی که بسیاری از افراد، بازتاب را عملی خصوصی میدانند، آماچی میگوید مدیران باید نشان دهند که چگونه تصمیماتشان را بازبینی میکنند، نقاط کور خود را میپذیرند و مسیرشان را اصلاح مینمایند.
به گفتهی او، چنین رویکردی این تصور اشتباه را میشکند که مدیران باید بیعیب و خطا باشند. این رفتار نشان میدهد که رشد، از کمال مهمتر است و شجاعت واقعی در این است که بپذیریم همیشه جای یادگیری وجود دارد.
او پیشنهادی عملی ارائه میدهد: «این هفته، یک تصمیم خود را که اگر دوباره فرصت داشتید متفاوت میگرفتید، با تیم خود در میان بگذارید و توضیح دهید چرا از آن تصمیم پشیمان هستید.» این شفافیت، نه تنها اعتماد میسازد بلکه فرهنگ یادگیری جمعی را نیز تقویت میکند.
۵. حضور فیزیکی خود را مدیریت کنید
حضور فیزیکی شما پیش از سخنتان پیام میفرستد. از آن برای رشد دیگران استفاده کنید، نه برای محدود کردنشان.
از نحوهی نشستن در جلسه گرفته تا لحن صدا و شیوهی ورود به اتاق، زبان بدن شما بر فضای اطراف تأثیر مستقیم دارد. آماچی میگوید: «اگر حضور مدیر نشانهی بیحوصلگی، ترس یا بیتوجهی باشد، گفتوگو در تیم محدود میشود. اما اگر حضور او آرام، باز و با تمرکز باشد، دیگران احساس امنیت و انگیزه برای ابراز نظر پیدا میکنند.»
حضور، تنها نمایش نیست؛ بلکه هماهنگی میان درون و بیرون است؛ یعنی آنچه در ظاهر مینمایانید باید با احترام و کنجکاوی درونی شما سازگار باشد. تمرین پیشنهادی: در مکالمات خود، وضعیت بدنی باز، ریتم گفتاری آرامتر و تماس چشمی مستقیم با گوینده را تمرین کنید.
در پایان، آماچی در کتاب خود تأکید میکند که «مدیریت در آن چیزی است که مردم از رفتار شما میبینند، نه در ارزشهایی که ادعا میکنید به آن پایبندید.»
کتاب «این جادو نیست» به تفصیل نشان میدهد چگونه میتوان این پنج تمرین را در مقیاس سازمانی به کار بست و از طریق آن، فرهنگ مدیریت انسانیتر، مؤثرتر و پایدارتر ساخت. فرهنگی که در آن، مدیریت نه امتیازی برای عدهای خاص، بلکه مهارتی قابل پرورش برای همه است.
 
     
     
             
                           
                           
                           
                               
                               
                               
                               
     
                               
                               
                              