نظم جهانی نوین ترامپ
این مقاله نشان میدهد که دولت ترامپ در دوره دوم، سیاست خارجی تهاجمیتری را دنبال میکند که بر «نمایش قدرت و ایجاد شوک راهبردی» استوار است. بحران ونزوئلا بهعنوان صحنهای برای ترکیب سیاست داخلی و رقابت ژئوپلیتیک با چین و روسیه به کار گرفته میشود. ترامپ با افزایش حضور نظامی، تهدید و فشار، میکوشد تصویر رهبری قاطع را بازسازی کرده و اعتماد داخلی را احیا کند. هدف اصلی، بازتعریف نقش آمریکا و بازگرداندن هژمونی از مسیر قدرت سخت است.
فرارو- والتر راس لمید تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل و ستون نویس روزنامه وال استریت ژورنال
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه وال استریت ژورنال، نورا اُدانل، مجری برنامهٔ «۶۰ دقیقه» در شبکهٔ سیبیاس، روز یکشنبه از دونالد ترامپ پرسید: «دربارهٔ ونزوئلا، آیا روزهای نیکلاس مادورو بهعنوان رئیسجمهور به شمارش رسیده است؟» ترامپ پاسخ داد: «میگویم بله. فکر میکنم همینطور است.» هنگامی که اُدانل پرسید آیا «احتمال حملهٔ زمینی در ونزوئلا» وجود دارد، او گفت: «من این را به شما نمیگویم... شما خبرنگار فوقالعادهای هستید، بسیار بااستعداد هستید، اما من قرار نیست بگویم چه برنامهای برای ونزوئلا دارم.»
از ونزوئلا تا اوکراین؛ رقابت همزمان بحرانها در نظم متلاطم جهانی
اکنون وضعیت دقیقاً در همین نقطه قرار دارد. با پیوستن یک گروه ضربت ناو هواپیمابر به هشت ناوشکن و رزمناوی که از پیش در منطقه مستقر بودند، استقرار یک اسکادران جنگندهٔ اف-۳۵ در پورتوریکو و حضور واحدهای نخبهٔ نظامی در پیرامون مرزهای ونزوئلا، دولت ترامپ آشکارا سطح تنش را افزایش داده است. هدف بیتردید تغییر رژیم است؛ اما زمان و شیوهٔ اجرای آن هنوز معلوم نیست.
در شرایط عادی، بحرانی با چنین ابعادی توجه جهان را به خود جلب میکرد و در صدر اخبار قرار میگرفت. اما در فضای امروز سیاست بینالملل، این بحران حتی برای باقیماندن در صفحهٔ اول رسانهها باید رقابت کند. در همان هفتهای که ونزوئلا تا آستانهٔ جنگ پیش رفت، سفر ناگهانی ترامپ به آسیا و دیدار او با شی جینپینگ نقطهٔ تمرکز رسانهها را تغییر داد. همزمان، سناتورهایی مانند رند پال اقداماتی را که «حملات غیرقانونی آمریکا» علیه قایقهای مظنون به قاچاق مواد مخدر در کارائیب و شرق اقیانوس آرام میخواندند، محکوم کردند. در واشنگتن نیز، وکلای دو طرف در آستانهٔ رویارویی تاریخی در دیوان عالی دربارهٔ قانونی بودن تعرفههایی بودند که نظم تجارت جهانی را دگرگون کرده است.
در همان حال، نیروهای روسیه در اوکراین پیشروی بیشتری در میدان نبرد داشتند و جنگ هوایی میان کییف و همسایهٔ هستهایاش شدت گرفته بود. همزمان، صحنههای تلخ و خشونتبار از دارفور منتشر شد؛ جایی که سودان بیشازپیش درگیر جنگ داخلی میشود. آتشبس شکننده در غزه نیز در آستانهٔ فروپاشی کامل قرار دارد.
در این میان، دونالد ترامپ در شبکهٔ «تروث سوشال» تهدید کرد که اگر دولت نیجریه در حفاظت از مسیحیان عملکرد بهتری نداشته باشد، ایالات متحده دست به اقدام خواهد زد. این تهدید جدید، نمونهای دیگر از الگویی است که در دورهٔ دوم ریاستجمهوری او شدت یافته است.
طوفان محاسبهشده؛ منطق پشت فعالگرایی تهاجمی ترامپ
از زمان فرانکلین روزولت تاکنون، هیچ رئیسجمهوری در ایالات متحده به اندازهٔ ترامپ تا این اندازه درگیر سیاست خارجی نبوده است. او در دورهٔ دوم نهتنها «میخواهد راه برود و آدامس بجود»، بلکه بهنظر میرسد بر بند نازکی حرکت میکند در حالی که چند ارهبرقی را همزمان در هوا نگاه داشته است. این میزان تحرک، او را در مرکز توجه جهانی نگه میدارد، مخالفان داخلی و خارجی را سردرگم میکند، شکستها را در میان سیل رویدادها محو میسازد، توجه افکار عمومی را از تعارض منافع احتمالی دور میکند و در عین حال بهاندازهٔ کافی موفقیت واقعی یا حداقل قابلنمایش ایجاد میکند تا تصویر رهبری قاطع او را تقویت کند.
اما آنچه ممکن است آشوب و بیبرنامگی بهنظر برسد، از نگاه ترامپ منطقی مشخص دارد. او معتقد است آمریکا در وضعیتی شکننده قرار گرفته؛ نتیجهٔ دههها تصمیمگیری اشتباه پس از جنگ سرد. به باور او، طبقهٔ متوسط را تضعیف کرده، توان صنعتی دفاعی را فرسوده و رشد چین را تسریع کرده است. او میگوید نخبگانی «بیارتباط با واقعیت» در پی آرمانگراییهای پرهزینه بودهاند، در حالی که آمریکا نه در جنگها پیروز شده، نه دمکراسی را صادر کرده و نه صلح پایدار ایجاد کرده است.
از این منظر، مأموریت ترامپ دو وجه دارد: نخست، دههها ناکامی اعتماد عمومی به ساختار سیاسی را تضعیف کرده است؛ دوم، مقابله با چالشهای داخلی و تهدیدات خارجی نیازمند بسیج منابع ملی و بازسازی اعتماد ازدسترفته است. ترامپ نسخهٔ خود را ارائه میدهد: ایجاد شوک، بازتعریف نقش آمریکا و نمایش قدرت—حتی با تهدید یا اقدام نظامی؛بهعنوان ابزاری برای بازسازی تصور عظمت و توان ملی. به باور او، تنها از این مسیر میتوان جامعهٔ مردد را دوباره با دولت ملی همراه کرد و موقعیت آمریکا را در برابر رقبایی چون چین بازیابی نمود.
ونزوئلا؛ نقطهٔ اتصال سیاست داخلی ترامپ و رقابت جهانی قدرتها
اگر مسائل داخلی را برای لحظهای کنار بگذاریم، ترامپ برای کسب حمایت عمومی لازم جهت ورود به یک رقابت جهانی بلندمدت باید پایگاه سیاسی خود را بهگونهای هدایت و «آموزش» دهد که با این هدف همسو باشد، بدون این که باورهای اصلی آنان را مستقیماً به چالش بکشد. از این منظر، ونزوئلا یک فرصت ایدهآل است. برای بسیاری از حامیان ترامپ، این کشور نماد تهدیداتی است که از آن بیشترین هراس را دارند: منشأ موج مهاجرت غیرقانونی و مرکز شبکههای قاچاق مواد مخدر. حتی بخشهای انزواطلب پایگاه جمهوریخواه نیز از اعمال قدرت آمریکا در نیمکرهٔ غربی استقبال میکنند.
اما ونزوئلا صرفاً مسئلهای مربوط به مرزها و امنیت داخلی نیست؛ بلکه بخشی از رقابتی ژئوپلیتیک گستردهتر است. در دوران جنگ جهانی دوم و جنگ سرد، واشنگتن نسبت به تلاش قدرتهای رقیب برای تثبیت نفوذ در نیمکرهٔ غربی حساسیت ویژهای داشت. اکنون نیز روسیه و چین در ونزوئلا فعال هستند و تلاش میکنند این کشور را به سکویی برای تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه تبدیل کنند.
اهمیت ونزوئلا در این معادله فقط سیاسی یا امنیتی نیست؛ بلکه اقتصادی نیز هست. این کشور بزرگترین ذخایر اثباتشدهٔ نفتی جهان را در اختیار دارد و اگر ونزوئلا از «محور تجدیدنظرطلبان» فاصله گرفته و در جهت منافع آمریکا قرار گیرد، پیامدهای آن بر توازن قدرت جهانی بلندمدت خواهد بود. چنین تغییری میتواند توان کشورهایی مانند روسیه را برای استفاده از انرژی بهعنوان ابزار فشار یا امتیازگیری محدود کند. از این رو، برای کسانی که همچنان ترامپ را یک انزواطلب یا محدودکنندهٔ نقش آمریکا در جهان میدانند، مرور پاسخ او در همان مصاحبهٔ «۶۰ دقیقه» کافی است. این رئیسجمهور بهدنبال عقبنشینی نیست.