انتقاد محمد قوچانی از قالیباف: آقای سردار دکترخلبان! از حداد عادل یاد میکردید
«رئیس مجلس البته باید شیخالشیوخ باشد و با رئیس فراکسیون حاکم بر مجلس متفاوت باشد. حتی غلامعلی حدادعادل هیچگاه از تریبون پارلمان علیه سیدمحمد خاتمی سخن نگفت. هرگز حرمت هیچ رئیسجمهوری در مجلس چنین شکسته نشد.
محمد قوچانی در روزنامه سازندگی نوشت: موضع بیسابقه و شگفتانگیز رئیس مجلس شورای اسلامی علیه رئیسجمهور و وزیر خارجه پیشین (تیم روحانی/ ظریف) در نوع خود بدیع بلکه بدعت بود:
۱. سابقه ندارد، رئیس مجلس که باید سخنگوی مجلس و نماینده کل ملت ایران باشد از تریبون پارلمان علیه منتخب ملت ایران سخن بگوید؛ بهخصوص که در دو انتخابات رقیبش باشد و از او باخته باشد. ظاهراً خاطره گازاَنبر و لوله کردن از ذهن آقای قالیباف خارج نشده است!
گویی هنوز در شرایط مناظره سیاسی بهسر میبرند و فکر میکنند، رقیب واقعی ایشان روحانی است درحالی که پس از روحانی هم رئیس محترم مجلس در انتخابات ریاست جمهوری ناکام شدند، حتی وقتی علی لاریجانی رد صلاحیت شد، رئیس مجلس نتوانست رئیسجمهور شود و از سعید جلیلی هم کمتر رأی آورد. رئیس مجلس البته باید شیخالشیوخ باشد و با رئیس فراکسیون حاکم بر مجلس متفاوت باشد. حتی غلامعلی حدادعادل هیچگاه از تریبون پارلمان علیه سیدمحمد خاتمی سخن نگفت و البته وقتی در یک دیدار حاشیهای به رئیسجمهور اصلاحات احترام گذاشت با واکنش برخی اصولگرایان تندرو مواجه شد؛ اما هرگز حرمت هیچ رئیسجمهوری در مجلس چنین شکسته نشد.
۲. رئیس مجلس یازدهم و دوازدهم به رئیسجمهور ادوار یازدهم و دوازدهم نسبت نادرست داده است: حسن روحانی هرگز علیه روسیه حرفی نزده است که هیچ، سعی کرده است تلاش دولت خود در بهبود رابطه متوازن با شرق را یادآور شود؛ و بهراستی نیز در دوره او بیش از همه ادوار با روسیه رابطه متناسب برقرار شد: مقدمات عضویت ایران در پیمان شانگهای و بریکس فراهم شد، سامانه پدافندی اس۳۰۰ دریافت شد و دیدارهای منظم و مکرری میان دو رئیسجمهور برقرار شد که تعداد آنها بیسابقه است. روحانی معتقد بود، ایران برای رابطه خوب با روس و چین باید رابطهای متوازن با غرب داشته باشد و برعکس.
به همین علت بلافاصله پس از انعقاد برجام به پوتین گفت این توافق هیچ خللی در روابط با روسیه نخواهد داشت بلکه ایران میخواهد با روسها رابطه راهبردی داشته باشد. این در حالی است که در دولت محمود احمدینژاد که مورد حمایت اصولگرایان بود روسیه به همه قطعنامههای شورای امنیت علیه پرونده هستهای ایران، رأی مثبت داده بود و در دوره روحانی این روند تغییر کرد.
۳. البته دکتر روحانی بر اساس منطق راهبرد «نه شرقی، نه غربی» با شرقگرایی و غربگرایی – هر دو- مخالف است و همواره با اقداماتی مانند حمایت از روسیه در حمله به اوکراین مخالف بوده و هست و قبل از آن نیز از افتادن در دام اختلاف روسیه و اوکراین در اشغال کریمه پرهیز کرده بود یا با ورود روسیه به خلیجفارس برای تحقق رویای پتر برای دستیابی روسها به آبهای گرم مخالفت کرده بود.
دولت سیزدهم اما در ماجرای اوکراین از روسیه حمایت کرد و دشمنی اروپا را به جان ایران انداخت و این به سنگ بنای دومینوی اسنپ بک بدل شد. ورود آن دولت به معرکه اوکراین چندان ناروا بود که رهبری در یک سخنرانی عمومی با محکومیت هرگونه جنگ و تجاوز، مرز جمهوری اسلامی با روسیه را نشان دادند و البته درباره بازی آمریکا در اوکراین هم هشدار دادند تا راهبرد مستقل جمهوری اسلامی با وجود خطای دولت وقت پابرجا بماند.
۴. روابط ایران و روسیه البته هیچگاه رابطه دو شریک نبوده است. شراکت با روسیه جز در قالب وابستگی مانند جمهوریهای شوروی یا بلوک شرق و پیمان ورشو ممکن نیست و خود پوتین نیز در جریان جنگ ایران و اسرائیل به این نکته اشاره کرد. حتی چین هم با فاصله گرفتن از معرکه اوکراین نشان داد، شریک روس نیست. جمهوری اسلامی ایران هرگز توصیههای روسیه درباره مذاکره با ترامپ و حتی مناسبات ایران و اسرائیل را نپذیرفته است؛ و در مورد سوریه نیز با پذیرایی همزمان پوتین از بشار اسد و احمد الشرع تمایز ایران و روسیه مشهود است.
در مقابل هم روسیه ضمن حمایت دیپلماتیک از ایران میداند که جمهوری اسلامی به سبب سیاست مستقل خود هرگز تابع بلوک غرب و شرق قدیم و جدید نمیشود و روسیه نیز به ایران هرگز نگاه شریک نداشته و این البته به سود ایران است که با روسیه دوست باشد؛ نه دشمن و نه شریک. نه روسها میتوانند و میخواهند هزینه همه دیدگاههای ایران (مانند مبارزه با اسرائیل) را بدهند و نه ما میتوانیم از همه مواضع روسیه (مانند حمله به اوکراین) دفاع کنیم.
به همین علت با وجود حمایت روسیه شوروی از ایران پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران در شورای امنیت سازمان ملل متحد، جمهوری اسلامی در برخورد با حزب توده بهعنوان ستون پنجم روسیه شوروی تردیدی نکرد و مصلحتسنجی نکرد که مبادا روسیه شوروی ناراحت شود. این فاصله امروز بهخصوص در مورد اسرائیل هم میان ایران و روسیه وجود دارد.
۵. روسیه اما همسایه ایران است و هیچ کشوری همسایهاش را انتخاب نمیکند و ما موضوعات مشترکی مانند مقاومت در برابر آمریکا داریم که باید آن را تقویت کنیم. در فقره اسنپ بک فارغ از داستانهای گذشته، موضع جدید روس و چین جالب توجه و حتی قابل تقدیر است و نباید هیچ مقام دولتی و چهره ملی آن را تضعیف کند. حتی دکتر ظریف در پاسخ قاطع به وزیر امور خارجه روسیه برای جلوگیری از تحریف تاریخ بر ضرورت روابط راهبردی با روسیه تأکید کرد که متأسفانه رئیس مجلس آن را هم از یاد بردهاند.
با اطلاع مینویسم که رئیسجمهور پیشین دکتر روحانی هم تأکید دارند که در این شرایط صلاح نیست، توافقات ایران و روسیه بههیچوجه تضعیف شود؛ و با اطلاع مینویسم پس از پاسخ اولیه دکتر ظریف هم از همین منطق حمایت میکند چون منافع ملی را بر مواضع فردی ترجیح میدهد.
۶. مجلس یازدهم که رئیس آن رئیس مجلس اخیر هم هست فرصت طلایی احیای برجام و جلوگیری از بازگشت تحریمهای سازمان ملل (اسنپ بک) را در دولت جو بایدن را از کف داد و با قرار دادن سقفی کاذب مانع احیای برجام در پایان دولت روحانی و حتی آغاز دولت رئیسی شد تا ترامپ برگردد و کل برجام را نابود کند و اخیراً بهصراحت به این نابودی افتخار کند و دل اسرائیل را شاد کند.
درواقع ترامپ برجام را در دو گام نابود کرد: اول در سال ۱۳۹۷ وقتی اقلیتی از اصلاحطلبان زمزمه پشیمانم سر دادند و برخی اصولگرایان در مشهد مرگ بر روحانی گفتند و دوم در سال ۱۴۰۴ که اروپا انتقام خود از روسیه را با اسنپ بک گرفت. این در حالی بود که در همان گام اول وقتی ترامپ از برجام خارج شد و انتظار خروج ایران از برجام را داشت، صبر ایران از دولت روحانی تا دولت رئیسی سبب شد که پوتین به روحانی بگوید از این تدبیر ایران در شگفت شدم چون نقشه ترامپ را نقش بر آب کرد؛ یعنی حتی روسها هم از متحدان رادیکال آقای قالیباف در جبهه پایداری واقعگراتر هستند!
۷. پس چرا رئیس مجلس که با فراکسیون پایداری پارلمان ظاهراً مرزبندی دارد، وارد این میدان شد؟! واقعیت این است که آقای قالیباف باید برای کسب اکثریت مجلس، گاه گوی سبقت را از جبهه پایداری برباید تا در خرداد هر سال بار دیگر در کرسی ریاست مجلس پایدار بماند.
اما همواره اکثریت بزرگتری در بیرون مجلس در جامعه هست که با رأی دادن یا رأی ندادن خود سرنوشت سیاسیون را مانند سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ و ۱۴۰۳ تعیین میکنند و اگر سودای مقامات بالاتر همچنان در سر رئیس مجلس هست این اکثریت اجتماعی از آن اکثریت پارلمانی سرنوشتسازتر است. کافی است به آرای شهروندان تهران به شهردار این شهر اشاره کنیم که گرچه در عمران و نوسازی کارنامه خوبی داشت اما در سیاستورزی موفق نبود.
وقتی طبقه متوسط شهری رأی نمیدهد فقط اصلاحطلبان شکست نمیخورند، آقای قالیباف هم رأی نمیآورد چراکه مردم کارنامه او را بهعنوان رئیس پلیس دوره خاتمی و شهردار تهران که جانشین محمود احمدینژاد شد و خود را سردار دکتر خلبان» معرفی میکرد، دوستتر دارند تا سخنگوی جبهه پایداری که بهجای کتوشلوار، پیراهن را روی شلوار میاندازد و به شیوه زلنسکی لباس میپوشد. قالیباف روزی نماد تکنوکراسی حزباللهی بود و حال در گذار به جبهه پایداری است و این یک تراژدی است که از آنجا رانده و از اینجا مانده میشود.
کافی است به رأی اصولگرایان در مجلس دوازدهم و ریاست جمهوری چهاردهم دقت کنیم. تندروها هرگز به قالیباف رأی نمیدهند اما او رأی میانهروها را هم از دست داده است. درست است که مجری شبکه افق و یار غار اخوان جلیلی بیشتر از آقای قالیباف رئیس مجلس رأی آورده است اما سقف رأی همه اصولگرایان در این مجلس در تهران که نمایندگانش در ادوار گذشته تا ۲ میلیون رأی آوردهاند طبق آمار رسمی به ۶۰۰ هزار رأی نمیرسد و این دو وکیل اصولگرا هم حدود ۴۰۰ هزار رأی به دست آوردهاند…
این البته اختصاص به اصولگرایان ندارد و متأسفانه هر دو جناح سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا کشور به اقلیت بدل شدهاند. درحالی که در سال ۱۳۹۶ رئیسجمهور منتخب با افزایش چشمگیر آرا نسبت به دوره قبل خود، توانست ۲۵ میلیون رأی به دست آورد و پس از آن نیز دیگر در انتخاباتی، مجال رقابت نیافت. آیا قیاس این دو انتخاب منصفانه است؟! آیا ۴۰۰.۰۰۰ از ۲۵.۰۰۰، ۰۰۰ بزرگتر است؟ آیا آزموده را آزمودن خطا نیست؟
۸. شعار «نه شرقی- نه غربی» در سیاست خارجی همپای شعار «استقلال- آزادی» در سیاست داخلی یکی از دو ستون جمهوری اسلامی و فراتر از آن؛ ایران است. از دوره صفویه ایران میان شرق و غرب در جهان میانه بوده است و امیرکبیر و محمد مصدق و سیدحسن مدرس و حتی پهلوی دوم با تبدیل موازنه منفی به موازنه مثبت در پی سیاست مستقل ملی میان دوستان آمریکایی و دشمنان روسیاش بود.
کار بهجایی رسید که پارهای کارخانههای صنعتی ایران را که آمریکا و اروپای غربی نساخت، روسیه شوروی و اروپای شرقی ساختند. باید به دولت و شورای امنیت ملی در تداوم این راهبرد با حمایت از توافق با روس و چین کمک کرد؛ اما در هر حال نباید بیگانه را بر خانواده ترجیح داد؛ چه شرقی و چه غربی… روسها مدافعی به نام سرگی لاوروف دارند چرا رئیس مجلس باید از روسیه دفاع کند؟ مگر روحانی یا ظریف مسئولیتی دارند که جز رنجاندن روسها بتوانند خدشهای در روابط ما به وجود آورند؟!
بعید است پوتین اینقدر نازکدل باشد که با رنجش از دو مسئول سابق غش در معامله کند مگر اینکه دوستان برای آنان آیندهای ببینند که بخواهند از هماکنون برای بازگشت اعتدالگرایی به دولت چارهای کنند که این هیچ ربطی به سیاست خارجی ندارد و رقابتی در سیاست داخلی است که نباید دیپلماسی را بازیچه آن قرار داد. در این مسأله باید به دموکراسی مجال داد و به رقابت تن داد و خاطرات تلخ گذشته در دخالت بیگانگان در سیاست داخلی را تکرار نکرد. به یاد داریم رهبر انقلاب اسلامی قیام خود را از مبارزه با کاپیتولاسیون شروع کرد و افزوده بود که آمریکا از انگلیس بدتر است و انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر. در سیاست خارجی باید مطلقاً ملی بود…