خیز اردوغان برای احیای امپراتوری عثمانی؛ از توهم تا واقعیت!
در واقعیت، قدرت ترکیه تاکنون با آرزوهای اردوغان برای ایجاد نظمی منطقهای به رهبری ترکیه همخوانی ندارد. آغوش باز ترامپ از نظر ظاهری سودمند بوده، اما سیاست خارجی تکانهای و بیساختار رئیسجمهور آمریکا به احتمال زیاد نه نفوذ ترکیه در منطقه را افزایش خواهد داد و نه دیگر بازیگران خاورمیانه را به پذیرش آن ترغیب میکند.
به گزارش تجارت نیوز، اواخر سپتامبر، وقتی رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه وارد کاخ سفید شد، لازم بود با دستی پر واشنگتن را ترک کند. اردوغان برای افکار عمومی ترکیه چشماندازی از رهبری این کشور در خاورمیانه ترسیم کرده بود، اما این چشمانداز با تردیدهایی همراه بود. نارضایتیهای داخلی و مشکلات اقتصادی توجه دائمی اردوغان را میطلبید و موجب شده بود تا رهبری ترکیه پس از ۲۳ سال حضور در قدرت، خطر خدشهدار شدن میراث سیاسیاش را حس کند. موفقیت نیروهای مخالف مورد حمایت ترکیه در سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه در دسامبر گذشته، ظاهرا فرصتی طلایی برای گسترش نفوذ ترکیه فراهم کرد، اما خیلی زود روشن شد که وظیفه بازسازی سوریه فراتر از توان ترکیه است.
پشتپرده امتیاز ترامپ به اردوغان
به نظر میرسید تعامل با دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بتواند همان مرهمی باشد که اردوغان به آن نیاز داشت. هرچند آنکارا و واشنگتن در سالهای اخیر اختلافهایی داشتهاند – از جمله بر سر خرید سامانههای موشکی روسی توسط ترکیه و مداخلات مکرر این کشور در سوریه – ترامپ اردوغان را به مانند شریکی دید که میتواند به ثبات خاورمیانه کمک کند. ترکیه بر حماس نفوذ داشت؛ اهرمی که میتوانست در مذاکرات آتشبس به رهبری آمریکا با اسرائیل مفید باشد و همچنین میتوانست از تلاشهای صلحبانی و بازسازی در غزه و اوکراین حمایت کند. ترامپ، برخلاف پیشینه خود، به نظر میرسید شیفته نوع اقتدارگرایی اردوغان و مهارت او در موازنهگری ژئوپلیتیکی است و بارها از او بهعنوان «دوست» و «رهبر بسیار قدرتمند» یاد کرد. مقامهای ترکیه نیز امیدوار بودند که شراکتی از نو تعریفشده با ترامپ معاملهمحور، بتواند جایگاه ترکیه در خاورمیانه را ارتقا دهد.
در ابتدا به نظر میرسید به خواسته خود رسیدهاند. تنها چند روز پس از دیدار اردوغان و ترامپ، رئیس سازمان اطلاعات ترکیه، ابراهیم کالن، به گفتوگوهای مصر درباره آتشبس در غزه پیوست؛ ترکیه مدتها از آرمان فلسطین حمایت کرده، اما این نخستین بار بود که آنکارا بهطور رسمی وارد مذاکرات صلح اسرائیلی–فلسطینی میشد. وقتی توافق آتشبس در ۱۳ اکتبر امضا شد، اردوغان در کنار ترامپ و رهبران مصر و قطر ایستاد. برای حامیان رئیسجمهور ترکیه، این صحنه نمادین بود. بیش از ۱۰۰ سال پیش، ژنرال ادموند آلنبی ارتش بریتانیا را وارد شرق بیتالمقدس کرد و به چهار قرن حاکمیت عثمانی پایان داد. اما اکنون ترکیه بازگشته است. در سالهای اخیر، نیروهای ترکیه در عراق، لیبی و سوریه فعال بودهاند. ورود پرقدرت به مرکز سیاستهای سرزمین مقدس، آخرین گام آنکارا برای بازپسگیری نقش تاریخی ترکیه در خاورمیانه تلقی شد.
بازگشت به عصر سلطان!
حداقل اردوغان میخواست ترکها چنین باور کنند. در واقعیت، قدرت ترکیه تاکنون با آرزوهای اردوغان برای ایجاد نظمی منطقهای به رهبری ترکیه همخوانی ندارد. آغوش باز ترامپ از نظر ظاهری سودمند بوده، اما سیاست خارجی تکانهای و بیساختار رئیسجمهور آمریکا به احتمال زیاد نه نفوذ ترکیه در منطقه را افزایش خواهد داد و نه دیگر بازیگران خاورمیانه را به پذیرش آن ترغیب میکند.
ترکیه بهتنهایی با مشکلات داخلی فراوانی روبهروست – از جمله اقتصادی تحت فشار و دولتی تهیشده – که با مخالفتهای خارجی جدی، بهویژه از سوی اسرائیلی مطمئن و در عین حال تهاجمی، مواجه است؛ عواملی که مانع از آن خواهند شد که آنکارا بتواند نظم منطقهای را بر اساس شروط خود بنا کند. اگر اردوغان نتواند به وعدهاش برای آغاز عصر جدید قدرت ترکیه عمل کند، فشارهای داخلی به احتمال زیاد افزایش خواهد یافت، در حالی که ترکیه در جهانی هرچه ناامنتر در مسیر سردرگمی راهبردی قرار دارد.
پروژه ژئوپلیتیکی اردوغان بر ایدهای ساده استوار است: ترکیه فراتر از یک قدرت متوسط، سرنوشتش رهبری خاورمیانه بزرگ است. یک هفته پس از سقوط اسد، اردوغان اعلام کرد که «ترکیه بزرگتر از ترکیه است» و اینکه «ما بهعنوان یک ملت نمیتوانیم چشمانداز خود را به ۷۸۲ هزار کیلومتر مربع محدود کنیم». او ادامه داد: «ترکیه نمیتواند از سرنوشت خود بگریزد. کسانی که میگویند (ترکیه چه کاره لیبی یا سومالی است؟) این حقیقت را درک نمیکنند».
در قالب این چشمانداز حقیقتی وجود دارد و مقدار زیادی اسطورهسازی. در داخل کشور، ماشین تبلیغاتی قدرتمند دولت کارزار «قرن ترکیه» را پیش برده و این ایده را رواج داده که آنکارا محکوم به عظمت است.
امپراتوری عثمانی – که زمانی از سوی نخبگان سیاسی ترکیه مدرن بهعنوان یادگاری از افول تحقیر میشد – دوباره بهمثابه الگویی از نظم و تکثر بازسازی شده است. در سریالهای تلویزیونی، همایشهای شبهدانشگاهی و حتی منوهای رستورانها با آیتمهایی مانند «دل سلطان»، دوران عثمانی بهصورت «عصر طلایی» به تصویر کشیده میشود؛ عصری که در نهایت بهواسطه توطئه خارجی و خیانت داخلی پایان یافت. نهادهای امنیتی ترکیه، از زمان اجرایی شدن تغییرات قانون اساسی در سال ۲۰۱۸ ایده نظم منطقهای به رهبری ترکیه را پذیرفتهاند. ارتش – که زمانی دژ خویشتنداری بود – اکنون از مواضع دفاع پیشدستانه ترکیه در عراق، لیبی، سوریه و شرق مدیترانه حمایت میکند.
خیز برای رهبری خاورمیانه بزرگ
در دوران اردوغان، ترکیه حضور منطقهای خود را گسترش داده است. ردپای نظامی این بازیگر از قفقاز تا شامات و بخشهایی از آفریقا امتداد دارد و همزمان قدرت دریاییاش در شرق مدیترانه و دریای سیاه به نمایش درآمده است. طی دهه گذشته، آنکارا با آلبانی، الجزایر، آذربایجان، بوسنی، اتیوپی، لیبی، نیجر، پاکستان، قطر، سومالی، سوریه و تونس توافقنامههای دفاعی و امنیتی امضا کرده است. در لیبی، ترکیه به دنبال قراردادهای اقتصادی و ارائه حمایتهای امنیتی است، از جمله آموزش نیروهای انتظامی و نظامی. در سال ۲۰۲۰، ترکیه از عملیات نظامی آذربایجان برای بازپسگیری سرزمینهایی از ارمنستان پشتیبانی کرد و پس از آن، شرکتهای ترکیهای نقش پیشتازی در بازسازی و توسعه زیرساختها در مناطق تازه تصرفشده ایفا کردند.
اکنون ترکیه میخواهد روابط خود با ارمنستان را نیز عادی و پیمان اقتصادی منطقهای منعقد سازد تا به این طریق نفوذ ایران و روسیه را در قفقاز کاهش داده و دسترسی مستقیم به بازارها را گسترش دهد. رشد صنعت دفاعی ترکیه نیز به آنکارا اهرم فشاری در برابر متحدان اروپایی داده و راه ورود به بازارهای آفریقا و آسیا را هموار کرده است. افزون بر پهپادها – جواهر تاج صادرات دفاعی ترکیه – تولیدکنندگان خصوصی و دولتی مهمات، ناوهای جنگی، موشکها، تانکها و خودروهای زرهی را بهطور گسترده تولید میکنند و بهزودی نخستین هواپیمای رزمی نیز به این فهرست افزوده خواهد شد.
ترکیه در مسیر افزایش نفوذش چندان نگران شیوه حکمرانی داخلی همسایگانش نیست و تمرکز اصلی خود را بر ترتیباتی میگذارد که منافع اقتصادی و امنیتیاش را محقق کنند. از این منظر، چشمانداز امروز اردوغان محدودتر از دستورکارهایی است که دولت او در گذشته مطرح کرده؛ از جمله دکترین «تنش صفر با همسایگان» احمد داووداوغلو، وزیر خارجه پیشین ترکیه. آن ایده که در سالهای آغازین زمامداری اردوغان جهتدهنده تعاملات منطقهای آنکارا بود، تلاش داشت میان ائتلافهای سنتی غربی و گسترش نفوذ بهسوی شرق توازن برقرار کند و با معرفی ترکیه بهعنوان الگویی منطقهای برای اصلاحات دموکراتیک، نفوذ این بازیگر در خاورمیانه و آفریقا را افزایش دهد.
سیاست داووداوغلو در جریان بهار عربی فروپاشید؛ بخشی به این دلیل که دگرگونی سیاسیای که ترکیه میکوشید در مصر، سوریه و یمن پیش ببرد، محقق نشد. اکنون که ترکیه دیگر بازیگری دموکرات بهشمار نمیآید، کمتر به تغییر نظامهای سیاسی همسایگان علاقه دارد و بیشتر به استفاده از قدرت سخت و توافقهای معاملهمحور برای تقویت همبستگی میان رژیمهای سنی غیرلیبرال میاندیشد.
آزمون دشوار آنکارا
سوریه در ماههای اخیر به آزمایشگاه جاهطلبیهای منطقهای ترکیه تبدیل شده است. ترکیه بخشهای وسیعی از شمال سوریه را در کنترل دارد و در مناطقی که در دوران اسد تحت اداره نیروهای مخالف مورد حمایت آنکارا بودند، مدرسه، بیمارستان و دادگاه ساخته است. «هیات تحریر الشام» – گروهی که اسد را سرنگون کرد – سالها از حمایت ترکیه برخوردار بوده است. از زمانی که این گروه و رهبرش، احمد الشرع، کنترل دمشق را به دست گرفتهاند، ترکیه به ساختار جدید در زمینههای آموزش و تجهیزات امنیتی، مدیریت مرزها، کمکهای بشردوستانه، تجهیزات و بذرهای کشاورزی و تعمیرات فوری شبکه انرژی سوریه کمک کرد.
شرکتهای ترکیهای نیز در حال ورود به مناقصههای پروژههای ساختمانی، انرژی و راهسازی در داخل سوریه هستند. ظهور دولتی همصدا با ترکیه در سوریه راه را برای احیای روند صلح راکد میان آنکارا و حزب کارگران کردستان (پکک) – گروه جداییطلبی که دههها علیه دولت ترکیه شورش کرد – هموار کرده است. دولت اردوغان در اواخر سال ۲۰۲۴ گفتوگوها را با عبدالله اوجالان، رهبر زندانی پکک، آغاز کرد؛ اقدامی که بیتردید با هدف جلب آرای کردها در انتخابات داخلی انجام شد. برکناری اسد در دمشق دستیابی به توافق را محتملتر کرد. تا زمانی که «نیروهای دموکراتیک سوریه» (قسد) – ائتلافی از شبهنظامیان کرد سوری با پیوندهایی به پکک و مورد حمایت آمریکا – بهطور مستقل در شمالشرق سوریه فعالیت میکردند و ارتشی قابلتوجه در اختیار داشتند، آنکارا از تهدید امنیتی بالقوهای نگران بود.
این تهدید با رفتن اسد کاهش یافت و قسد وارد گفتوگوهای جدی با دمشق و آنکارا شد – فرایندی که در آن سفیر آمریکا در ترکیه، تام باراک، اغلب نقش میانجی را ایفا میکند – تا نقش کردها در حکمرانی سوریه پس از اسد مشخص شود. اختلافها بر سر کنترل منابع آب و درآمدهای نفتی، میزان خودمختاری سیاسی منطقه تحت کنترل کردها و شرایط ادغام قسد در ارتش سوریه همچنان باقی است؛ اما هزینه شکست مذاکرات آنقدر بالاست که هیچیک از طرفها حاضر نیست از گفتوگو دست بکشد.
احیای روند صلح با کردها برای اردوغان هدفی راهبردی بزرگتری را ترسیم کرده: این روند به او دلیلی میدهد تا ملیگرایی سختگیرانهای را که طی دهه گذشته شاخصه حکمرانیاش بوده، تعدیل و ترکیه را دوباره بهعنوان رهبری شایسته در سطح منطقه بازتعریف کند. هم اردوغان و هم متحد فوقملیگرایش، دولت باغچلی – که نخستین کسی که در اکتبر ۲۰۲۴ بهطور علنی خواستار ازسرگیری گفتوگوها با پکک شد – اکنون از حمایت ائتلاف ترک–کرد–عرب بهعنوان پایه ثبات منطقهای سخن میگویند. چنین گزارهای به آنها اجازه میدهد خاطره امپراتوری چندقومیتی عثمانی را نیز یادآور شوند.
اردوغان اکنون امیدوار است الگویی چندقومیتی – هرچند غیرلیبرال – از حکمرانی را به نمایش بگذارد که تنوع اجتماعی را زیر رهبری قدرتمند سنیها در خود جای دهد. به باور اسلامگرایان ترکیه، همین امر راز موفقیت و تداوم امپراتوری عثمانی بود و نقطه ضعف جمهوری سکولار ترکیه. از این رو، دستیابی به توافقی در سوریه نهتنها مرز جنوبی امنی برای ترکیه فراهم میکند و آرزوهای استقلالطلبانه کردها را مهار میسازد، بلکه «اثبات امکانپذیری» نظمی منطقهای به رهبری ترکیه را نیز عرضه میکند. اما اگر گفتوگوها با کردها – چه در داخل ترکیه و چه در سوریه – به بنبست برسد، کل این سازه میلرزد. از سرگیری ناآرامیهای کردی، ترکیه را وادار خواهد کرد نیروهای امنیتی خود را بهکار گیرد و منابعی را که برای دیپلماسی گستردهتر منطقهای لازم است، فرسوده سازد. افزون بر این، بیثباتی در شمال سوریه ادعای آنکارا مبنی بر توانایی ترکیه در برقراری نظم در جایی که دیگران ناکام ماندهاند را تضعیف خواهد کرد.
دولتی توخالی
با این حال، حتی اگر آنکارا و دمشق بتوانند با کردها به توافقی برسند، رویای اردوغان برای آغاز «قرن جدید ترکیه» بر بنیانهایی سستی استوار است. برای ترکهای عادی که برای گذران زندگی دستوپنجه نرم میکنند، شکوه امپراتوری چندان جذاب نیست. سالها سیاست پولی نامتعارف، تورم سرسامآور و ارزی آسیبدیده بر جای گذاشته است. بازگشت مهمت شیمشک – وزیر دارایی پیشین که در سال ۲۰۲۳ برای کمک به تثبیت اقتصاد دوباره به کار گمارده شد – تا حدی اعتمادها را احیا کرد، اما تورم همچنان بالا و اعتماد سرمایهگذاران پایین است. در نتیجه، ترکیه اساسا توان اقتصادی لازم برای پشتیبانی از بازسازی سوریه – یا هر پروژه بزرگ منطقهای دیگر – را ندارد.
همین حالا نیز محدودیتهای مالی ترکیه دولت جدید سوریه را واداشته تا برای پوشش نیازهای فوری بودجه، متغیرهایی مانند حقوق و مستمریها، به قطر و عربستان سعودی روی بیاورد؛ تغییری که نفوذ کشورهای خلیج فارس در دمشق را به زیان ترکیه افزایش میدهد.
پس از دو دهه، نظام حکمرانی فوقمتمرکز، اردوغان زیر بار موفقیتهایش کمر خم کرده است. حلقه کوچک تکنوکراتهای کارآمد بر اثر پاکسازیها و انتصابهای مبتنی بر وفاداری تحلیل و دانش نهادی از میان رفته است. تصمیمگیری در کاخ ریاستجمهوری متمرکز شده و بوروکراسی ترکیه را از توان تدوین سیاستهای مستقل یا اجرای موثر آنها محروم کرده است.
راهبرد واقعی نفوذ منطقهای مستلزم آن است که ترکیه از دستگاه دولتی برخوردار باشد که توان درگیری اقتصادی پایدار، هماهنگی دیپلماتیک و مدیریت صبورانه گذارهای سیاسی – در لیبی، سوریه و جاهای دیگر – را داشته باشد؛ نه صرفا نمایشهای مقطعی قدرت نظامی. در حال حاضر، آنکارا بهسادگی فاقد ماشین نهادی لازم برای همسنگ شدن با جاهطلبیهایش است.
از نظر سیاسی، پایگاه اجتماعی اردوغان محدودتر شده، حتی در حالی که کنترل او بر قدرت سختتر شده است. مخالفان در انتخابات شهرداریهای ۲۰۲۴ پیروزی قاطعی به دست آوردند و حزب اردوغان تنها ۳۵ درصد آرا را کسب کرد؛ یعنی بدترین نتیجه برای حزب عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۳. بازداشت اکرم اماماوغلو، شهردار استانبول، در مارس ۲۰۲۵ به اتهام فساد – و سپس بازداشت بیش از یکدوجین شهردار دیگر از حزب اصلی مخالف – اقدامی با انگیزه سیاسی تلقی شد. این رویدادها همچنین ناامنی دولت را آشکار کرد: اردوغان که دیگر مطمئن نیست بتواند در انتخاباتی پیروز شود، دستگاه قضایی را به چماقی برای درهمکوبیدن رقبایش تبدیل کرده است.
کاهش حمایت از حزب اردوغان در نهایت جاهطلبیهای منطقهای اردوغان را نیز محدود میکند. از همین رو آنکارا در شرایطی که پرسشها درباره جانشین احتمالی اردوغان و دوام «ماهعسل» با دولت ترامپ بیپاسخ مانده، نمیتواند هیچگونه تضمینی ارائه دهد.
اسرائیل، چالش اصلی ترکیه
جدیترین چالش خارجی برای چشمانداز اردوغان، تشدید رقابت ترکیه با اسرائیل است. به ادعای فارن افرز، در یک سال گذشته، اسرائیل پس از جنگ با ایران و کارزارهای نظامی در لبنان، قطر و سوریه، به هژمون منطقهای بدل شده است. بهبیان ساده، برتری نظامی بیابهام اسرائیل و شبکه رو به گسترش مشارکتهای امنیتیاش، اجرای نظم به رهبری ترکیه در شامات و فراتر از آن را دشوار میکند.
بسیاری در ترکیه از افزایش نفوذ اسرائیل در منطقه ناخشنود هستند؛ این احساسات، آنکارا را به اتخاذ مواضع مخالف اسرائیل سوق میدهد؛ حتی وقتی چنین مواضعی دیپلماسی منطقهای ترکیه و روابطش با واشنگتن را پیچیدهتر میکند. اسرائیل نیز، به نوبه خود، نمیخواهد ترکیه شکلدهنده سیاستهای منطقهای باشد؛ بهویژه با توجه به حمایت آنکارا از حماس و انتقادش از عملیات نظامی اسرائیل. برخی در اسرائیل همچنین نگراناند که محور سنی به رهبری ترکیه بتواند تلاشهای اسرائیل برای مهار همسایگاناش را تضعیف کند.
اما میدان اصلی رقابت سوریه است. با رفتن اسد، اسرائیل مصمم است مانع از آن شود که هر قدرت خارجی – بهویژه ترکیه – کنترل خود را بر سوریه تثبیت کند و به دولت جدید در ساختن دستگاه نظامی و سیاسیای کمک کند که بتواند مرز شمالی اسرائیل را تهدید کند. تلآویو که بهشدت نسبت به دولت شرع بدبین است، در پی اعمال کنترل نظامی بر منطقهای حائل به وسعت بیش از ۱۰۰ مایل مربع در داخل سوریه است.
در مقابل، اردوغان، دمشقِ همسو با ترکیه را سنگبنای چشمانداز منطقهای خود میداند. این دو رویکرد با هم سازگار نیستند. ترکیه خواهان دولتی قدرتمند و متمرکز در سوریه است که بتواند سراسر کشور را امن کند و هرگونه فعالیت ضدترکی در شمال را سرکوب و سوریه را محکم در مدار آنکارا نگاه دارد؛ در حالی که اسرائیل ترجیح میدهد سوریه غیرمتمرکز باقی بماند، با خودمختاری برای اقلیتهای دروزی و کردی، تا از قدرتمند شدن آن به حدی که بتواند اسرائیل را به چالش بکشد، جلوگیری شود.
این پروژههای رقیب، نیروها و بازیگران نیابتیِ ترکیه و اسرائیل را در مسیر رویارویی قرار دادهاند. با تلاش هر یک از دو بازیگر برای شکل دادن به نظم پس از اسد به سود خود، ردپای نظامی و فعالیتهای اطلاعاتیشان هرچه بیشتر بر هم منطبق میشود و خطر رویارویی را افزایش میدهد.
از همین رو تنشها پیشاپیش از حد حرف فراتر رفت. این رقابت به سوریه محدود نمانده است. گسترش مشارکتهای اطلاعاتی اسرائیل با یونان و قبرس، شکاف وسیعتری ایجاد کرده است. تا زمانی که هم ترکیه و هم اسرائیل از جاهطلبیهای منطقهای یکدیگر هراس دارند، احتمالا در یک «معضل امنیتی» گرفتار خواهند ماند؛ هر کدام اقدامات دیگری را تهدیدآمیز تلقی کرده، با لفاظیهای تند و اقدامات متقابلِ بزرگنماییشده پاسخ میدهد، از جمله از طریق فعالیتهای نیابتی در سوریه، و بدینترتیب همان ناامنیای را تشدید میکند که میکوشد از آن بپرهیزد.
ترامپ؛ معاملهگر یا تسهیلگر؟
ترامپ با دادن آنچه اردوغان تشنهاش بود – یعنی دیدهشدن در دیپلماسی منطقهای و ارتقای جایگاهش بهعنوان شریک امنیتی ایالات متحده – به او کمک کرده چشمانداز خاورمیانهای خود را عرضه کند. در حالی که دولتهای پیشین آمریکا تلاش ترکیه برای ایجاد حوزه نفوذ در عراق، سوریه و شرق مدیترانه را تهدیدی برای ثبات منطقهای و منافع ایالات متحده میدانستند، دولت ترامپ به ترکیه اجازه داده نفوذش را در سوریه گسترش دهد و از حضور آنکارا در دیپلماسی منطقهای استقبال کرده است.
این دولت تا حد زیادی با آنکارا درباره حمایت از اقتدار مرکزی در دمشق و جلوگیری از فدرالیسم کردی در داخل کشور همنظر است. همچنین به نظر میرسد راضی است بگذارد ترکیه این اهداف را دنبال کند تا واشنگتن بتواند انرژیهای دیپلماتیک و نظامی خود را به سمت دیگری منحرف کرده و همزمان روابط تیره با یکی از متحدان مهم ناتو را بهبود بخشد.
با این همه، تایید رئیسجمهور متغیری چون ترامپ تضمین چندانی در اختیار ترکیه قرار نمیدهد. اسرائیل همچنان در سوریه برتری نظامی دارد. افزون بر این، ترامپ بهطور محسوسی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل – که بهشدت با نقش پررنگتر ترکیه در سوریه یا غزه مخالف است – با ملاحظه رفتار میکند.
پادشاهیهای خلیج فارس نیز نسبت به جاهطلبیهای ترکیه بدبین ماندهاند و میتوانند با خودداری از ارائه پول به سوریه، هدایت منابع بازسازی به شیوههایی که شرکتهای ترکیهای را به حاشیه میراند، پروژه آنکارا را پیچیده کنند. با این حال میل اردوغان به نظمی به رهبری ترکیه همچنان پابرجاست، اما بنیانهای آن شکننده است. اگر او نتواند این چشمانداز بزرگ را محقق کند، با خطر چرخهای خودتقویتشونده از افول داخلی روبهرو میشود؛ چرخهای که در آن سرخوردگی عمومی و کاهش مشروعیت، فشار بیشتری بر اقتصاد وارد میکند.