پرونده هستهای ایران بهانهای برای چانهزنی قدرتها
معامله غرب با پرونده هستهای ایران

گزارش ریسپانسیبل استیتکرفت تأکید دارد که فعالسازی مکانیزم ماشه از سوی تروئیکای اروپایی بیش از آنکه به برنامه هستهای ایران مربوط باشد، ابزاری برای همسو کردن آمریکا در جنگ اوکراین و فشار به تهران بهخاطر نزدیکی به مسکو است. اروپا ایران را قربانی مناسبی میداند و حتی حملات اسرائیل را در خدمت منافع خود تلقی میکند.
فرارو- «تریتا پارسی»، کارشناس ارشد مسائل ایران در موسسه کوئینسی
به گزارش فرارو به نقل از ریسپانسیبل استیت کرفت، همانطور که قبلاً موقع بحث فعال شدن مکانیزم ماشه توسط سه کشور اروپایی هشدار داده بودم، مسئله فقط مربوط به برنامه هستهای ایران نیست. این در واقع تلاشی از طرف اتحادیه اروپاست تا آمریکا را در موضوع جنگ اوکراین با خود همسو کند. همکاری رو به افزایش ایران با روسیه در جنگ اوکراین، از نگاه اروپا یک تهدید مستقیم به شمار میآید. روابط اقتصادی اروپا و ایران بعد از سالها تحریم، بسیار محدود است. در عین حال، اروپا در زمینههای نظامی، سیاسی و اقتصادی خیلی بیشتر از گذشته حتی نسبت به سال ۲۰۰۳ به ارتباط فراآتلانتیک وابسته است.
مذاکرات تهران و واشینگتن
در چنین شرایطی، بالا بردن سطح تنش با ایران دو هدف را برای اروپا تأمین میکند: اول اینکه تهران را بهخاطر همکاری با مسکو تحت فشار قرار دهند و این پیام را برسانند که حمایت از روسیه بهای سنگینی دارد؛ دوم اینکه با جریانهای تندرو نزدیک به دولت ترامپ همراه شوند؛ آن هم درست زمانی که روابط میان اروپا و آمریکا بحرانی بیسابقه را پشت سر میگذارد.
از نگاه رهبران اروپایی که به شدت نگران راضی نگه داشتن واشنگتن هستند، ایران گزینهای مناسب برای قربانی شدن است. این تحلیل صرفاً یک گمان نیست. صدراعظم آلمان بهتازگی اعتراف کرده که اسرائیل با حملات هوایی خود به ایران در ماه ژوئن، « کار کثیفی را برای همه ما انجام میدهد» این جمله به شکلی بیسابقه رُک بود و همان نکتهای را آشکار ساخت که بسیاری از کشورهای اروپایی در خفا قبول دارند: اقدامات نظامی اسرائیل علیه ایران در خدمت منافع اروپاست، چون حکومتی را تضعیف میکند که در حال حاضر کنار روسیه قرار گرفته است.
به همین خاطر، از همان ابتدا نسبت به نتیجهبخش بودن تلاشهای پرخطر برای جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه تردید داشتم. اگر طرف مقابل تصمیم جدی داشته باشد که این ابزار را برای اهدافش به کار ببرد، دادن امتیازهای صرفاً هستهای بهتنهایی مسیر را تغییر نخواهد داد. بنا به ادعای برخی رسانهها، ایران مستقیماً با آمریکا وارد مذاکره شده و پیشنهادی برای توافق ارائه کرده است: در گام نخست، آمادهاند ذخایر اورانیوم با غنای ۶۰ درصد را پس بگیرند و رقیق کنند، مشروط بر اینکه اجرای مکانیسم ماشه برای چند ماه عقب بیفتد. در همین مدت، واشنگتن باید تعهد محکم بدهد که هیچ اقدام نظامی علیه ایران انجام نخواهد شد.
بعد از آن که ایران ذخایر اورانیوم غنیشده خود را پس بگیرد، باید مکانیسم ماشه به طور کامل لغو شود؛ اورانیوم موجود تا سطح ۲۰ درصد رقیق گردد؛ و آمریکا تحریمهایی را که قبلاً روی لغوشان توافق شده بود، بردارد. این روند میتواند نوعی توافق موقت تلقی شود که در ادامه، زمینه را برای مذاکراتی گستردهتر و رسیدن به یک توافق جامع و نهایی فراهم میکند. موضوعات چالشبرانگیز دیگر مثل محدوده غنیسازی یا میزان بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به مرحله توافق نهایی موکول خواهد شد.
با این حال، زمزمههایی شنیده میشود که دولت ترامپ این طرح را نخواهد پذیرفت؛ چون راهبرد اصلیاش بر پایه تشدید تحریمهای «فشار حداکثری» بنا شده است. از سوی دیگر، سه کشور اروپایی (تروئیکای غربی) در پی آن هستند که با سپردن اختیار مکانیسم ماشه به آمریکا، این ابزار را در جهت سیاستی سختگیرانهتر علیه روسیه تثبیت کنند.
بازی شطرنج تروئیکا؛ پرونده هستهای ایران بهانهای برای چانهزنی قدرتها
از دید اروپاییها، روسیه اهمیت بیشتری نسبت به ایران دارد و برای آمریکا نیز جلب رضایت اسرائیل مهمتر از دوری از تقابل با ایران به نظر میرسد. به همین خاطر، طرح مصالحهای که ایران پیشنهاد کرده، عملاً بیاثر جلوه میکند. این شرایط یادآور مذاکرات سال ۲۰۱۰ است؛ همانطور که در کتابم درباره دیپلماسی هستهای دولت اوباما توضیح دادهام: در آن زمان، ترکیه و برزیل توانستند ایران را قانع کنند تا مانع اعمال تحریمهای شورای امنیت شود؛ اما دولت اوباما پیشتر با روسیه به توافق رسیده بود؛ توافقی که بر پذیرش تحریمها از سوی مسکو استوار بود و همزمان این اطمینان را به جریانهای طرفدار اسرائیل در کنگره میداد که ایران، صرفنظر از نتیجه مذاکرات، در نهایت تحریم خواهد شد.
به این ترتیب، درست زمانی که ترکیه و برزیل پس از گفتوگوهای فشرده موفق شدند رضایت ایران به خواستههای آمریکا را به دست آورند و آن را جشن بگیرند، اوباما عملاً توافقی را که خودش از لولا دا سیلوا و اردوغان خواسته بود فراهم کنند، زیر پا گذاشت. گفتوگوها با تهران چیزی جز سراب نبود؛ صحنه اصلی معامله میان دیگر بازیگران شکل گرفته بود و مسئله هستهای فقط بهانهای برای چانهزنی محسوب میشد. امروز هم تلاشهای دیپلماتیک برای متوقف کردن ماشه همین تصویر را زنده میکند. مناقشه اصلی نه بر سر برنامه غنیسازی ایران، بلکه در واقع میان آمریکا و اتحادیه اروپا بر سر روسیه، جنگ اوکراین و روابط فراآتلانتیک جریان دارد. پرونده هستهای ایران تنها یک مهره در بازی شطرنج تروئیکای غربی است.