نسل زد فریبخورده و دستاویز دشمن نیست، مطالبهگر است/ اتفاقات ۱۴۰۱ تراکم خواستهها بود/عدم پذیرش نسل زد، هزینههای سنگینی داشت

هزینههایی که جامعه در اثر جدا افتادن از نسل زد داشت، به باور جامعهشناسان سنگین بود؛ درحالی که برخی او را فریبخورده مینامید، مقابله به سبک نسل زد در جنگ ۱۲ روزه نیازمند تحلیل و بازنگری مجدد است.
فرارو- جنگ ۱۲ روزه جامعه را واداشت تا نگاه خود به نسل Z را بازتعریف کند؛ نسلی که پیشتر «فریبخورده» خوانده میشد، امروز بهعنوان نسلی «پایکار» معرفی میشود.
به گزارش فرارو، در جامعه امروز ایران، بحث درباره نسل زد و نسبت آن با نسلهای پیشین و همچنین ساختار رسمی جامعه به یکی از موضوعات مهم اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. این نسل، با ویژگیهای خاص خود در سبک زندگی، زبان، ارزشها و خواستهها، در مقابل الگوهای رسمی نیازمند واکاوی مجدد است. این وضعیت پرسشی اساسی را پیش روی جامعه قرار داده است: چگونه میتوان بدون برچسبزنی یا نفی، واقعیتهای این نسل را شناخت و همزمان انسجام اجتماعی را حفظ کرد؟
علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس و روانشناس اجتماعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات خانواده تعلیم و تربیت روانشناسی اجتماعی در گفتوگو با فرارو ضمن کندوکاو شکاف به وجود آمده میان نسل زد با نسلهای پیشین تاکید کرد:« عدم پذیرش این نسل، هزینههای سنگینی داشت. بخشی از این هزینه به رها کردن این نسل برمیگردد؛ جایی که به جای تعامل با آنها، در تقابل با آنها قرار گرفتیم. نتیجه آن شد که بسیاری از جوانان بهطور خودرو رشد کردند و منبع تربیتیشان از ساختار رسمی فاصله گرفت.»
نسل زد گفتار رسمی دهه ۶۰ را نمیپذیرد/ شنیدن صدای نسل زد به معنای پذیرش فاصله از خوانش رسمی تلقی میشد
علیرضا شریفی یزدی به فرارو گفت: «ما در جامعه یک خوانش و گفتار رسمی داریم که میراث دهه ۶۰ و تا حدی دهه ۷۰ است. این گفتار در نظام آموزشی، در کلام مسئولان و در رسانهها حضور داشته است. اما وقتی به نسلی میرسیم که تحت عنوان نسل زد شناخته میشود ـ یعنی متولدین نیمه دوم دهه ۷۰ و کل دهه ۸۰ ـ طبیعی است که آن گفتار و ادبیات را نمیپذیرفت و با آن ارتباط برقرار نمیکرد.»
او افزود: «این عدم ارتباط دوسویه بود. همانطور که نسل زد شعارها، گفتارها، نوع نگاه به زندگی، محیط و قوانین نانوشته را نه میفهمید و نه میپذیرفت، افراد در سیستم رسمی هم تمایلی به شنیدن سبک و خوانش این نسل نداشتند. زیرا شنیدن صدای این نسل به معنای پذیرفتن فاصله گرفتن از خوانش رسمی تلقی میشد؛ چیزی که نهتنها یک شکست فرهنگی، بلکه نوعی عناد و دشمنی قلمداد میشد. به همین دلیل، احساس غالب این بود که این نسل، نسلی بیقید، فریبخورده و ناتوان از جایگزینی نسلهای پیشین است.»
عدم پذیرش نسل زد، هزینههای سنگینی داشت/ شکاف نسلی به گسست انجامیده است
این روانشناس اجتماعی گفت: «اما بعدها این نگاه تغییر کرد؛ البته هنوز مشخص نیست که واقعا تغییر کرده باشد. به نظر میرسد سیستم رسمی احساس کرد باید سبک زندگی نسل زد را بفهمد و به رسمیت بشناسد تا بتواند آنها را همراه کند. این بیشتر از آنکه ناشی از تغییر نگرش باشد، حاصل تحمیل نسل زد بر فضای رسمی و نتیجه ناکارآمد شدن تفکری بود که در دوره خود کارآمد بود اما امروز، در شرایطی که دنیا وارد عرصه هوش مصنوعی شده، دیگر جوابگو نیست.»
او تاکید کرد:«عدم پذیرش این نسل، هزینههای سنگینی داشت. بخشی از این هزینه به رها کردن این نسل برمیگردد؛ جایی که به جای تعامل با آنها، در تقابل با آنها قرار گرفتیم. نتیجه آن شد که بسیاری از جوانان بهطور خودرو رشد کردند و منبع تربیتیشان از ساختار رسمی فاصله گرفت. به همین دلیل است که امروز شاهدیم اختلاف نسلی که در اصل میتواند پدیدهای طبیعی و مثبت باشد، در یک مقطع به شکاف نسلی تبدیل شد و حتی در برخی موارد از شکاف فراتر رفت و به گسست نسلی بدل شد.»
ما و آنها به زبان مادری حرف میزنیم، اما یکدیگر را نمیفهمیم/ آنان که نسل زد را فریبخورده نامیدند از سر مصلحت تغییر روش دادند
این جامعه شناس گفت: «ما و آنها هر دو به یک زبان مادری صحبت میکنیم، اما زبان همدیگر را نمیفهمیم. بسیاری از کسانی که سالها نسل زد را بیقید و فریبخورده مینامیدند، تغییر نگرش ندادهاند؛ بلکه صرفا به دلیل مقتضیات زمان و از سر مصلحت، روش خود را اندکی تغییر دادهاند. این تغییر را هم نه آنها، بلکه نسل زد بر سیستم رسمی تحمیل کرده است.»
او افزود: «مصداقهای این تغییر در خیابانها آشکار است: از نحوه پوشش تا شیوه رانندگی، از آواز خواندن زنان تا نوع ارتباطاتی که در کافیشاپها شکل میگیرد. در اینجا خوب یا بد بودن این رفتارها تأیید یا رد نمیشود؛ تنها گفته میشود که این واقعیتها وجود دارند، چه خوشایند کسی باشند و چه نباشند.»
از نظر عرق ملی تفاوت چندانی میان نسل زد و دهه شصت نیست/ نسل زد عمیقتر از نسلهای پیشین است
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات خانواده گفت: «در حوزه عِرق ملی، بسیار گفته میشود که نسل جدید ما عِرق ملی ندارد و هویت ملی او دچار خدشه و مشکل است. اما بر اساس مطالعات اکتشافی و مشاهدات، به عقیده من تفاوت چندانی میان نسل شصت و نسل زد در این زمینه وجود ندارد. توجه به وطن، موطن، نمادهای ملی و موضوعات مشابه، علیرغم کوتاهیهای آموزشوپرورش و صداوسیما طی دو سه دهه اخیر، تفاوت محسوسی میان این دو نسل ایجاد نکرده است.»
او افزود: «اگر مقایسهای انجام دهیم، بچههایی که در دهه شصت به جبهه رفتند، در واقع متعلق به نسل ۵۰ و ۴۰ بودند، چون دهه شصتیها در آن زمان کودک بودند. اما در جنگ ۸ ساله و همینطور جنگ ۱۲ روزه تفاوت زیادی در میزان توجه به وطن میان این نسلها دیده نمیشود. با این حال، به باور من نسل زد در عمق تحلیل، تفکر استراتژیک و نحوه برخورد با مسائل، از نسلهای آن زمان عمیقتر است و مسائل را بهتر درک و تحلیل میکند.»
جنگ ۱۲ روزه یک جنگ مینیاتوری بود/ موشک هایپرسونیک به معنای علم و تکنولوژی است
شریفییزدی گفت: «در آن دوران، هیجان و احساس غالب بود؛ چیزی که ارزشمند و لازم است. اما در نسل زد قدرت تحلیل بالاتر است. این موضوع طبیعی است، چرا که زمان گذشته، تجربههای جدید شکل گرفته، دسترسی به منابع اطلاعاتی و خبری گستردهتر شده و توانمندیهای دانشی افزایش یافته است. همه این عوامل سبب شده که نسل زد جلوتر به نظر برسد.»
او یادآور شد: «البته باید توجه کرد که جنگ ۸ ساله یک جنگ زمینی و کلاسیک بود؛ جنگی تنبهتن و خاکریزبهخاکریز. در حالی که جنگ ۱۲ روزه یک جنگ تکنولوژیک بود. حتی اقدامات ما نیز به اندازه توان دانشیمان در قالب جنگ تکنولوژیک تعریف میشد. موشک هایپرسونیک به معنای علم و تکنولوژی است. آن جنگ، جنگی مینیاتوری بود.در چنین شرایطی نمیتوان نوع واکنش به این دو نوع جنگ را با هم مقایسه کرد. مبنا باید همین تجربه اخیر باشد، زیرا در سالهای آینده به طور قطع جنگها بیشتر در عرصههای سایبری، مینیاتوری و علمی گسترش خواهند یافت، نه در قالب جنگهای کلاسیک و زمینی گذشته.»
نسل زد فریبخورده و دستاویز دشمن نیست، مطالبهگر است/ اتفاقات ۱۴۰۱ تراکم خواستهها بود
این روانشناس تعلیم و تربیت گفت: «نسل زد از نظر من فریبخورده نیست؛ این نسل خواستههایی دارد و میخواهد دیده شود. نگاه او به زندگی با دهههای شصت، پنجاه و چهل متفاوت است. نسل زد خود را محق میداند که در انتخاب سبک زندگی، پوشش، گفتار و ارتباطات تعیینکننده باشد. آنچه در سال ۱۴۰۱ رخ داد، در واقع تراکم خواستهها و دیدهنشدنهای سالیان طولانی بود. کافی بود جرقه کوچکی زده شود تا به آن رخداد بزرگ تبدیل گردد.»
او نتیجه گرفت: «بنابراین، اطلاق واژههایی چون «فریبخورده» یا اینکه «نسل زد دستاویز دشمن است» نگاهی غیرواقعبینانه و تا حد زیادی بیانصافی است. چراکه در سالهای آینده همین نسل قرار است این سرزمین را نگه دارد و توسعه دهد، در حالی که ما آرامآرام از مدار خارج میشویم. چنین برچسبهایی نشان میدهد که هنوز نمیخواهیم این نسل را درک کنیم و تغییرات را بپذیریم، بلکه همچنان بر اساس تفکرات قدیمی خود سخن میگوییم.»
او تاکید کرد: «هنوز کسانی که در دهههای اول تا سوم ۱۳۰۰ به دنیا آمدهاند میخواهند برای نسل زد برنامهریزی و آیندهسازی کنند؛ اما این نسل زیربار نمیرود، زیرا شرایط امروز بسیار متفاوت شده است. واقعیت این است که آنان نسلی خواهاناند؛ خسته از چهارچوبهایی که ما در تعارف و تکلف به سر میبریم. آنها رک و مطالبهگر هستند.»
تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که تفکر امتسازی دیگر کار نمیکند/ ما با دو طیف تندرو مواجهیم که هر دو در پی حذف دیگریاند
شریفی یزدی گفت:«در بحث بیداری اسلامی و نسبت دادن آن به نسل زد باید گفت زمانی ما شاهد «بهار عربی» بودیم که پس از خودسوزی محمد بوعزیزی در تونس شکل گرفت. ما برای آن اسمی ایدئولوژیک گذاشتیم: «بیداری اسلامی». این تلاش در واقع نوعی بازسازی نگاه ایدئولوژیک بود. اما اگر بخواهیم نسل زد را بهعنوان فرزندان خود درست درک کنیم، باید از این نگاه فاصله بگیریم و واقعبینانهتر به آنها بنگریم.»
او افزود: «نمیتوان بر اساس آرزوهای فردی یک نسل را تحلیل کرد؛ این کار خطایی تکراری است که فقط باعث میشود آنها از ما فاصله بگیرند، متراکم شوند و خدایی ناکرده دوباره به ناآرامی و درگیری منجر شود. بهتر است این نسل را همانگونه که هست بپذیریم و بر همین اساس پیش برویم. تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که تفکر امتسازی دیگر کار نمیکند. امروز بیشتر باید روی نمادهای ملی خود سرمایهگذاری کنیم.»
او تصریح کرد:«برخی تصور میکنند نماد ملی یعنی فقط آرش، بابک خرمدین یا رستم و سهراب؛ در حالی که تاسوعا، عاشورا، محرم و صفر نیز بخشی از نمادهای ملی این سرزمین هستند. ما با دو طیف تندرو مواجهیم که هر دو در پی حذف دیگریاند، اما جنگ ۱۲ روزه نشان داد که هر دو ناموفقاند. ایران در واقع ترکیبی از همه این نمادهاست. اگر نسل را چنین ببینیم، بهتر میتوانیم آنها را درک کنیم، مانع انباشت باروتگون خواستهها و نگاه نوجوانان و جوانان شویم و از فاصله گرفتن آنها جلوگیری کنیم تا انسجام جامعه حفظ شود.»
پیشانی رسانههای ما رسمی است نه زبان نسل زد/ دلیل بیعلاقگی نسل زد به رسانهها غریبی اوست/ امروز نسل زد رسانه خودش را دارد
این جامعهشناس گفت: «پیشانی رسانههای ما همان رسانههای رسمی هستند؛ روزنامهها، صداوسیما، تریبونها و حتی شبکههای اجتماعیای مانند «بله». این رسانهها بیشتر زبان خوانش رسمیاند تا زبان خواستهها و نیازهای نسل زد. طبیعی است که نسل زد در چنین فضایی خودبهخود در تقابل قرار گیرد. وقتی او پای اخبار مینشیند و میبیند چیزی از خواستها و زبانش در آن نیست، یا وقتی روزنامهای را ورق میزند و درمییابد کسی او را نمیبیند یا حتی بد میبیند، و در عین حال عدهای هنوز به دنبال «بیداری اسلامی» در میان نسل زد در کشورهای اسلامی میگردند، چگونه میتواند با این رسانهها احساس نزدیکی کند؟»
او در نهایت تاکید کرد: «اگر رسانههای ما زبان نسل زد شوند و فضایی ایجاد کنند تا نسل زد خود وارد میدان شود و رسانه را به دست بگیرد، مساله بهبود پیدا میکند. این نسل به دلیل بیپروایی و دوری از تعارف و تکلف، اگر امکان فعالیت رسانهای داشته باشد، حتما به این عرصه روی میآورد. دلیل دوست نداشتن کنونیاش این است که در این فضا غریب است؛ مثل این است که کسی از صبح تا شب با ادبیات خود او را نصیحت کند، در حالی که او آن حرفها را قبول ندارد.از طرف دیگر، به دلیل سالها لاپوشانی و جانبدارانه دیدن مسائل، نسل زد از ما فاصله گرفته است. امروز نسل زد رسانه خودش را دارد.»