ترنج موبایل
کد خبر: ۹۰۲۱۹۷

بدهکارانِ طلبکار؛ بررسی مواضع اخیر مخالفان برجام پس از طرح اسنپ‌بک

بدهکارانِ طلبکار؛ بررسی مواضع اخیر مخالفان برجام پس از طرح اسنپ‌بک

«بدهکارانِ طلبکار، ظاهراً یا خودشان را به فراموشی مصلحتی زده‌اند یا تصور می‌کنند که جامعه آلزایمر گرفته و یادش رفته که آنچه قرار است با مکانیسم ماشه برگردد، حاصل دوره‌ای است که مدیریت دولت در اختیار محمود احمدی‌نژاد بود و سعید جلیلی در رأس تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای قرار داشت و حالا آن‌ها دلواپس بازگشت تحریم‌هایی شده‌اند که ماحصل مدیریت نورچشمی‌های خودشان است.»

تبلیغات
تبلیغات

یکی از نقاط اساسی اختلاف نظر در فضای سیاسی ایران و بین دو قطب سیاسی و اصلی فعال در ایران پیرامون محوری مهم در زندگی بشر با نام «گفت‌وگو» است؛ موضوعی که یک طرف همیشه از آن حرف زده است اما طرف دیگر، موضع یکسانی درباره آن ندارد. طی همین چند وقت اخیر هم بحث پیرامون این موضوع وجود داشته و پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و ورود به دوره آتش‌بس هم یکبار دیگر موضوع گفت‌وگو و مذاکره به میان آمده است؛ ماجرایی که پس از اعلام تلاش اروپا برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، پررنگ‌تر از قبل شده است. 

به گزارش هم میهن، در یک سمت، اصلاح‌طلبان، اعتدال‌گرایان و بخشی از اصول‌گرایان قرار دارند که مدافع گفت‌وگو و حل مسائل کشور با مذاکره به شمار می‌روند و در مورد اخیر و پس از جنگ، باز هم «گفت‌وگو» را بهترین ابزار می‌دانند. برای مثال می‌توان به جمله‌ای اشاره کرد که اخیراً اسحاق جهانگیری در یکی از سخنرانی‌های خود بیان کرد و گفته بود: «الان هم سایه جنگ باید از پیش روی کشور برداشته شود. این وظیفه حاکمیت است. ما دیپلمات‌های قوی داریم، راهی جز مذاکره وجود ندارد. کسانی که مذاکره را رد می‌کنند چه چیزی جایگزین دارند؟!» و یا علی لاریجانی که گفته بود: «ما در مسئله هسته‌ای نیز مذاکره را مسیر حل و فصل می‌دانیم. مذاکره‌ای عاقلانه و واقعی.» 

اما در سمت مقابل، جریان تندرو اصول‌گرا و حامیان سابق محمود احمدی‌نژاد قرار گرفته‌اند که درباره مذاکره و گفت‌وگو با جهان، دو نوع برخورد می‌کنند. آن‌ها یا می‌گویند به صورت کلی نباید دنبال مذاکره رفت که نمونه آن را می‌توان به دو جمله قبل و بعد از جنگ ایران و اسرائیل مشاهده کرد. بهمن‌ماه سال گذشته، مرتضی آقاتهرانی یکی از لیدرهای اصلی جبهه پایداری اینگونه می‌گوید: «دولت می‌داند که مذاکره راه‌حل مشکلات نیست و نباید این مسیر تجربه‌شده را دوباره رفت. تجربه خسارت مذاکره یک بار صورت گرفته است و معطل کردن کشور به مذاکره فرصت‌ها را از بین می‌برد و جلوی فعالیت‌ها را می‌گیرد.» 

اخیراً و بعد از جنگ هم روزنامه کیهان به عنوان یکی از تریبون‌های اصلی جریان تندرو، می‌نویسد: «بعد از جنگ تحمیلی دوازده‌روزه، اهمیت توان نظامی و اتحاد بیش از هر زمانی برای همه ما اثبات و معلوم شد با مذاکره، بسیاری از این مشکلات را نمی‌توان حل کرد؛ چراکه دشمن وسط همین مذاکره حمله و ۱۱۰۰ تن از هموطنان‌مان را به شهادت رساند.» 

اما نکته جالب توجه درباره این جریان، به جایی برمی‌گردد که آن‌ها استثنایی هم برای مذاکره قائل می‌شوند و جهان را به دو نیمکره شرقی و غربی تقسیم می‌کنند. کیهان اخیراً نوشته بود: «اکنون پرسش اصلی این است. آیا وقت آن نرسیده که جریان غربگرا از خواب بیدار شود و به‌جای نسخه فرسوده «ارتباط با غرب» به هر قیمت، نگاه خود را متوجه فرصت‌های بی‌نظیر در جهان غیرغربی کند؟ » 

در کنار این دیدگاه‌ها درباره مذاکره، ذکر یک نکته درباره فضای داخلی تندروهای اصول‌گرا و مخالفان مذاکره مهم است. بخشی از آن‌ها که به صورت مشخص نزدیکان گذشته محمود احمدی‌نژاد محسوب می‌شوند و در دولت حسن روحانی با عنوان «دلواپسان» مشغول به کار بودند، پس از اقدام اروپا برای فعال کردن مکانیسم ماشه، فریاد زدن را شروع کرده‌اند و می‌گویند اقدام احتمالی اروپا برای فعال کردن مکانیسم ماشه، به علت اشتباهی بوده است که در دولت حسن روحانی در برجام صورت گرفته است. 

اما هیچ‌یک از آن‌ها به این پرسش پاسخ نمی‌دهند که تحریم‌هایی که قرار است برگردد محصول عملکرد چه دوره‌ای است؟ بدهکارانِ طلبکار، ظاهراً یا خودشان را به فراموشی مصلحتی زده‌اند یا تصور می‌کنند که جامعه آلزایمر گرفته و یادش رفته که آنچه قرار است با مکانیسم ماشه برگردد، حاصل دوره‌ای است که مدیریت دولت در اختیار محمود احمدی‌نژاد بود و سعید جلیلی در رأس تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای قرار داشت و حالا آن‌ها دلواپس بازگشت تحریم‌هایی شده‌اند که ماحصل مدیریت نورچشمی‌های خودشان است. 

در همین راستا و طی گفت‌وگویی با حسین کنعانی‌مقدم فعال سیاسی اصول‌گرا به بررسی بیشتر این موضوع پرداختیم.

حسین کنعانی‌مقدم فعال سیاسی اصول‌گرا: هم جنگ‌طلبی و هم پرچم سفید تکان دادن به نفع دشمن است

حسین کنعانی‌مقدم، فعال سیاسی اصول‌گرا معتقد است که راهکارهای دیپلماتیک و گفت‌وگو بهتر از رویارویی است و باید در همین راستا به گفت‌وگو با جهان پرداخت تا دشمن تصور نکند که ایران کشور تنهایی است. 

یکی از مسائل مهمی که این روزها فضای سیاسی کشور را درگیر خود کرده، بحث اسنپ‌بک است. در ابتدا ارزیابی و برداشت‌تان از این موضوع را بگویید. 

قطعاً ما باید پنجره گفت‌وگو را باز نگه داریم چون ثابت شده است که راهکارهای دیپلماتیک برخی اوقات بهتر از رویارویی است. هرچند کشورهای اروپایی نشان داده‌اند که در سیاست خارجی‌شان نسبت به ما شریک دزد و رفیق قافله با آمریکایی‌ها هستند ولی ما باید در این بحث از روش‌های گفت‌وگو برای کاهش تنش‌ها استفاده کنیم. در ارتباط با اسنپ‌بک، ما نباید می‌گذاشتیم شرایط به این مرحله برسد که آن‌ها بخواهند از این ابزار استفاده کنند ولی ما هم قدرت بازدارندگی داریم. من قبلاً هم گفته‌ام که ماشه می‌تواند در مقابل ماشه باشد، یعنی ایران توانایی این را دارد که در مقابل تهدیدات این‌چنینی از قدرت بازدارندگی‌اش استفاده کند. اروپایی‌ها روش‌شان اینطور است که هزینه و فایده را نگاه می‌کنند. 

ما اینها را توجیه کردیم که منافع و هزینه‌ها برایشان چیست. یکی این است که آن‌ها بخواهند برای بازگرداندن قطعنامه‌ها اقدام کنند و ما را ذیل فصل هفتم ببرند، ظاهراً آمریکایی‌ها دنبال این هستند که ناتو را مجبور به این کنند که نسبت به ایران عکس‌العمل نشان دهد. در این صورت ما در خلیج فارس امکان این را داریم که بازرسی‌هایی انجام دهیم که اگر این کار را انجام دهیم، خواه‌ناخواه صف طولانی از کشتی‌ها ایجاد خواهد شد که ممکن است قیمت نفت را به بالای ۲۰۰دلار برساند و این قدرت بازدارندگی ماست. در عین حال، ما می‌توانیم از NPT خارج شویم و به نقطه رهایی و بدون بازگشت برسیم. این هم چیزی نیست که اروپایی‌ها چندان به آن تمایل داشته باشند. 

شما معتقد به گفت‌وگو هستید. اما این گفت‌وگو باید چه شرایطی داشته باشد؟ 

در قاموس سیاسی، گفت‌وگو به معنی معامله است؛ یعنی اینکه شما باید ببینید از قبال این گفت‌وگو چه می‌دهید و چه می‌گیرید. اینکه بعضی‌ها فکر می‌کنند که گفت‌وگو این است که ما برویم و خواسته‌هایمان را به طرف مقابل تحمیل کنیم و یا اینکه آن طرف بیاید و خواسته‌هایش را به ما تحمیل کند، اسمش گفت‌وگو و مذاکره نیست. در سیاست، ما و آن‌ها برای خودمان منافعی متصور هستیم. باید برویم و ببینیم چقدر در این معامله می‌توانیم سود کنیم. 

در مواردی هم بالاخره باید امتیازهایی را بدهیم تا بتوانیم منافع و امنیت ملی‌مان را حفظ کنیم. اما تعبیر غربی‌ها براساس حرف‌های آقای ترامپ این است که مذاکره نکنند، می‌گویند شما بیایید و تسلیم شوید و کاری را انجام دهید که ما می‌گوییم. به عبارتی می‌خواهند مثل عربستان گاوشیرده باشیم و این موضوع در قاموس سیاسی جمهوری اسلامی نمی‌رود که زیر بار ذلت برود. این نقطه‌ای است که درهای مذاکره را می‌بندد. 

ما تجربه‌ای طولانی را از دوره دوم ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی از این مذاکرات داریم. اگر بنابر استفاده از تجربه این سال‌ها باشد؛ باید براساس تجربه‌ای که به‌دست آورده‌ایم؛ چطور رفتار کنیم؟ 

در دوره آقای خاتمی، بحث گفت‌وگوی تمدن‌هایی که مطرح شد بیشتر در چارچوب تنش‌زدایی بود که ما بتوانیم تنش‌هایی که وجود داشت را کاهش دهیم اما چیزی که در آمریکا درباره ایران تصمیم‌گیری می‌شود، دولت‌های آمریکا نیستند بلکه این لابی صهیونیست است که تصمیم می‌گیرد و در تلاش است که آمریکا را وارد درگیری نظامی طولانی‌مدت با ایران کند که از قبال این درگیری، بتواند امنیت خودش را تامین کند. 

ما باید تعریف جدیدی از دشمن و دوست داشته باشیم. اینکه رژیم صهیونیستی می‌آید و تمام ابزارهای خودش را به کار می‌گیرد تا آمریکا را وارد درگیری با ما کند، باید ما روی این بحث در نظام و سیاست‌گذاری‌هایمان بررسی‌های جدی‌تری داشته باشیم. اگر تنش‌زدایی کنیم، می‌توانیم از توان رژیم صهیونیستی کم کنیم اما اگر کاری کنیم که اجماع جهانی علیه ما شکل بگیرد، اسرائیل از آن بر علیه‌مان استفاده می‌کند. 

بعد از جنگ ۱۲ روزه، در دوره آتش‌بسی قرار داریم که مشخص نیست موقت باشد یا دائمی. برای اینکه دوباره ما شاهد تکرار جنگ نباشیم، چه می‌توان کرد؟ 

چیزی که اتفاق افتاده، نه آتش‌بس است و نه اینکه توقف عملیات اتفاق افتاده است، بلکه شرایط در حالت شناوری قرار دارد. ما با آمریکایی‌ها هیچ نوع توافقی برای آتش‌بس نداریم؛ یعنی پاسخ به آمریکا درباره حمله به مراکز هسته‌ای ما، همچنان به قوت خود باقی است. در ارتباط با رژیم صهیونیستی، شرایط به این سمت رفت که ما آخرین حمله را انجام دهیم به این علت که آن‌ها عملیات پیش‌دستانه کرده بودند. شرایط در یک نوع بلاتکلیفی و شناوری قرار دارد. قاعدتاً اینطور توقف جنگ‌ها که پشتوانه و تضمین ندارد و توافقی امضا نشده است، شکننده است. 

رژیم صهیونیستی هم که تا حالا ده‌ها بار آتش‌بس را امضا کرده اما به هیچکدام عمل نکرده و دنبال این بوده در بزنگاه عملیات خودش را انجام دهد. من اعتقادم این است که رژیم صهیونیستی توان عملیات را ندارد، به همین خاطر توقف کرده است و آمریکا از ترس مرگ صهیونیست‌ها به ایران حمله کرد. به نظر می‌آید اگر که ما قدرتمندتر باشیم، صلح به معنی توقف جنگ خواهد بود، نه به این عنوان که شرایط آمریکا و اسرائیل را قبول کنیم، ولی اگر ما ضعیف شویم، دشمن طمع می‌کند. 

اگر مکانیسم ماشه فعال شود و تحریم‌های سازمان ملل برگردد، به نظرتان با توجه به تجربه‌هایی که به‌دست آمده است، مجموعه دولت باید چگونه عمل کند؟ 

سه پایه و مؤلفه اصلی وجود دارد. اول وحدت و انسجام ملی است. اینکه ما تمام توان‌مان را جزم کنیم و هم‌افزایی داشته باشیم. دوم این است که اعتماد مردم نسبت به حاکمیت افزایش پیدا کند. یعنی ممکن است حوادثی اتفاق نیفتد اما اینکه مردم در زمینه‌های مختلف به حاکمیت اعتماد داشته باشند، یک اصل است. مؤلفه سوم هم این است که ما بتوانیم در نظام بین‌الملل جایگاه خودمان را تثبیت کنیم. یعنی اینطور نباشد که قدرت‌های بزرگ احساس کنند که ما تنها هستیم و هر کاری بخواهند می‌توانند علیه ما انجام دهند. 

به انسجام ملی اشاره کردید. نقش گروه‌ها و تفکرات سیاسی در این میان چیست و چطور می‌توانند نقش‌آفرینی کنند؟ 

در سپهر سیاسی کشور رقابت یک اصل و لازمه پویایی است اما نکته مهم این است که در مسائل کلی و به‌خصوص در برابر تهدیدات دشمن، وحدت و انسجام شکل بگیرد و اختلافات کنار گذاشته شود. اگر این کشتی غرق شود، همه غرق خواهیم شد. بحث رقابت‌های سیاسی در ایران باید بازتعریف شود. اینکه بعضی‌ها شپیور جنگ دست‌شان گرفته‌اند و می‌زنند و بعضی‌ها هم پرچم سفید را تکان می‌دهند، به نفع دشمن خواهد بود.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات