ترنج موبایل
کد خبر: ۲۶۵۳۵

پیچیدگی های انتخاباتی دهم (۲)

دکتر نعمت الله عبدالرحیم زاده

تبلیغات
تبلیغات

با کمی دقت در همین چند ماه گذشته معلوم می شود که دهمین انتخاب ریاست جمهوری نسبت به انتخابهای قبل از این، گذشته از تفاوتهای ظاهری روشن و بارز، تفاوتی ماهوی دارد.

بررسی تفاوت ماهوی این انتخاب با انتخابهای گذشته را می توان در مقوله ای دیگر دنبال کرد اما حداقل امر این است که تفاوتهای موجود باعث شده تا انتخاب دهمین رییس جمهور پیچیدگیهای خاصی پیدا کند که سابق بر این چنین پیچیدگی هایی وجود نداشت.

مسئله تنها در چهره های چهارگانه ای نیست که هر کدام ویژگی خاصی دارند و همین امر انتخاب یکی از آنها را مشکل کرده است. درست است که شخصیت کاندیداها و تبلیغات آنها و برنامه هایشان موجب می شود که برای رای دهندگان تردیدها و دشواریهایی به وجود بیاید، اما در اصل این شرایط کلی حاکم بر دهمین انتخاب است که با این تردیدها و دشواریها دامن می زند.

دوم- وضعیت اقتصادی
دوره های ریاست جمهوری پس از جنگ تحمیلی به صورت مشخص به سه دوره ی توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و عدالتخواهی قابل تقسیم اند.

نام گذاری این دوره ها به معنای تحقق عناوین آنها نیست بلکه بازگوکننده ی اهداف ادعایی روسای جمهور این دوره ها است که هر کدام بنابر تحولی از دوره قبل از خویش مطرح کرده بودند؛ عنوان توسعه اقتصادی بنابر سازندگی بعد از جنگ، توسعه سیاسی بنابر لزوم توسعه سیاسی به جای اقتصادی و بالاخره عدالتخواهی بنابر شکافهای به وجود آمده اقتصادی-اجتماعی از دو دوره سابق.

دولت عدالتخواه هر چند که با سفرهای استانی در پی رفع آن شکافها بود اما نتیجه آن رشد نرخ تورم به 5/25 درصد در ماههای اخر سال گذشته با وجود کسب درآمد نفتی 7/227 میلیارد دلار بود. توجه و قیاس این دو آمار به خوبی نشان می دهد که عدالتخواهی این دوره به فشار بر وضعیت اقتصادی کل جامعه منتهی شده و همین امر انتقادات و اعتراضات گسترده ای را به دنبال داشته است. این اعتراضات در حالی انجام می گیرد که هر دو دوره قبل از آن نیز عاری از اعتراض و انتقاد نیستند به نحوی که می توان روسای جمهور هر سه دوره را در برآوردن آرزوهایشان ناکام دانست.

اکنون، به نظر می رسد که پشت پیش فرضهای سابق برای دستیابی به ثبات اقتصادی به خاک مالیده شده و اکنون هیچکدام نمی توانند در انتخاب دهم کارآیی داشته باشند. در چنین شرایطی، سه دسته که به نحوی قاریان جدید هر سه دوره هستند پای به میدان گذاشته اند و از منظری ،برنامه ارائه می دهند، اما آیا آنان و برنامه هایشان به معنای راهگشایی در انتخاب دهم است؟

دسته اول ، موجدان دوره عدالتخواهی هستند که به صورت طبیعی دوره عدالتخواهی خود را دوره ای موفق می دانند و برنامه هایی که مطرح می کنند باز بر محور همان دوره و با همان ادبیات و حساب و کتابها است. شاید استدلال فرصت کم زمانی از سوی متولیان این دوره استدلال درستی باشد کما این که متولیان توسعه اقتصادی و سیاسی هر کدام در پایان دوره اول ریاست جمهوری خود نیاز به یک دوره دیگر برای تکمیل طرحهایشان را ضروری می دانستند.

با وجود درستی اصل این استدلال، اما آیا توقع دوره تکمیلی به راستی به معنای تکمیل برنامه ها و رسیدن به چنان ثباتی در زمینه اقتصاد عمومی خواهد بود و تضمینی بر آن وجود دارد؟ آیا دور دوم ریاست جمهوری برای این متولیان همانند متولیان ماقبل نخواهد بود که نتیجه اش به جای کامیابی، گذار به نقیض خود بوده است؟!

نکته در همین جا است که رای دهندگان در طول سالها نوسانات شدید تورم و گرانی ها ،دیگر نمی توانند اعتمادی به وعده و وعید ها داشته باشند تا چنین استدلالی کارساز باشد. علاوه بر این، اخطار کاندیداهای دیگر مبنی بر وخیم و بحرانی بودن وضعیت اقتصادی و پیش بینی آینده ای وخیم تر با تدوام این وضعیت، در رای و نظر انتخاب کنندگان و رشد آن بی اعتمادی بی تاثیر نیست.

دسته دوم بدون ارایه راه کارهای اساسی در برنامه اقتصادی خود بیشتر بر دو چیز تکیه می کنند؛ نخست نشان دادن ضعفها و کاستیهای اقتصادی دوره عدالتخواهی و دوم ارایه برنامه هایی که به جای مشخص و مدون بودن، کلی گویی های پر از امید و آرزو هستند.

در حقیقت، این دسته ، برنامه ای اساسی و مبنایی برای طراحی چشم اندازی از ثبات اقتصادی به همراه ندارد و به قول ظریفی؛ بیشتر از آن که برنامه ای برای بهبود داشته باشند، برنامه هایی را اعلام می کنند تا به گمان خود از وخامت موجود جلوگیری کنند.

عباراتی چون «قانون گریزی، شفافیت ناکافی، تمرکز بیش از اندازه، بی‌انضباطی مالی» بیان یک برنامه اقتصادی نیست بلکه بیشتر نقد فعالیتهای پیشین است ، یا عباراتی چون «ارتقای حضور بخش خصوصی، تقویت بنیادهای اخلاقی و حفظ تعادل‌های اجتماعی» در یک برنامه اقتصادی فقط کلماتی گنگ و مبهم است و در نهایت عباراتی چون «از میان برداشتن فقر مسکن، طرح تبدیل صنعت‌ نفت به موتور محرکه اقتصاد کشور، برنامه بهبود فضای کسب‌وکار» امید و آرزوهای نویسنده برنامه را بیان می کند تا مراحل یک برنامه اقتصادی را.

برنامه اقتصادی بر اساس این عبارات شاید برای جلب آراء، تحریک کننده باشند اما چشم اندازی را به آینده باز نمی کنند و معلوم نمی شود که با چنین برنامه ای قصد انجام چه عملیات اقتصادی مد نظر است.

علاوه بر این موارد، باید گفت چنین برنامه اقتصادی با تمام الفاظ و عبارات گنگ و خوش ترکیب آن فاقد ضمانتهای اجرایی است تا در عمل معلوم شود تا چه مقدار چنین برنامه ای توانسته عملیاتی شود و موفقیتی را کسب کند. این دسته برنامه اقتصادی خود را در دو سو مطرح می کند، یک سو توجه به تخریب دوره پیشین و سوی دیگر توجه به آینده ای که معلوم نیست چگونه به دست می آید.

بنابر این، این دسته با جدا شدن از دسته قبل و در تقابل قرار گرفتن با آن، عرصه دیگری از وضعیت اقتصادی را نشان می دهد اما نمی تواند روایت عملی آن را بیان کرده و تنها به تصویری مبهم اکتفا می کند و از این رو، پاسخگوی اصل مسئله و اطمینان بخش به ثبات در آینده نیست.

دسته سوم در برنامه اقتصادی خود از جهات مختلف هم با دو دسته اول و دوم اشتراک دارد و هم افتراق. اشتراک این دسته با دسته اول در وجه عملیاتی برنامه اقتصادی آن است که همانند دسته اول طرح اقتصادی خود را در زمینه های عملیاتی بیان می کند. برای مثال، طرح «مثلث طلایی تامین اجتماعی» یا «سهامی شدن شرکت نفت» در برنامه اقتصادی نشان گر داشتن زمینه های عملیاتی آن است و نه عباراتی گنگ یا امید و آرزوهایی بدون زمینه عملیاتی مشخص.

اشتراک این دسته با دسته دوم در داشتن همان نگاه انتقادی به دسته اول در برنامه اقتصادی خود است چرا که همانند دسته دوم، اعتقاد به وجود وضعیت بحرانی ناشی از دوره عدالتخواهی دارد و مسلم است که چنین اعتقادی در برنامه اقتصادی با زبان نقد به گذشته، جبران ضایعات وارده را در دستور کار برنامه قرار دهد و از این جهت شعار تغییر را مطرح کند.

وجوه افتراق این دسته با دسته اول در آن است که زمینه های عملیاتی خود را در بعدی گسترده تر از دسته اول مطرح کرده است و تفاوت سهامی شدن شرکت نفت با پخش اوراق مشارکت نفت در همین موضوع است. سهامی شدن شرکت ملی نفت تنها موضوع رساندن ثروت حاصل از نفت به مردم نیست بلکه به تغییر در ساختار شرکت نفت توجه دارد، برعکس اوراق مشارکت که فقط به توزیع ثروت توجه دارد بدون توجه به ساختار اقتصاد ایران.

افتراق این دسته با دسته دوم در وجود زمینه های علمیاتی برنامه اقتصادی است که چشم اندازی را به آینده باز می کند. البته عدم امکان اجرایی همین زمینه های عملیاتی ، نقد دیگران به این برنامه اقتصادی را به دنبال داشته است. به نظر منتقدان برنامه اقتصادی این دسته، چنین برنامه ای بیشتر وعده و وعیدهای غیرقابل اجرا است.

شاید حق با این منتقدان باشد اما حداقل یک چیز را آنان پذیرفته اند و آن این که برنامه اقتصادی این دسته کانون اساسی و اصلی اقتصاد ایران، یعنی نفت را هدف قرار داده و برای آن برنامه ای چنان پیشرو در نظر گرفته که از نظر اینان غیر واقعی جلوه می کند.

با توجه به این سه دسته، انتخاب دهم به معنای انتخاب سه عرصه کاملا متفاوت در اقتصاد است بدون آن که هیچ کدام تضمینی برای ثبات اقتصادی با خود داشته باشد. یکی به دنبال تداوم وضعیت فعلی است که افزایش تورم بیش از حد فعلی برای آن محتمل است، دیگری به طرح عناوین کلی قناعت کرده و با چاشنی اخلاق و امیدهای نامعلوم ، آینده ای نامعلوم تر را ترسیم می کند و بالاخره سومی طرحی بلندپروازانه را پیش رو گذاشته که معلوم نیست پریدن با آن به سوی افقهای روشن است یا سقوط به اعماق.

همین اختلافها است که انتخاب دهم را پیچیده ساخته به جای آن که این اعلام برنامه ها بتواند امیدهای قابل اطمینانی دهد تا انتخاب یکی را آسان سازد. در چنین وضعیتی، انتخاب به معنای قبول جسارت در بلندپروازی یا احتیاط و پذیرش وضعیت فعلی است، راههایی که رای دهندگان بالاخره مجبور به انتخاب یکی خواهند بود.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات