ترنج موبایل
کد خبر: ۹۳۷۱۰۵

کلافگی واشنگتن، احتیاط تل‌آویو؛ شکاف‌های پنهان در سایه «رابطه ویژه»

مارالاگو و تصمیم بزرگ؛ ترامپ تا کجا با سناریوی ایران همراهی می‌کند؟

مارالاگو و تصمیم بزرگ؛ ترامپ تا کجا با سناریوی ایران همراهی می‌کند؟

دیدار شامگاه دوشنبه نتانیاهو و ترامپ در مارالاگو، با محور ظاهری پیشبرد فاز دوم آتش‌بس غزه برگزار می‌شود، اما عملاً صحنه چانه‌زنی بر سر چند پرونده هم‌زمان است: بن‌بست فاز دوم، بحران انسانی زمستانی و طرح اداره غزه با تکنوکرات‌ها و نیروی بین‌المللیِ بی‌متعهد. هم‌زمان نگرانی از تشدید در لبنان و فشار بر ایران مطرح است. در پسِ همه این‌ها، نیاز انتخاباتی نتانیاهو و مناقشه اف-۳۵ برای عربستان، «برتری کیفی» اسرائیل را به خط قرمز تبدیل کرده است.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- شامگاه دوشنبه، بنیامین نتانیاهو در اقامتگاه مارالاگو فلوریدا روبه‌روی دونالد ترامپ می‌نشیند؛ دیداری که در ظاهر با هدف گشودن گره مرحله دوم آتش‌بس غزه برنامه‌ریزی شده است؛ اما در واقعیت این دیدار محل چانه زنی بر سر چند پرونده مهم می باشد. از یک‌سو، آینده حکمرانی غزه در دوران پساآتش‌بس و سرنوشت فاز دوم توافقی که هنوز روی زمین تثبیت نشده، بر میز گفت‌وگو قرار دارد؛ از سوی دیگر، نگرانی‌ها درباره لغزش دوباره جبهه لبنان و احتمال بازشدن یک بحران موازی، سایه‌ای سنگین بر این ملاقات انداخته است. هم‌زمان، پرونده ایران پس از جنگ کوتاه تابستان ۲۰۲۵ و بحث بازدارندگی و اقدام پیشگیرانه، به‌عنوان یکی از حساس‌ترین محورهای امنیتی مطرح است.

به گزارش فرارو، برای نتانیاهو، این سفر صرفاً یک رفت‌وآمد دیپلماتیک نیست؛ او در آستانه انتخاباتی که کمتر از ده ماه دیگر برگزار می‌شود، بیش از هر زمان به یک قابِ روشن و قاطع از «رابطه ویژه» با آمریکا احتیاج دارد؛ قابی که بتواند هم رأی‌دهندگان مردد را جذب کند و هم به پایگاه سیاسی‌اش پیام بدهد که پشتوانه واشنگتن همچنان پابرجاست. با این حال، نتانیاهو هم‌زمان ناچار است مراقب باشد اختلافات واقعی با کاخ سفید، از پشت درهای بسته بیرون نزند و به تیتر اول رسانه‌ها تبدیل نشود؛ زیرا در فضای ملتهب داخلی اسرائیل، هر نشانه‌ای از شکاف با آمریکا می‌تواند به پاشنه آشیل انتخاباتی او تبدیل شود.

برای ترامپ نیز ماجرا به غزه محدود نمی‌شود. او می‌خواهد ابتکار صلحش را از ایستگاه «توقف جنگ» عبور دهد و به مرحله «ساختن نظم پساجنگ» برساند؛ مرحله‌ای که در آن، دیگر فقط آتش‌بس روی کاغذ کافی نیست و باید سازوکار حکمرانی، امنیت میدانی، ورود کمک‌ها و آینده سیاسی غزه شکل بگیرد.

کلافگی واشنگتن، احتیاط تل‌آویو؛ شکاف‌های پنهان در سایه «رابطه ویژه»

آتش‌بس غزه که از ۱۰ اکتبر ۲۰۲۵ آغاز شد، توانست به جنگی پایان دهد که از اکتبر ۲۰۲۳ شعله‌ور شده و دو سال تمام، غزه را زیر ضربات ویرانگر نگه داشته بود؛ جنگی که هم زیرساخت‌ها را از بین برد و هم با تلفات سنگین، زخم عمیقی در جامعه برجای گذاشت. در این چارچوب، فاز اولِ طرح صلحِ منتسب به «طرح ۲۰ ماده‌ای» ترامپ تا اندازه زیادی جلو رفت: عقب‌نشینی محدود نیروهای اسرائیلی به خطوط تازه و پیشرفت در پرونده گروگان‌ها، به‌عنوان دو ستون اصلی این مرحله، از نظر فنی قابل ثبت بود و دست‌کم روی کاغذ، مسیر را برای عبور به گام بعدی باز می‌کرد.

اما با گذشت بیش از دو ماه، فاز دوم همان مرحله‌ای که قرار است مسیر خروج تدریجی نیروهای اسرائیلی را روشن کند، تکلیف خلع سلاح حماس را در یک قالب عملی تعیین کند و نقشه حکمرانی و اداره غزه را از وضعیت مبهم بیرون بیاورد به جایی رسیده که اگر بخواهیم منصفانه توصیف کنیم، «درجا می‌زند». 

آسوشیتدپرس گزارش داده بارندگی‌های زمستانی، اردوگاه‌های آوارگان را به آب‌گرفتگی کشانده، چادرهای فرسوده را از پا انداخته و هزاران نفر را در گل‌ولای، با پتوهای خیس و سرپناه‌هایی که عملاً کارایی ندارند، تنها گذاشته است. در همین روایت میدانی آمده که از میانه دسامبر دست‌کم ۱۲ نفر از جمله یک نوزاد بر اثر سرمازدگی یا فروریختن ساختمان‌ها جان باخته‌اند و هم‌زمان برآورد سازمان ملل نشان می‌دهد حدود ۸۰ درصد ساختمان‌های غزه یا آسیب جدی دیده یا به کلی ویران شده است. حتی پس از شروع آتش‌بس هم، بنا بر همان گزارش، شمار کشته‌شدگان از ۴۰۰ نفر گذشته است.

آنچه در فاز دوم از آن صحبت می‌شود، اساساً از جنس «توقف جنگ» نیست؛ این‌جا صحبت از ساختن یک نظمِ پساجنگ است و همین، کار را به‌مراتب پیچیده‌تر می‌کند. گاردین و فایننشال‌تایمز نوشته‌اند که محور طرح آمریکا این است که اداره غزه از دست حماس خارج شود و به یک مرجع موقت متشکل از تکنوکرات‌های فلسطینیِ «غیرهمسو» سپرده شود؛ مدلی که امکان بازسازی خدمات عمومی و مدیریت زندگی روزمره را فراهم کند.

هم‌زمان، در این بسته از استقرار یک نیروی بین‌المللی تثبیت‌کننده هم صحبت شده است؛ نیرویی که بناست فاصله میان پایان جنگ و آغاز حکمرانی را پر کند و اجازه ندهد خلأ امنیتی، دوباره به میدانِ رقابت مسلحانه تبدیل شود. گفته شده در ژانویه قرار است گام‌هایی برای اعلام ترکیب این سازوکار برداشته شود، اما درست در همین نقطه است که یک مانع سخت سر بلند می‌کند: فایننشال‌تایمز برجسته کرده که هنوز هیچ کشور مهمی به‌طور شفاف و رسمی متعهد نشده نیرو برای چنین مأموریتی اعزام کند.

در سطح روایت رسمی، نتانیاهو و ترامپ معمولاً ترجیح می‌دهند اختلافات را پشت درهای بسته نگه دارند و در برابر دوربین‌ها، تصویری از هماهنگی و «رابطه ویژه» ارائه کنند؛ اما مجموعه نشانه‌ها حکایت از آن دارد که اصطکاک‌ها در حال افزایش است و صبر واشنگتن—دست‌کم در لایه‌های تصمیم‌سازی رو به فرسایش گذاشته است. گاردین نوشته مقام‌های آمریکایی از اقداماتی که می‌تواند آتش‌بس شکننده را تضعیف کند ناراضی‌اند و در فضای رسانه‌ای آمریکا هم گزارش‌هایی منتشر شده که از «کلافگی» تدریجی تیم ترامپ سخن می‌گوید؛ کلافگی‌ای که بیش از آنکه ناشی از اختلاف سلیقه باشد، به نگرانی درباره سرنوشت کل ابتکار صلح گره خورده است.

در همین چارچوب، گزارش آکسیوس درباره واکنش کاخ سفید به حمله‌ای که به کشته شدن یک فرمانده ارشد حماس در غزه انجامید، اهمیت مضاعف پیدا می‌کند: این رسانه نوشته واشنگتن به‌طور خصوصی نتانیاهو را توبیخ کرده و آن اقدام را نقض آتش‌بس دانسته است. از این زاویه، دیدار مارالاگو می‌تواند به لحظه‌ای تبدیل شود که ترامپ تلاش کند برای فاز دوم، «زمان‌بندی» و «نظم اجرایی» روشن‌تری تعیین کند و عملاً چارچوب تصمیم‌گیری را به نتانیاهو نزدیک‌تر از همیشه دیکته کند؛ اما ترامپ نیاز دارد نتانیاهو را به حرکت وادارد، بدون آنکه در افکار عمومی نشان دهد اتحادشان شکاف برداشته است؛ و نتانیاهو هم تلاش می‌کند امتیاز بدهد بدون آنکه در داخل اسرائیل، به «عقب‌نشینی زیر فشار آمریکا» متهم شود.

آتش‌بسِ شکننده، تصمیم‌های بزرگ؛ لبنان و ایران در کانون دیدار ترامپ–نتانیاهو

پرونده لبنان در حاشیه این دیدار، مثل یک زخمِ نیمه‌بسته دوباره به صحنه برمی‌گردد؛ زخمی که اگر سر باز کند، می‌تواند همه محاسبات مربوط به فاز دومِ غزه را زیر و رو کند. گاردین و رویترز هر دو به نگرانی‌ها درباره احتمال عملیات‌های تازه اسرائیل علیه حزب‌الله اشاره کرده‌اند؛ اقدامی که در صورت وقوع، آتش‌بسی را که برای مهار تنش‌ها برقرار شده، در معرض فروپاشی قرار می‌دهد و خیلی سریع مرز شمالی را از وضعیت کنترل‌شده، به میدانِ برخوردهای پُرهزینه و فرسایشی برمی‌گرداند.

 از نگاه تل‌آویو، منطق این پرونده چندان پیچیده نیست: اسرائیل می‌خواهد مانع بازسازی توان نظامی حزب‌الله شود و نگذارد جنوب لبنان دوباره به سکوی فشار دائمی تبدیل شود؛ سکویی که هر بار می‌تواند با یک موج موشکی یا حادثه مرزی، محاسبات امنیتی را به هم بزند و تصمیم‌گیران را به واکنش‌های تند و فوری بکشاند. اما در واقع هر تشدید تنش در لبنان، می‌تواند فاز دومِ غزه را عملاً از دستور کار بیرون بکشد و ظرفیت دیپلماتیک واشنگتن را در چند جبهه پخش کند؛ آن هم در شرایطی که آمریکا تلاش می کند آتش‌بس غزه را از «وضعیت معلق» به «نظم اجرایی» تبدیل کند.

سایه ایران بر میز گفت‌وگو در مارالاگو، شاید از هر پرونده دیگری سنگین‌تر نشسته باشد؛ چون این‌جا دیگر بحث بر سر بندهای یک توافق یا جابه‌جایی نیروها نیست، بلکه پای «محاسبات بازدارندگی» و «تصمیم‌های پرریسک» وسط است. گاردین نوشته نتانیاهو تلاش می کند ترامپ را متقاعد کند که اسرائیل باید برای جلوگیری از ترمیم خسارت‌هایی که به برنامه هسته‌ای ایران در جنگ کوتاه تابستان ۲۰۲۵ وارد شده یا برای مهار شتاب گرفتن توان موشکی بالستیک ایران دستِ بازتری برای اقدام داشته باشد. رویترز نیز تأکید کرده پرونده ایران در کنار لبنان، یکی از محورهای اصلی گفت‌وگو است و به «رزمایش موشکی اخیر» و تنش‌های باقی‌مانده از درگیری پیشین اشاره کرده؛ یعنی همان نقاطی که تل‌آویو آن‌ها را نشانه‌ای از «بازسازی ظرفیت‌ها» و تهران آن‌ها را بخشی از منطق بازدارندگی خود می‌داند.

اف-۳۵ برای ریاض؛ خط قرمز تل‌آویو روی میز ترامپ

گاردین گزارش داده نتانیاهو در کمتر از ده ماه با انتخابات روبه‌روست و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد اگر انتخابات همین حالا برگزار شود، ائتلاف او برای تشکیل دولت با دشواری جدی مواجه خواهد شد. فشارها هم فقط از یک سمت نمی‌آید: از خشم عمومی نسبت به ناکامی‌های امنیتی و اطلاعاتی که زمینه‌ساز حمله حماس در سال ۲۰۲۳ شد گرفته، تا شکاف‌های اجتماعی بر سر معافیت بخشی از یهودیان فوق‌ارتدوکس از خدمت اجباری و نیز رشته‌ای از پرونده‌ها و رسوایی‌های سیاسی که فضای داخلی را پرتنش کرده است. در چنین شرایطی، نتانیاهو بیش از آنکه به دنبال یک «پیروزی دیپلماتیک» کلاسیک باشد، دنبال یک دستاورد روایی است: تصویری که بتواند به رأی‌دهنده نشان دهد هنوز هم تنها سیاستمداری است که می‌تواند درِ واشنگتن را باز کند و با پشتوانه آمریکا، امنیت و برتری اسرائیل را تضمین کند.

از همین‌جا است که نزدیکی به ترامپ، از یک انتخاب سیاست خارجی فراتر می‌رود و به ابزاری برای بازسازی اعتبار داخلی تبدیل می‌شود. نتانیاهو می‌داند هر قاب رسانه‌ای از صمیمیت با رئیس‌جمهور آمریکا، برای مخاطب داخلی پیام دارد.  در نقطه مقابل، ترامپ هم می‌فهمد نمایش هماهنگی با نتانیاهو می‌تواند ابتکار صلح او را قابل اتکاتر جلوه دهد و به افکار عمومی بگوید واشنگتن هنوز اهرم نفوذ واقعی روی تل‌آویو دارد.

یکی از قطعات تعیین‌کننده این پازل، همان بحثِ فروش جنگنده‌های اف-۳۵ به عربستان سعودی است؛ موضوعی که به نوشته گاردین، در تل‌آویو به‌عنوان نشانه‌ای از شکننده شدن «انحصار تکنولوژیک» اسرائیل تلقی می‌شود و حساسیت امنیتی بالایی دارد. به گزارش رویترز در ماه نوامبر، ترامپ گفته آمریکا اف-۳۵ را به عربستان خواهد فروخت و سعودی‌ها نیز درخواست خرید تا ۴۸ فروند را مطرح کرده‌اند؛ تصمیمی که اگر از مرحله حرف به مرحله اجرا برسد، می‌تواند توازن هوایی و نظامی منطقه رادستخوش تغییر کند.

رویترز در گزارشی دیگر توضیح داده که دولت آمریکا تلاش می‌کند نسخه‌ای «کم‌قابلیت‌تر» از اف-۳۵ را به ریاض بدهد تا برخی ویژگی‌های پیشرفته‌ای که اسرائیل در ناوگان خود دارد؛ از جمله مؤلفه‌هایی در جنگ الکترونیک یا دسترسی به برخی تسلیحات به عربستان منتقل نشود؛ یک مهندسی فنی که هدفش این است که هم رضایت شریک عرب تأمین شود و هم خطوط قرمز تل‌آویو تا حدی حفظ بماند.

در چنین فضایی، نتانیاهو در مارالاگو احتمالاً تلاش می‌کند در برابر این روند دو امتیاز مشخص بگیرد: نخست، تضمین‌های رسمی و عملی درباره حفظ برتری کیفی اسرائیل؛ و دوم، بسته‌های حمایتی یا دسترسی به فناوری‌های پیشرفته‌تر که فاصله تکنولوژیک را برای تل‌آویو حفظ کند و اجازه ندهد تصمیم واشنگتن درباره ریاض، به یک نگرانی پایدار در محاسبات امنیتی اسرائیل تبدیل شود.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات