ترنج

در مورد

بنیامین نتانیاهو

در فرارو بیشتر بخوانید

۶۸۰ مطلب

  • ترامپ با شور و اعتماد تاجرانه‌اش وعدهٔ «سپیده‌دمی تاریخی برای خاورمیانه» داد، اما پشت این نمایش پرزرق‌وبرق، خلأ برنامه و آشفتگی عمیقی پنهان است. او با مهارت در تهدید و اغراق، صلح را چون معامله‌ای تجاری می‌بیند، در حالی‌که نه نیروی حافظ صلحی تعیین شده، نه بودجه‌ای برای بازسازی غزه و نه ساختاری برای ادارهٔ آن. نویسنده تأکید می‌کند: صلح واقعی تنها با خلع سلاح حماس، اصلاح و بازگشت تشکیلات خودگردان و عبور ترامپ از سایهٔ نتانیاهو ممکن است؛ وگرنه رؤیای صلح، سرابی بیش نخواهد بود.

  • نشست صلح شرم‌الشیخ به ریاست ترامپ و السیسی، با امضای «توافق غزه» و آزادی گروگان‌ها برگزار شد، اما پشت جلوه‌های دیپلماتیک آن، واقعیت دیگری نهفته بود: نمایش صلحی ظاهری در برابر تداوم جنگ ویرانگر اسرائیل. نتانیاهو با بهره‌گیری سیاسی از طرح ترامپ، جایگاه خود را تحکیم کرد و حماس از نفوذش تهی شد. این نشست نماد انحطاط رهبری جهانی و تکرار چرخه‌ای بود که جز خشم و ارادهٔ مصمم ملت فلسطین، دستاوردی واقعی نداشت.

  • این مقاله پیشنهاد می‌کند با فروپاشی برجام و بازگشت تحریم‌ها، باید چارچوبی تازه برای همکاری هسته‌ای در خاورمیانه شکل گیرد؛ طرحی موسوم به «کنسرسیوم منطقه‌ای سوخت هسته‌ای» که با نظارت بین‌المللی، تقسیم چرخه سوخت میان کشورهای منطقه و تضمین شفافیت کامل، از اشاعه سلاح هسته‌ای جلوگیری کند. نویسنده تأکید دارد این ابتکار می‌تواند هم اعتمادسازی و هم توسعه انرژی صلح‌آمیز را ممکن سازد و زمینه‌ساز همکاری اقتصادی گسترده‌تر میان ایران، غرب و همسایگان منطقه شود.

  • توافق آتش‌بس میان اسرائیل و حماس به ابتکار ترامپ، هرچند نقطه‌ای روشن در بحران غزه است، اما بیش از آن‌که نوید صلحی پایدار باشد، وقفه‌ای شکننده برای تنفس طرفین به‌شمار می‌آید. این توافق که عمدتاً منافع اسرائیل را تأمین می‌کند، اجرای دشوار و پرریسکی دارد و احتمال بازگشت به جنگ همچنان جدی است. فشار سیاسی ترامپ عامل کلیدی حفظ آن است، اما آینده‌اش وابسته به معادلات پیچیده داخلی اسرائیل و تحولات میدانی غزه خواهد بود.

  • مقاله به تحلیل دوبارهٔ مفهوم «اسنپ‌بک» و بازگشت اروپا به نقطهٔ صفر در دیپلماسی با ایران می‌پردازد. نویسنده با نگاهی زبانی و سیاسی، این بازگشت را هم نشانهٔ سخت‌گیری و بی‌اعتمادی می‌داند و هم امکانی برای آغاز دوبارهٔ گفت‌وگو. در ادامه، به نقش دیپلماسی پنهان اروپا، تفاوت رویکرد واشنگتن و پاریس، و تلاش ماکرون برای احیای مذاکرات اشاره می‌شود. در نهایت، نتیجه گرفته می‌شود که با وجود تحریم‌ها، بازی دیپلماتیک میان ایران و اروپا همچنان ادامه دارد.

  • مذاکرات سوریه و اسرائیل با وجود میانجی‌گری آمریکا در نیویورک به بن‌بست رسید. اختلاف بر سر «دالان انسانی» و حضور نظامی اسرائیل در جبل‌الشیخ، مانع اصلی توافق شد. دمشق این طرح را تهدیدی علیه حاکمیت و وحدت ملی می‌داند، در حالی‌که تل‌آویو آن را پوششی برای نفوذ پایدار خود در جنوب سوریه می‌بیند. تضاد منافع اسرائیل و ترکیه و موضع دوپهلوی واشنگتن، آیندهٔ سوریه را در هاله‌ای از ابهام فرو برده و مسیر هرگونه توافق امنیتی را دشوار کرده است.

  • گزارش فایننشال‌تایمز نشان می‌دهد دونالد ترامپ با بهره‌گیری از نفوذ سیاسی، جاه‌طلبی شخصی برای کسب صلح نوبل و فشار بر متحدان عرب، بنیامین نتانیاهو را وادار کرده با طرح صلحی همراه شود که برخلاف وعده‌هایش، مسیر تشکیل دولت فلسطینی را باز می‌گذارد. ترامپ با تحقیر علنی نتانیاهو و کنترل روند مذاکرات از کاخ سفید، عملاً ابتکار صلح خاورمیانه را در دست گرفته است؛ تغییری که نخست‌وزیر اسرائیل را از متحد قابل اعتماد به مهره‌ای ناگزیر تبدیل کرده است.

  • مقاله نشان می‌دهد دونالد ترامپ با بهره‌گیری از نفوذ سیاسی خود، بنیامین نتانیاهو را وادار کرده مسیر جنگ غزه را تغییر دهد و عملیات نظامی را متوقف کند. برخلاف گذشته که نتانیاهو خود را «نجواگر ترامپ» معرفی می‌کرد، اکنون زیر فشار مستقیم رئیس‌جمهور آمریکا قرار گرفته و ناچار است خواسته‌های او را بپذیرد. نویسنده نتیجه می‌گیرد که توازن قدرت میان دو رهبر معکوس شده و ترامپ با استفاده از این برتری تلاش می کند طرح صلح مورد نظرش را بر اسرائیل تحمیل کند.

  • نخست وزیر رژیم صهیونیستی مدعی شد ایران در حال ساخت و توسعه موشکهای قاره‌پیما برای هدف قرار دادن آمریکاست.

  • طرح صلح ۲۰ ماده‌ای ترامپ با واکنش مثبت مشروط حماس و استقبال محتاطانه اسرائیل و جامعه جهانی روبه‌رو شده است. این طرح وعده آزادی اسرا، توقف بمباران و اداره غزه توسط دولت تکنوکرات فلسطینی را می‌دهد اما خلع سلاح حماس، جدول زمانی خروج نیروهای اسرائیلی و نحوه نظارت مبهم مانده است. منتقدان آن را پروژه‌ای ژئوپلیتیک برای تثبیت کنترل و حذف بازدارندگی فلسطینیان می‌دانند که بازسازی بدون عدالت را جایگزین حاکمیت کرده و ریسک تداوم چرخه خشونت و وابستگی را در پی دارد.

تبلیغات