نگاهی به سریال «پلوربیوس» (Pluribus)/ اثری متفاوت از خالق برکینگ بد
در سریال «پلوربیوس» خوشحالی و شادی تبدیل به ویروسی شده که انسانیت را از بین میبرد و درد تنها چیزی که جهان را نجات میدهد.
فرارو- اخیرا قسمتهای ابتدایی سریال «پلوربیوس» (Pluribus) منتشر شده است. سریالی جدید از خالق «برکینگ بد» که دنیایی متفاوت در سبک نوآر را به تصویر میکشد.
به گزارش فرارو، جهانی را تصور کنید که در آن همه خوشحالند نه از روی فریب و اجبار بلکه واقعا شاد و خوشبختند و هیچ استرس و ترسی وجود ندارد و فقط یک نفر است که حس میکند چیزی درست نیست. این همان دنیایی است که «پلوربیوس» به تصویر میکشد، دنیایی شاد و کامل که غیر واقعی است.
سریال با صحنهای آغاز میشود که در آن نویسندهای پرفروش به نام «کارل» با بازی «سی هورن» جدیدترین رمانش را برای خوانندگان امضا میکند و عکس میگیرد، با این حال زمانی که مراسم تمام میشود حرف تلخی میزند که ممکن همه چیز را به هم بریزد. او به راننده خود میگوید که کارش بیمعنی است، حرفی که در ظاهر ساده است اما ماجراهای زیادی را به وجود میآورد.
حضور این دانشمند در رستوانی در حاشیه شهر و همزمانیاش با استراحت بین راهی «کارل» اتفاق جدیدی رقم میزند. در این رستوران «کارل» میفهمد که بدن سایر مشتریان نیز به همان شکل فلج میشود به جز خودش.
به مرور مشخص میشود که نوعی بیماری همهگیر در حال تاثیرگذاری بر روی انسانهاست. شهر وارد قرنطینه میشود، دقیقا همان چیزی که در طاعون وجود داشت، با این حال ویروس جدید متفاوت عمل میکند و در کنار فلج کردن نوعی خوشحالی ترسناک را رقم میزند. «کارل» مشتاق است که بفهمد چه چیزی او را از دیگران متمایز کرده است. به همین دلیل شروع به گشتزنی در شهر برای یافتن سرنخ میکند. در جستوجوی پاسخ او تا حد مرگ خود را خسته میکند تا راهی برای بازگرداندن جهان به شکلی که بود پیدا کند.
روایتی متفاوت از خوشحالی و خنده
![]()
«پلوربیوس» به جای اینکه مخاطب را با صحنههای تکراری آخرالزمانی و کشتارهای فراگیر سرگرم کند یک بحران روانشناختی عمیق را به تصویر میکشد، جایی که در آن قهرمان قصه با تاریکیهای درونی و تجربههای شخصی روبرو است و این همان چیزی است که مانع از ابتلایش به ویروس خوشحالی شده است. در واقع سریال به وضوح نشان میدهد که تنفر و نارضایتی میتواند تبدیل به موتور محرکهای برای ادامه زندگی باشد.
در عین حال سریال با استفاده از فضاسازی و نورپردازی هوشمندانه تجربهای منحصر به فرد در سبک نوآر خلق کرده، صحنههای تاریک شبانه زیر نور خشن چراغهای شهری تضاد شدیدی با روزهای روشن و شاد جهان ایجاد میکند. این تضاد بصری نمایشی متفاوت میان ظاهر خوشایند و درون تلخ را به تصویر میکشد و به مخاطب این فرصت را میدهد تا حس خفگی و تنهایی «کارل» را درک کند. در نهایت «پلوربیوس» درباره نجات بشر یا چه کسی آن را نجات میدهد نیست، بلکه مخاطب را با این سوال روبرو میکند که آیا جهان بدون درد و رنج یک جهان انسانی و کامل است.