هفت سرباز روم باستان بعد از ۱۷۰۰ سال از یک «چاه» بیرون آمدند

یک تیم چندرشتهای با ترکیب دادههای باستانشناسی، ژنتیک و ایزوتوپی، پرده از واقعیت تلخ یکی از بحرانیترین دورانهای امپراتوری روم، یعنی «بحران سده سوم میلادی» برداشت.
وقتی باستانشناسان برای نخستین بار به درون یک چاه متروک رومی در شهر اُسیجِک (Osijek) کرواسی نگاه کردند، انتظار نداشتند با شاهدان خاموش یک نبرد فراموششده روبهرو شوند. در عمق تاریک چاه، هفت اسکلت انسانی به شکل کامل یافت شد، مردانی که حدود ۱۷۰۰ سال پیش جان باخته بودند.
به گزارش فرادید، اکنون پژوهشی تازه نشان میدهد این مردان احتمالاً سربازان رومی بودهاند که در یکی از آشفتهترین دورههای امپراتوری، میانه سده سوم میلادی، کشته شدهاند. این کشف سال ۲۰۱۱، در محل شهر باستانی مورسا (اُسیجِک امروزی) انجام شد و از مهمترین یافتههای باستانشناسی بالکانِ رومی بهشمار میرود. پژوهشگران از کرواسی، آلمان و اسلوونی با استفاده از تاریخگذاری رادیوکربنی، تحلیل شیمی ایزوتوپی و توالییابی DNA باستانی، داستان این هفت مرد را بازسازی کردند؛ مردانی که آرامگاه نهاییشان، چاهی متروکه بود.
مرگ در دوران بحران
برپایهی تاریخگذاری رادیوکربنی، زمان دفن بین سالهای ۲۴۰ تا ۳۴۰ میلادی بوده است؛ درست در دورهای که به «بحران سده سوم» شهرت دارد؛ پنجاه سال جنگ داخلی، بیثباتی سیاسی و تهاجمهای خارجی که امپراتوری روم را تا مرز فروپاشی پیش برد. منابع تاریخی از دو نبرد بزرگ نزدیک مورسا یاد میکنند، از جمله نبردی میان امپراتور گالییِنوس و شورشی بهنام اینجِنیوس در حدود سال ۲۶۰ میلادی.
دکتر ماریو نُواک، نویسنده اصلی مقاله از بنیاد پژوهشهای انسانشناسی زاگرِب میگوید: «همه شواهد به یک رویداد فاجعهبار واحد اشاره دارند. به نظر میرسد این هفت مرد اندکی پس از مرگ در چاه انداخته شدهاند؛ اجسادشان هنوز متلاشی نشده بود که گواه دفن یا بهاحتمال بیشتر، رهاسازی دستهجمعی پس از نبرد است.»
شواهد باستانشناسی نیز از این فرضیه پشتیبانی میکنند: اسکلتها کامل و روی هم یافت شدند، گویی همگی در یک زمان به درون چاه ریخته شدهاند. سکهای ضربشده در سال ۲۵۱ میلادی بهنام امپراتور هوستیلیان نیز این بازه زمانی را تأیید میکند.
چاهSU ۲۳۳/۲۳۴ در مراحل مختلف کاوش، محل قرارگیری اسکلتها را نشان میدهد: (A) اسکلتهای شماره SK ۲، SK ۳ و SK ۴؛ (B) اسکلتهای شماره SK ۵ و SK ۷
زندگی سربازان، مرگ خشونتبار
تحلیلهای زیستباستانشناسی نشان داده که همه قربانیان مردان بالغی بین ۱۸ تا ۵۰ساله بودهاند، با میانگین قد حدود ۱۷۲/۵ سانتیمتر؛ بلندقدتر و نیرومندتر از میانگین مردم عادی آن دوران. استخوانهایشان نشانههایی از فشار و آسیبهای ناشی از فعالیت بدنی شدید داشت.
شماری از آنها صدمات واضح نبرد بر بدن داشتند: یکی از اسکلتها زخمی سوراخشده در استخوان سینه داشت که شاید ناشی از نیزه یا تیر بوده، دیگری ضربه شمشیر بر بازو و دنده داشت و سومی آثار ضربهی کهنه بر جمجمه داشت. این مردان قربانی بیماری یا قحطی نبودند، بلکه جنگاورانی بودند که با شمشیر زیستند و با شمشیر مردند.
نُواک توضیح میدهد: «ویژگیهای جمعیتی و فیزیکی آنها با سربازان لژیونهای رومی تطابق دارد؛ مردانی جوان، قوی و بسیار فعال که شاید عضو واحدهای نظامی منظم بودهاند.»
آنها چه میخوردند و از کجا آمده بودند؟
برای شناخت بهتر زندگی آنان، دانشمندان از استخوان دندهشان کلاژن استخراج کرده و نسبت ایزوتوپهای کربن و نیتروژن را سنجیدند. نتایج نشان داد رژیم غذاییشان ترکیبی از گیاهان C۳ و C۴ (مانند گندم و ارزن) بوده؛ غذایی بیشتر غلاتمحور، با گوشت اندک و کمابیش بدون غذای دریایی، درست مطابق توصیف جیرههای معمول سربازان رومی در منابع تاریخی.
DNA باستانی نیز شگفتی دیگری را آشکار کرد: از میان هفت اسکلت، چهار مورد DNA کافی برای توالییابی داشتند و نتایج نشان داد هیچیک بومی منطقه نبودهاند. تبار ژنتیکی آنها به شمال اروپا، شرق مدیترانه و استپهای پونتیککاسپین بازمیگشت.
دکتر کوزیمو پُست از دانشگاه توبینگن، نویسنده مشترک این مقاله میگوید: «این تنوع ژنتیکی بازتاب تنوع قومی ارتش روم است. امپراتوری از سراسر اروپا و حتی فراتر سرباز جذب میکرد و این گور جمعی نمونه زندهای از آن تنوع در لحظهای بحرانی است.»
(A) زخم سوراخشده در بخش جلویی استخوان جناغ، (manubrium) مربوط به اسکلت SK ۴، (B) زخم سوراخشده در بخش پشتی استخوان لگن راست مربوط به اسکلت SK ۵. این افراد قربانی طاعون یا قحطی نبودند، بلکه مردانی بودند که با شمشیر زیستند و با شمشیر مردند
علم پرده از جنگی فراموششده برداشت
ترکیب شواهد ایزوتوپی، ژنومی و باستانشناسی، تصویری روشن ارائه میدهد: هفت سرباز از گوشهوکنار امپراتوری که در خدمت روم متحد شده بودند، در نبرد مورسا (یکی از خونینترین و ناشناختهترین درگیریهای تاریخ روم) جان باختند.
در منابع تاریخی، تلفات سنگین این نبرد در حدود سال ۲۶۰ میلادی ذکر شده، اما جزئیات کمی ارائه شده است. شاید فاتحان به بازماندگان رحم نکردند؛ اجساد شکستخوردگان شاید بهسرعت رها شده باشد. قرنها این نشانههای خشونت زیر خیابانهای اُسجیک مدفون بود.
نُواک میگوید: «این یافته تنها درباره نحوه مرگ آنان نیست، بلکه درباره گستره نفوذ روم، پیوستگی مردمانش و بهای سنگین درگیریهای داخلی آن هم سخن میگوید.»
چاهی از تاریخ
گور دستهجمعی مورسا را میتوان نمادی از خود امپراتوری روم دانست: چندفرهنگی، نظامیگرا و در نهایت شکننده زیر بار جاهطلبیهایش. هر اسکلت دادهای تازه به پژوهشهای علمی میافزاید که هدفشان بازسازی زندگی سربازان باستان است. امروزه با ترکیب باستانشناسی و ژنشناسی، دانشمندان میتوانند فراتر از اشیای مادی و کتیبهها، به زندگی واقعی مردگان پی ببرند، اینکه از کجا آمدهاند، چه خوردهاند و چگونه مردهاند.
در پایان مطالعه آمده: «تحلیل چندرشتهای گور جمعی مورسا، بهای انسانی بحران سده سوم روم را آشکار میکند؛ بهایی که برای هزاران سال در سکوت یک چاه حفظ شده بود.»