آمریکا در حاشیه، ترامپ در صدر؛ چرخش از ناسیونالیسم به خودکامگی جهانی
ترامپِ «اول آمریکا» در میدان جهان؛ از غزه تا ونزوئلا، از کییف تا بوئنوسآیرس

رویکرد «اول آمریکا» این روزها درگیر میدانی جهانی است: تهدید خلع سلاح حماس، اعلام انهدام قایق تندرو نزدیک ونزوئلا، طرح ارسال «تاماهاوک» برای اوکراین و وعده بسته ۲۰ میلیاردی به آرژانتین. این کنشها در اوج تعطیلی اداری، پارادوکس هزینه–قدرت واشنگتن را پررنگ کرده است. منتقدان، رویکرد او را نمایشمحور، شخصیگرا و معاملهمحور میدانند و از دیدگاه آن ها ورود احتمالی به غزه میتواند پایگاه «ماگا» را دچار تردید کند و تناقض «اول ترامپ» را برجسته سازد.
فرارو- استیون کالینسون خبرنگار و تحلیلگر ارشد سیاسی آمریکایی در شبکهٔ سیانان
به گزارش فرارو به نقل از شبکه سی.ان.ان برای رئیسجمهوری که شعارش «اول آمریکا» بود، دونالد ترامپ این روزها بیش از هر زمان دیگر درگیر ماجراهای جهانی است. روز سهشنبه، او تهدید کرد اگر گروه حماس سلاحهای خود را در غزه تحویل ندهد، آمریکا آن را «خلع سلاح» خواهد کرد؛ تهدیدی که بلافاصله گمانهزنیهایی دربارهٔ احتمال نقشآفرینی مستقیم نظامی ایالات متحده در غزه برانگیخت. همزمان، ترامپ با افتخار از «نابودی» یک قایق تندرو دیگر در نزدیکی سواحل ونزوئلا خبر داد؛ اقدامی که در چارچوب جنگ مبهم و از نظر حقوقی مشکوک او علیه کارتلهای مواد مخدر انجام گرفته است.
ترامپِ «اول آمریکا» در میدان جهان؛ از غزه تا ونزوئلا، از کییف تا بوئنوسآیرس
این تحرکات در حالی رخ میدهد که دولت آمریکا درگیر تعطیلی اداری است؛ بحرانی که ترامپ مدعی است او را ناچار کرده صدها کارمند فدرال را به دلیل کمبود بودجه اخراج کند. با این حال، او در همان روز وعدهٔ بستهٔ نجات اقتصادی ۲۰ میلیارد دلاری برای آرژانتین را داد ؛ البته مشروط به اینکه رأیدهندگان آن کشور از خاویر میلی، رئیسجمهور پوپولیست و جنجالیِ همسو با ترامپ حمایت کنند.
ترامپ همچنین آشکارا از تمایل اوکراین برای دریافت موشکهای کروز «تاماهاوک» سخن گفت؛ سلاحهایی که توان هدفگیری در عمق خاک روسیه را دارند. چنین اقدامی میتواند خطر درگیری مستقیم میان واشنگتن و مسکو را افزایش دهد ؛همان سناریویی که خود ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی ۲۰۲۴ بارها از آن هشدار داده بود. با این حال، ناظران معتقدند این تهدید تازه ممکن است تلاشی برای بازسازی اعتبار ازدسترفتهٔ او باشد؛ آن هم پس از آنکه ولادیمیر پوتین آشکارا پیشنهاد صلحش را مورد تمسخر قرار داد.
این اشتیاق تازهٔ ترامپ به ورود در بحرانهای بینالمللی، بسیاری از هواداران جریان «اول آمریکا» را شگفتزده کرده است؛ همان رأیدهندگانی که انتظار داشتند رئیسجمهورشان تمرکز خود را صرفاً بر مسائل داخلی بگذارد. با این حال، یافتن منطق مشخصی در زنجیرهٔ رفتارها و اظهارات نامتعارف ترامپ، همچنان دشوار است. رهبران جهانی که معمولاً در نشستهای مشترک کنار او تنها نقش فرعی دارند، اغلب از سخنان پراکنده و متناقضش دچار سردرگمی میشوند.
برای نمونه، در دیدار اخیر با خاویر میلی، ترامپ رشتهای از اظهارات درهم و بیارتباط بر زبان آورد: از حمله به الیزابت وارن و خطاب کردن او به عنوان «بدجنس و وحشتناک»، تا نکوهش زهران ممدانی، نامزد شهرداری نیویورک بهعنوان «یک کمونیست». او در ادامه به دریافت غرامت ۱۵ میلیون دلاری در شکایت افترا از مجری شبکه ای.بی.سی فخر فروخت. ویدر کنار تمسخر جو بایدن و کامالا هریس، اسپانیا را بهدلیل پایین بودن بودجهٔ دفاعیاش نکوهش نمود و در پایان با شور و حرارت از برگزاری جام جهانی و المپیک آینده در لسآنجلس سخن گفت.
از «اول آمریکا» تا «اول ترامپ»؛ چهرهٔ واقعی سیاست خارجی رئیسجمهور تاجر
یکی از مشکلات بنیادی شعار «اول آمریکا»ی دونالد ترامپ، آن است که یادآور کمیتهای راستگرای افراطی در دههٔ ۱۹۳۰ است؛ گروهی که با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم و مقابله با نازیسم سرسختانه مخالفت میکرد. اما واقعیت این است که ترامپ نه یک انزواطلب کلاسیک، بلکه دشمن سرسخت بینالمللگرایی مدرن است ؛ سیاستمداری که بیش از کنارهگیری از جهان، از بهکارگیری قدرت آمریکا برای نمایش اقتدار خود لذت میبرد.
با وجود حساسیت شدیدش نسبت به جنگهای زمینی طولانیمدت مانند عراق و افغانستان، همین ترامپ دستور حملات هوایی سنگینی علیه تأسیسات هستهای ایران را صادر کرد. ترامپ در سیاست خارجی، از جریانهای گوناگون درون حزب جمهوریخواه تغذیه میکند و مواضعش بسته به موقعیت تغییر میکند. گاه با چهرههای تندرویی چون مارکو روبیو، وزیر خارجهٔ خود همسو میشود؛ گاه در سیاستهای نمایشی ضد «وُک» (ضد بیداری اجتماعی) وزیر دفاعش یعنی پیت هگست غرق میشود. در عرصهٔ اقتصادی، در کنار ضدجهانیگرایانی چون مشاور تجاریاش پیتر ناوارو میایستد، اما در خاورمیانه سیاستی پیش میبرد که یادآور سنت آتلانتگرای کلاسیک جمهوریخواهانِ دوران جورج اچ. دبلیو. بوش است.
این ترکیب ناهمگون از ایدئولوژیها، تصویری از سیاستمداری بیثبات و از نظر فکری غیرقابلطبقهبندی میسازد. خودکامگی ذاتی ترامپ سبب شده تا سیاست خارجیاش اغلب چیزی بیش از میل غریزی به اعمال قدرت بر طرف مقابل نباشد. او در کنوانسیون ملی جمهوریخواهان سال ۲۰۱۶ در کلیولند، شعاری را طرح کرد که بهخوبی این ذهنیت را آشکار میسازد: « برنامهٔ ما آمریکا را در اولویت قرار میدهد. آمریکاگرایی، نه جهانیگرایی، شعار ما خواهد بود. تا وقتی سیاستمدارانی بر سر کارند که آمریکا را در اولویت نگذارند، دیگر کشورها نیز برای ما احترامی قائل نخواهند شد.»
یک سال بعد، در نخستین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، ترامپ این دیدگاه را بسط داد و وعده داد ایالات متحده بهجای تکیه بر نهادهای بینالمللی، قدرت دولت - ملت را محور سیاست خود قرار دهد. وی در اظهاراتی گفت: « بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده، من همیشه آمریکا را در اولویت قرار خواهم داد؛ همانگونه که شما، رهبران کشورهای خود، باید همواره کشور خود را در اولویت بگذارید.»
اکنون در دور دوم ریاستجمهوریاش، ترامپ در حالیکه در داخل کشور محدودیتهای قانون اساسی را میفشارد، بُعد تازهای به سیاست خارجی خود افزوده است: جستوجوی پرستیژ شخصی، ساختن میراثی تاریخی و حتی رؤیای دستیابی به جایزهٔ صلح نوبل. جاهطلبیهایی که او را بیش از پیش در صف قدرتمندترین مردان جهان قرار دهد. به همین ترتیب، شعار «اول آمریکا» در عمل به «اول ترامپ» بدل شده است.
ترامپ جهان را نه از دریچهٔ آرمان یا اصول، بلکه با نگاه یک تاجر میبیند و در پی معاملات، امتیازات اقتصادی و فرصتهای مالی برای ایالات متحده و گاه برای امپراتوری خانوادگی خود است. طرح او برای غزه، بهجای آنکه ابتکاری صرفاً انساندوستانه باشد، پروژهای توسعهمحور با انگیزههای مالی است. بسیاری از ادعاهای او دربارهٔ پایان دادن به جنگها حتی جنگهایی که وجود خارجی ندارند نیز در واقع بر پایهٔ منافع اقتصادی و دستیابی به منابع معدنی کلیدی و عناصر کمیابی است که اکنون در سلطهٔ چیناند.
در همین حال، ترامپ و معاونش جیدی ونس، با شور و حرارت در پی گسترش پوپولیسم جهانیاند، حتی اگر این تلاش به تضعیف دولتهای میانهرو در اروپا از بریتانیا و فرانسه گرفته تا آلمان بینجامد؛ همان کشورهایی که رهبرانشان دستکم در ظاهر، از محبوبان خود او به شمار میروند.
بستهٔ نجات آرژانتین و سایهٔ تناقض «اول آمریکا»؛ ترامپ میان جاهطلبی جهانی و شعار ملیگرایی
توضیح رسمی کاخ سفید دربارهٔ پیشنهاد دونالد ترامپ برای اعطای بستهٔ نجات مالی ۲۰ میلیارد دلاری به آرژانتین این است که اقتصاد بحرانزدهٔ آن کشور میتواند به عامل سرایت بیثباتی در سراسر آمریکای جنوبی تبدیل شود و حتی به ایالات متحده نیز آسیب برساند. بااینحال، در ظاهر موجه این استدلال، انگیزهای کاملاً سیاسی نهفته است. ترامپ در دیدار با خاویر میلی در کاخ سفید گفت: «او کاملاً عضو ماگا است. شعارش این است: «آرژانتین را دوباره عظیم کنیم! » و تاکید کرد: «اگر او پیروز شود، ما با او خواهیم ماند. و اگر نبرد، ما هم میرویم.»
در شرایط عادی، وعدهٔ آشکار کمک میلیاردی از پول مالیاتدهندگان آمریکایی برای تأثیرگذاری بر انتخابات میاندورهای آرژانتین، مداخلهای آشکار در روند سیاسی یک کشور خارجی بهشمار میآمد و میتوانست به رسوایی بزرگی تبدیل شود. این اقدام یادآور تهدید معروف ترامپ در دورهٔ نخست ریاستجمهوریاش است؛ زمانیکه کمک نظامی به اوکراین را مشروط به تحقیقات علیه جو بایدن کرد؛ ماجرایی که نهایتاً به استیضاح او انجامید.
ترامپ ناگزیر شد در دیدار با میلی با تناقض درونی میان شعار «اول آمریکا» و نجات اقتصادی یک کشور خارجی روبهرو شود. وقتی خبرنگاری پرسید: «چگونه این طرح با فلسفهٔ اول آمریکا سازگار است؟» پاسخ مبهم و دوپهلو بود؛ نشانهای آشکار از اینکه انگیزهٔ اصلی چیزی جز لطف سیاسی نیست. بااینحال، طرح آرژانتین را باید بخشی از راهبرد کلانتر ترامپ یعنی بازی بزرگ نفوذ و قدرت اقتصادی در برابر چین دانست. پکن طی سالهای اخیر سرمایهگذاریهای کلانی در معادن لیتیوم و مس آرژانتین انجام داده و با خرید گستردهٔ سویا از این کشور، بازار کشاورزان آمریکایی را به خطر انداخته است. به همین دلیل، ترامپ مداخله در آمریکای جنوبی را بخشی از رقابت ژئوپلیتیکی خود با چین میبیند. این رویکرد تازه، شباهتهایی با الگوی مداخلهگرانهٔ ترامپ در خاورمیانه دارد؛ الگویی که پشت حملات نظامی اخیر آمریکا به اهداف ادعایی کارتلهای مواد مخدر در نزدیکی ونزوئلا نیز دیده میشود.
دولت ترامپ این حملات را تلاشی برای مبارزه با قاچاق فنتانیل میخواند؛ مادهای مرگبار که هزاران آمریکایی را به کام مرگ کشانده و به او کمک کرده حمایت طبقهٔ کارگر را جلب کند. اما منتقدان میگویند این عملیات، چیزی جز اعدامهای فراقانونی نیست و با بیاعتنایی کامل به اختیار کنگره در اعلام جنگ انجام میشود. از نگاه آنان، هدف پنهان این اقدامات نه مقابله با مواد مخدر، بلکه بیثبات کردن دولت نیکلاس مادورو در کاراکاس است؛ بحرانی که خود به موج تازهای از مهاجرت به سوی آمریکا دامن زده است.
در میان تمام ابتکارات بینالمللی ترامپ، شاید تنها موفقیت او در بازگرداندن گروگانهای اسرائیلی و توقف موقت درگیریها در غزه، یادآور دستاوردی سنتیتر در سیاست خارجی آمریکا باشد؛ همان نقشی که رؤسایجمهور پیشین دههها در آرزویش بودند، هرچند اغلب ناکام ماندند. اما همین دستاورد نیز میتواند با اصول جنبش «ماگا» در تضاد قرار گیرد؛ البته اگر نیروهای آمریکایی درگیر عملیات غزه شوند چنین سناریویی میتواند پایگاه اصلی ترامپ را دچار تردید کند ؛همان رأیدهندگانی که خستگی از جنگهای بیپایان خاورمیانه، آنان را به آغوش جنبش او کشاند.
اندرو میلر، معاون پیشین وزیر خارجه در امور اسرائیل و فلسطین در دولت بایدن، در گفتوگویی با شبکه سی.ان.ان گفت: «با ترامپ هر چیزی ممکن است.» او تاکید کرد: «از ابتدای کارزارش، یکی از اصول محوری ترامپ دوری از جنگهای خاورمیانه بود. اگر حالا آمریکا در غزه وارد عملیات نظامی شود، آنهم در چنین شرایطی، این تصمیم میتواند حمایت پایگاه اصلی او را با چالشی جدی روبهرو کند.»