شماره ۳۹
عینک دودی؛ هایل س.ی.ج

هر وقت این جا کسی حرف از تمدنسازی یا حرکت به سمت ساخت آن میزند، پشت بنده میلرزد. البته این که در زمستان هم تیشرت میپوشم در این لرزش بیتاثیر نیست. تو گویی تمدن ماشین است که قطعاتش را از کشور دوست و همسایه چین بیاوریم، اینجا مونتاژ کنیم و به اسم خودروی ملی وارد پاچه خلقالله کنیم.
فرارو – محسن صالحیخواه؛ نمیدانم شما میدانید یا نه، چون من میدانم. در واقع من همه چیز را میدانم چون دانای کلم. هر کسی هم قبول ندارد میتواند از ایران برود. برود همان جایی که آن رفاه و آن سبک زندگی و آن داستانها هست. حالا که قبول کردید من میدانم، باید بگویم عکسها با آدم حرف میزنند. این هنر عکاس (عکاس . [ ع َک ْ کا ] (اِ ع ، ص ، اِ) کسی که عکاسی میکند و عکس می اندازد. (ناظم الاطباء). آنکه شغلش عکس برداری است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عکس شود.) است.
گاهی ممکن است فریمی از رویدادی بردارد که تا قرنها بماند. نمونهاش را اخیراً در تاسیس یک حزب جدید دیدیم به ریاست دکتر مهندس س.ی.ج. جوان خوبیست. ممدرضا باهنر میگفت از این حرفهای شاذ میزدی که از مجمع تشخیص انداختیمت بیرون. بعد که انداختندش بیرون، گفت چه کنم، چه نکنم؟ حزب میزنم. نام حزبش، حزب تمدن نوین اسلامیست. در همین قدم اول از همه اصولگرایان جلوتر است چون اسم دکانش را مخفف نکرده. بعد از شانا و شریان و جمنا و فاوا و شاپا و شبا و ساتنا و توانیر و مانند آن، اسم این یکی را تنا (به فتح ت) نگذاشتند. البته با توجه به مردانه بودن مجلس، هنوز مشخص نیست مجلس بانوان چه زمانی برگزار میشود.
عکسهای مجمع عمومی خیلی دارک بود. هی حرفهای س.ی.ج را به یادمان میآورد. از آن حرفهایی که در کویر لوت بزنی، درخت سیب سبز میشود و نیاز به آبیاری هم ندارد. ترکیبی از انواع ایسمها و ایستهای راست، چپ، میانه، بالا و پایین که احتمالاً در وقت آزادش در مجمع نشسته و روی آنها مطالعه کرده. هر وقت این جا کسی حرف از تمدنسازی یا حرکت به سمت ساخت آن میزند، پشت بنده میلرزد. البته این که در زمستان هم تیشرت میپوشم در این لرزش بیتاثیر نیست. تو گویی تمدن ماشین است که قطعاتش را از کشور دوست و همسایه چین بیاوریم، اینجا مونتاژ کنیم و به اسم خودروی ملی وارد پاچه خلقالله کنیم. وقتی میگویند تمدن، آدمی به بقیه حرفهایشان مراجعه میکند و میبیند که ای دل غافل. از آن تمدنهاست که آدم دلش برای ملامحمدعمر، رهبر یکچشم طالبان، مرحوم بنیتو و شادروان آدولف تنگ میشود. پس ترجیح میدهد بیتمدن بماند یا حداقل جمع کند برود همان جایی که آن رفاه و آن سبک زندگی و آن داستانها هست. اما بدش را گفتیم، خوبش را هم بگوییم، جمعشان از این بازوبندهای حزبی کم داشت. از اینهایی که جان میدهد دستت را مستقیم به سمت آسمان بگیری و بگویی: هایل س.ی.ج.
عکس: حامد جعفرنژاد / خبرگزاری دانشگاه آزاد (آنا)