ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۶۱۲۵

۱۲ پرسش سخت درباره آینده ایران

۱۲ پرسش سخت درباره آینده ایران

اگر تمام این مسیر موفقیت‌آمیز و خوب بود که به این نقطه نمی‌رسیدیم. خروج از این وضعیت نیازمند گرفتن تصمیم‌هایی بسیار سخت است. برای ترسیم وضعیت، ۱۲ پرسش سخت مطرح می‌کنیم که باید درباره آن‌ها گفتگو کرد.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو   محسن صالحی‌خواه؛ این روزها عبارت تغییر پارادایم محل دعوا شده است. آخرین نمونه از مطالبه تغییر پارادایم، بیانیه جبهه اصلاحات است که می‌توان ایرادهای شکلی و ماهوی به آن گرفت. این بیانیه را باید کنار بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان و استاد دانشگاه (۱۷ تیر)، بیانیه ۷۸ دیپلمات درباره لزوم ایجاد تحول جسورانه در سیاست خارجی (۲۰ مرداد)، سخنرانی اخیر حسن روحانی (۲۲ مرداد) و مقاله محمدجواد ظریف در فارن پالیسی (۲۵ مرداد) بگذاریم. تمام آن‌ها با واکنش‌هایی بسیار تند مواجه شدند. بیایید تصور کنیم این صحبت‌ها و بیانیه‌ها وجود ندارند. با وضعیت فعلی کشور قرار است چه کنیم؟ خروج از این وضعیت نیازمند گرفتن تصمیم‌هایی بسیار سخت است. برای ترسیم وضعیت، ۱۲ پرسش سخت مطرح می‌کنیم که پاسخ‌هایشان تعیین‌کننده است.

۱. با برنامه هسته‌ای چه باید کرد؟

۲۲ سال از باز شدن پرونده هسته‌ای ایران می‌گذرد. جنگ اخیر، نقطه‌ عطف این قصه طولانی بود.  یکبار برای همیشه، باید هزینه – فایده این برنامه را بسنجیم. چه نیاز‌هایی داریم و ظرفیت‌مان چقدر است؟ قطعاً کشور ما هم به برق هسته‌ای، امکان تولید رادیوایزوتوپ‌های حیاتی برای بیماران، آب‌شیرین‌کن‌ها و دیگر مزایای این صنعت نیاز دارد. اما هیچ کشوری مثل ما در دنیا با این چالش‌ها بر سر موضوع هسته‌ای روبرو نشده است. باید شجاعانه روندی که از دهه هفتاد آغاز شده و به امروز رسیده را مرور کنیم. روندی که فقط هسته‌ای نیست. چالش هسته‌ای بخشی از مشکلات ایران و نظام بین‌الملل بوده نه همه آن. بعضی مسائل دیگر وجود دارد که نمی‌توان به آن‌ها پرداخت. با توجه به تهدیدنمایی از ایران در مسائل مختلف، مسئله هسته‌ای به عنوان نقطه فشار انتخاب شد. تمام این‌ها مربوط به گذشته است. امروز و در نقطه‌ای که ایستادیم، با توجه به نیازها، ظرفیت و شرایط کشور، برنامه هسته‌ای را چگونه باید پیش ببریم؟

۲. سیاست ما در قبال رژیم اسرائیل چیست؟

در جنایتکار بودن رژیم اسرائیل شکی نیست. از زمان آغاز جنگ در غزه پس از ۷ اکتبر، بدون حساب کردن شهدای غیرنظامی در لبنان،  ۶۲ هزار نفر در حملات اسرائیل کشته شدند. در جنگ ۱۲ روزه بیش از ۱۰۰۰ نفر شهید شدند که اکثر آن‌ها غیرنظامی بودند. سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال اسرائیل قرار است چه تغییری بکند؟ قرار است ایران پشتیبان تشکیل کشور فلسطین باشد یا همین مسیر فعلی را ادامه دهد؟ 

۳. در منطقه چه خواهیم کرد؟

سیاست منطقه‌ای ایران نیز به بازنگری نیاز دارد. پس از ۷ اکتبر بسیاری مسائل در خاورمیانه تغییر کرد. اما تا پیش از آن را نیز باید جسورانه و با شجاعت مورد توجه قرار بدهیم. ایران مسیری به نام مقاومت را در منطقه پیش می‌برد. مسیری که تا سال‌ها مبتنی بر ارتباط با ملت‌ها بود و نه دولت‌ها. دولت‌ها به خاطر ضعف یا احساس نیاز، تا نقطه‌ای با این سیاست همراهی می‌کردند. اما امروز به نظر نمی‌رسد چنین نظری داشته باشند. آخرین کارکرد این جریان مقابله با جریان تروریسم تکفیری بود. برخی این جریان مقاومت را عامل بازدارندگی متقارن می‌نامند و معتقدند عامل فشاری برای مقابله با تهدید اسرائیل بود. پس از ۷ اکتبر، تحولات روی دور تند رفت. سوریه سقوط کرد. دولت عراق به عنوان نزدیک‌ترین دولت به تهران، تمایلی ندارد مسیر پیشین را ادامه دهد. لبنان در لبه جنگ داخلی و منازعات مسلحانه ایستاده چرا که دولت می‌خواهد حزب‌الله را خلع سلاح کند. جنگی که تحلیلگران معتقدند داخلی نمی‌ماند و با ورود آمریکا و اسرائیل هم همراه می‌شود. این سیاست منطقه‌ای که زمانی برای جمهوری اسلامی کارکرد داشت اما ۷ اکتبر آن را از بین برد و در نهایت کار به جنگ مستقیم رسید.

۴. تکلیف مردم ایران چیست؟

برای ساختار سیاسی ایران باید مردم ایران در اولویت باشند. این یک اصل است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. پس از جنگ ۱۲ روزه، جریان تندروی داخلی وقتی موضوع امت – ملت وسط کشیده شد، از این در داخل آمد که برخی دارند این دوگانه را ایجاد می‌کنند. در حالی که پرداختن به این موضوع، واکنشی به کنش‌ها و نظریه‌پردازی‌های پیشین آن‌ها بود. قرار نیست مردم ایران زیر سنگین‌ترین فشارها قرار داشته باشند چرا که برخی معتقدند ملت ذیل امت قرار دارد. همان طور که ایران تنها انتخاب ماست، ملت ایران هم باید نخستین انتخاب حاکمان ما باشد. زمانی که اسرائیل و آمریکا به ایران حمله کردند، این مردم ایران بودند که وارد طراحی آن‌ها نشدند. شاید امروز از سیاستمدار تا رسانه‌های عمومی این عدم ورود مردم را پای مسائلی غیرواقعی فاکتور کنند، اما جنگ ۱۲ روزه نشان داد در نهایت این مردم ایران هستند که برای ایران می‌مانند.

۵. مرکز افتاد برون؟

بیدل دهلوی غزلی دارد که یک مصرع آن وصف حال دقیق امروز و دیروز ماست. آنجایی که می‌گوید: «مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ.» موضوع عرصه سیاست داخلی را از دریچه قصه عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور ببینیم. تندروها معتقدند پزشکیان باید از این جایگاه برکنار شود. برای این کار هم ابزار قانونی در اختیار دارند. برخلاف بسیاری، فکر می‌کنم اتفاقاً به جریان افتادن این طرح و شکل گرفتن بحث‌های جدی و بدون پرده‌پوشی در مجلس بسیار اتفاق مبارکی‌ست. شاید یک قدم از گول‌زدن خود دور شویم. اما بعد به این فکر می‌کنم که دقیقا کدام نمایندگان ملت قرار است رئیس‌جمهور را استیضاح کنند و در نهایت رای به عدم کفایتش بدهند؟ مجلسی که حداقلی‌ترین پارلمان تاریخ ایران است؟ مجلسی که در انتخابات دور اول آن ۴۰ و در دور دوم  ۸ درصد مردم شرکت کردند؟ اگر نتایج دور دوم انتخابات زودهنگام ۱۴۰۳ را ملاک قرار بدهیم، این مجلس نماینده کدام مردم است؟ پایگاه رای پزشکیان، جلیلی یا ۵۱ درصدی که رای ندادند؟ مجلس فقط یک نمونه است. همین امروز فردی رئیس‌جمهور کشور است که برای انتخابات مجلس ۱۴۰۲ رد صلاحیت شده بود و بعد در بازنگری تائید صلاحیت شد. از چند روز قبل فردی دبیر شورایعالی امنیت ملی کشور است که دو بار در سال‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۳ با دلایلی که قاعدتاً باید او را خانه‌نشین می‌کرد، رد صلاحیت شد. معیار این غربال کردن‌ها چیست؟

۶. تکلیف مطالبات مردم چیست؟

شاید این کلیدی‌ترین سوال در میان این پرسش‌های سخت باشد. مردم ایران امروز و در سال ۱۴۰۴ چگونه فکر می‌کنند؟ تغییرات گسترده جامعه ایران امکان کتمان ندارد، نیاز به پذیرش دارد. حکمرانان باید از جامعه جلوتر باشند نه عقب‌تر. همانطور که فعالان سیاسی باید از جامعه جلوتر باشند. برای پذیرش خواسته‌های مردم، نیاز اول شنیدن آن‌ها و گفتگوست. اگر نه، می‌توان به راحتی به سبک کیهان و امثال آن‌ها، برچسب فریب‌خورده، دنباله داخلی دشمنان، ضدانقلاب، بازی‌کننده در پازل دشمن و ... به این افکار زد و صورت مسئله را پاک کرد.

۷. با تحریم‌های فلج‌کننده چه کنیم؟

این روزها در پاسخ به احتمال استفاده طرف‌های اروپایی از اسنپ‌بک، این گزاره را می‌شنویم که به خاطر تحریم‌های یک جانبه آمریکا علیه ایران، بازگشت قعطنامه‌های شورای امنیت تاثیر اقتصادی خاصی بر کشور ندارند. تخصص اقتصادی ندارم و اهل فن باید در این حوزه نظر بدهند. اما می‌توانم این سوال را بپرسم که دقیقاً قرار است با این تحریم‌های فلج‌کننده که همین امروز با آن‌ها دست به گریبان هستیم، چه کنیم؟! آن زمان که حریف تحریم روی تحریم می‌گذاشت و نسبت به آن بی‌توجهی می‌شد، باید این روز را می‌دیدیم.

امروز حتی فروش نفت ایران به چین که ترامپ تهدید کرده آن را به صفر می‌رساند، از کانال‌های غیررسمی انجام می‌شود. چرا چین باید تجارت ۵۸۲ میلیاردی خود با آمریکا (آمار ۲۰۲۴) که بخش غالب آن صادرات به ایالات متحده بوده را به خاطر تجارت با ایران به خطر بیاندازد؟ خسارت ۱ تریلیون و ۲۰۰ میلیارد دلاری این تحریم‌ها را چگونه قرار است جبران کنیم؟ این تحریم‌ها در تمام شئون زندگی ما ایرانیان از قطع ارتباط دانشگاه‌ها با مراکز علمی خارجی تا محروم شدن از تکنولوژی، فرسودگی زیرساخت‌ها و حوزه‌های دیگر تاثیر خود را نشان می‌دهد.

۸. تکلیف تنش با آمریکا چیست؟

آمریکا سلطه‌گر است. شکی در این موضوع نداریم. اصلاً سوابق آمریکا اجازه نمی‌دهد به این موضوع شک کنیم. اما کمتر کشورهایی هستند که شرایطی شبیه ایران دارند. بخشی از مشکلات ایران مربوط به این می‌شود که پرونده‌های میان دو طرف طی سال‌ها همواره در هم‌پیچیده‌تر شد. در حالی که ابزار این تقابل را در اختیار نداشتیم. اخیراً وزیر امور خارجه در برنامه ماجرای جنگ که اجازه پخش از صداوسیما پیدا نکرد چه گفت؟ در جریان مذاکرات با کشورهای منطقه گفته بود موشک‌های ما که به خاک آمریکا نمی‌رسد، اما پایگاه‌های آمریکا اطراف ما زیاد است که در کشورهای شماست. این نقطه پایانی توان ما محسوب می‌شود. می‌توانیم در نهایت به منافع آمریکا در منطقه و تاسیسات آن آسیب‌های جدی بزنیم و آسیب‌های جدی دریافت کنیم. در حوزه رفع تحریم‌ها، گفته می‌شود که ما محدودیت در حوزه هسته‌ای را می‌پذیریم اما تمام تحریم‌ها باید رفع شود. تلخ است اما چرا تحریم‌هایی که با موضوعات مختلف بر ما اعمال شده با گفتگوهای هسته‌ای برطرف شود؟ مشکلات جامع و گستره تحریم‌های در هم‌تنیده، نیاز به مذاکره جامع دارد که امروز امکان جواب ندادن این روند هم زیاد است.

۹. جای ما در نظام بین‌الملل کجاست؟

درد اینجاست که افتادن ایران در این چاه عمیق، به حساب واقع‌گرایی گذاشته می‌شود. تفاوت زیادی بین در اختیار داشتن ابزار قدرت و تصور در اختیار داشتن آن‌ها وجود دارد. این نگاه همین امروز هم وجود دارد. نگاهی که معتقد است نظم جهانی پس از جنگ بین‌الملل دوم در حال فروپاشی‌ست و ایران باید در این فضا نقش‌آفرین باشد. هیچ کس منکر تغییر سازوکارهای نظام بین‌الملل به خصوص پس از پایان جنگ سرد و آغاز هزاره سوم نیست. جهانی که به سوی فضای پساقطبی حرکت می‌کند و بازیگران دولتی و غیردولتی قدرتمندی دارد. ما کجای این تغییر سازوکار و فضای بعد از آن هستیم؟ ما بازیگران مفرد این فضا هستیم؟ اگر ما بخشی از این نظام جهانی هستیم، باید به اندازه ابزار و ظرفیت خود بازیگری کنیم و بخشی از روندها باشیم نه بخشی از مشکلات. اگر هم نیستیم که نیازی به تغییر نیست.

۱۰. تکلیف ایرانیان خارج از کشور چیست؟

ایران دارای یک جمعیت دیاسپورای میلیونی، متفرق  در  اقصی نقاط جهان است. معمولاً در  بزنگاه انتخابات‌ها، درباره ایرانیان خارج از کشور زیاد می‌شنویم. گاهی در بزنگاه‌های بحران‌های اقتصادی هم از آن‌ها یاد می‌شود. با این هدف که بیایند و در کشور سرمایه‌گذاری کنند. در حالی که وقتی با آن‌ها درباره این موضوع رو در رو صحبت کنید، می‌بینید که از این نگاه آزرده هستند. این جمعیت میلیونی مهاجر، به دلایل مختلفی ایجاد شده و تعداد آن نیز قابل توجه است. ظرفیت‌های علمی و اقتصادی آن‌ها نیز قابل توجه است. اما زمانی کشور می‌تواند از این ظرفیت‌ها استفاده کند که ارتباط و دیالوگ میان داخل و خارج برقرار باشد. عفو عمومی صادر شود و ایرانیان خارج بدون ذره‌ای ترس که دلایلی موجه و ناموجه دارد، بتوانند به کشور تردد کنند. موضوع ایرانیان خارج از کشور یک موضوع فرادستگاهی و حاکمیتی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. تا زمانی که این دیالوگ برقرار نشود و تغییراتی اساسی برای حل مشکلات آن‌ها اتفاق نیافتد، ایران برای همه ایرانیان صرفاً یک شعار باقی خواهد ماند.

۱۱. موضوع زندانیان، مطبوعات و خطوط قرمز چه خواهد شد؟

اخیراً پس از صحبت‌های رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت  درباره زندانیان سیاسی، موجی به راه افتاد و یک پرسش به وجود آمد. زندانی سیاسی کیست و زندانی امنیتی کیست؟ آن‌ها چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟  آیا افراد به صرف این که انتقاداتی هرچند تند مطرح کرده باشند، مجرم امنیتی هستند؟ چون تا جایی که می‌دانیم به فردی مانند مصطفی تاجزاده که یک فعال سیاسی شناخته‌شده است، با فردی که برای یک کشور خارجی جاسوسی کرده، به یک چشم نگاه می‌شود. این مفاهیم نیاز به بازتعریف جدی دارد. عفو زندانیانی که  اقدام به جاسوسی، خرابکاری و ترور نکردند، قدمی مثبت است. بسیاری خطوط قرمز در کشور ما مصنوعی و مولود تعاریف سلیقه‌ای از مسائل مهمی مانند امنیت و منافع ملی در کنار امنیت روانی جامعه هستند. در حالی که این خطوط قرمز مصنوعی، دور مسائلی بسیار مهم کشیده شدند.

۱۲. آشتی ملی رخ خواهد داد؟

آشتی ملی شعار زیبایی مانند ایران برای همه ایرانیان است. در نگاه اول خوب به نظر می‌رسد و دوست‌داشتنی‌ست. علاقمند به تحقق آن می‌شویم. اما رسیدن به آن بسیار سخت است. زمانی که آشتی ملی مطرح می‌شود، برخی آن را در همان چارچوب اصلاح‌طلب و اصولگرا تعریف می‌کنند. دوگانه اصلاح‌طلب و اصولگرا سال‌هاست که دیگر وجود ندارد. ما باید این مفهوم را جا بیاندازیم که یک ملت به نام ملت ایران وجود دارد که اعتقاد به برخی مسائل و باورها در دل این ملت، باعث برتری پیدا کردن گروهی بر گروه‌های دیگر نمی‌شود. این جامعه مطالباتی دارد و باید شنیده شود. حتی ممکن است ما اشتباه کنیم و جامعه مطالبه ادامه همین سیاست‌ها را داشته باشد. اما دسترسی به پاسخ این سوال، از توجه به جمعیت راهپیمایی روز قدس، مراسم تشییع شهدا یا جشن ۱۰ کیلومتری غدیر رخ نخواهد. گاهی از بعضی تریبون‌ها به خصوص از سوی ائمه جمعه با صراحت و جدیت مردم به گروه‌های خودی و غیرخودی، مومن و غیرمومن، انقلابی و غیرانقلابی تقسیم می‌‌شوند. در  حالی که این دسته‌بندی‌ها خطاست.  جنگ ۱۲ روزه این حقیقت را برای ما بیش از پیش آشکار کرد.

تبلیغات
نویسنده : محسن صالحی‌خواه
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات