سون هیونگ مین بهتر است یا مهدی طارمی و سردار آزمون؟

چرا بازیکنان بزرگ ایرانی از چشم باشگاههای بزرگ اروپایی افتادند؛ در این تحلیل به بررسی دلایل اقتصادی و نقش بازاریابی در فوتبال مدرن میپردازیم
فرارو- ویرجیل فن دایک، همین چند روز پیش در جریان بازی دوستانه لیورپول و یوکوهاما مارینوس به شکل ناگهانی بازوبند کاپیتانی را روی دست واتارو اِندو، همتیمی ژاپنی خود بست. اشتباه میکنید! این حرکت نمادین، با روح فوتبال ارتباطی ندارد و بیشتر اقدامی هوشمندانه در جهت بازاریابی محسوب میشود.
به گزارش فرارو؛ در سالهای گذشته حضور بازیکنان ایرانی در فوتبال اروپا، شعلههای غرور و امید را در دل فوتبالدوستان کشورمان زنده نگه میداشت. از خداداد عزیزی و علی دایی گرفته تا سردار آزمون و مهدی طارمی، همگی لژیونرهای ایرانی بودند که به عضویت تیمهایی مثل بایرن مونیخ، اینترمیلان، رم درآمدند و گهگاهی با درخشش خود نام ایران را زنده کردند اما این اواخر شاهد کاهش چشمگیر توجه باشگاههای بزرگ اروپایی به استعدادهای ایرانی هستیم. اتفاقی که باعث میشود از خودمان بپرسیم آیا این افول، صرفاً به دلایل فنی و فوتبالی رخ داده یا پشت پرده، دستهایی در کار است تا ایران را برای باشگاههای اروپایی به بازاری غیرجذاب تبدیل کنند؟
ژاپن و کره جنوبی؛ نمونههای موفق بازاریابی در فوتبال
ژاپن و کره جنوبی، دو نمونه موفق از کشورهایی هستند که بازیکنانشان به دلیل پتانسیل اقتصادی بالا، مورد توجه باشگاههای اروپایی قرار میگیرند. کار تا جایی پیش رفته که حتما یکی دو بازیکن کرهای یا ژاپنی در لیست این تیمها حضور دارد که شاید در طول فصل حتی یک دقیقه هم به میدان نروند اما حضورشان به عامل خیر و برکت برای بزرگترین باشگاههای دنیا تبدیل شده است.
داستان سون هیونگ مین، کمی متفاوت است. ستاره کرهای تاتنهام، بازیکن ارزشمندی بود که تا روز آخر جایگاهش را به عنوان یک برند جهانی پولساز برای باشگاه انگلیسی حفظ کرد. محبوبیتش در کره جنوبی، به تاتنهام اجازه داد با برگزاری تورهای پیشفصل در این کشور، میلیونها دلار درآمد کسب کند و قراردادهای اسپانسرینگ بزرگی را با شرکتهای کرهای امضا کند.
فروش پیراهنهای تاتنهام با نام سون در کره جنوبی، یکی از منابع اصلی درآمدزایی باشگاه است اما این تنها بخشی از ساختار ماشین چاپ پول سون بود. لیورپول، تاتنهام، منچستر یونایتد و بقیه تیمها هر سال از محل حق پخش تلویزیونی، درآمدهای روز مسابقه و سایر درآمدهای تجاری در کنار برگزاری کمپهای تمرینی و آکادمیهای باشگاهی پول پارو میکنند.
سون هیونگ مین؛ دستگاه چاپ پول تاتنهام در آسیا
سون هیونگ مین، یک مثال کامل است. وقتی تاتنهام او را به خدمت گرفت، نه تنها صاحب یک وینگر سرعتی و گلزن شد، بلکه تونلی به سوی بازار ۵۲ میلیون نفری و ثروتمند کره جنوبی باز کرد.
پیراهن سون تا آخرین روز یکی از پرفروشترین پیراهنهای لیگ برتر انگلیس باقی ماند و بخش عظیمی از فروش آن به بازار کره جنوبی تعلق داشت. فرض کنیم تاتنهام سالانه فقط ۲۰۰ هزار پیراهن در کره جنوبی بفروشد. با سود خالص تقریبی ۴۰ یورو برای هر پیراهن، این باشگاه سالانه هشت میلیون یورو فقط از محل فروش پیراهن یک بازیکن در کشورش درآمدزایی کرده است. این رقم به تنهایی میتواند دستمزد سالانه چند بازیکن باکیفیت را پوشش دهد.
وقتی تاتنهام سون هیونگ مین را به خدمت گرفت، تونلی به سوی بازار ۵۲ میلیون نفری و ثروتمند کره جنوبی باز کرد
تاتنهام در طول سالهایی که سون هیونگ مین را در اختیار داشت، بارها برای برگزاری تور پیشفصل به کره جنوبی سفر کرد. در جریان این سفرها دهها هزار بلیت در عرض چند دقیقه به فروش رسید، اسپانسرهای محلی مانند شرکتهای هواپیمایی و بیمه برای همکاری صف کشیدند و حق پخش بازیهای دوستانه به شبکههای کرهای فروخته شد.
درآمد حاصل از یک تور دو هفتهای ممکن است به دهها میلیون یورو برسد. همچنین حضور سون باعث شد شرکتهای کرهای بزرگی مانند سامسونگ و لاستیک کومهو به اسپانسرهای باشگاه یا لیگ برتر تبدیل شوند و ارزش حق پخش لیگ برتر در کره جنوبی به دلیل وجود او چند برابر شد.
حفره سیاه تجاری؛ چرا بازار ایران برای باشگاههای اروپا جذاب نیست؟
حالا این سناریو را برای یک بازیکن ایرانی در نظر بگیرید. باشگاههایی مانند بایر لورکوزن، رم و اینترمیلان، با کلی ذوق و شوق سردار آزمون یا مهدی طارمی را به خدمت میگیرند. خودتان میتوانید حدس بزنید بعدش چه میشود؟
به دلیل نبود قانون کپیرایت بینالمللی در ایران، بلافاصله بازار به تسخیر پیراهنهای فیک و بیکیفیت آزمون و طارمی با قیمت ناچیز درمیآمد. در چنین فضایی یک هوادار ایرانی به راحتی پیراهن لورکوزن، رم یا اینترمیلان ایتالیا را با کسری از قیمت اصلی خریداری میکند.
نتیجه برای بخش بازاریابی باشگاه فاجعه است و درآمد باشگاه اروپایی از فروش پیراهن در یک بازار بالقوه ۸۵ میلیون نفری، تقریباً صفر خواهد بود. یک بازیکن ایرانی قادر نیست پلی برای ورود اسپانسرها به بازار ایران باشد و از این طریق برای باشگاهش ارزش افزوده اقتصادی ایجاد کند. همچنین به دلیل محدودیتهای سیاسی و لجستیکی، امکان سفر یک باشگاه بزرگ اروپا به ایران برای برگزاری بازی دوستانه و تشکیل کمپ تمرینی وجود ندارد. پس این یکی منبع درآمد عظیم نیز برای باشگاهی که بازیکن ایرانی دارد، کاملاً دور از دسترس خواهد بود.
انتخاب منطقی مدیران ورزشی؛ درآمد بهتر است یا تکنیک؟
ارزش بازار کالاهای ورزشی کره جنوبی در سال ۲۰۲۴ بیش از شش میلیارد دلار تخمین زده شده و بر اساس آمارها درآمد فروش پیراهن و کالاهای باشگاهی در بازار ژاپن و کره جنوبی به ترتیب بیش از ۵۰۰ میلیون دلار و ۴۲۰ میلیون دلار است. حضور باشگاههای اروپایی در تورهای آسیایی امسال، بیش از ۲۰۰ میلیون دلار به فروش محصولات آنها کمک میکند.
چنین بازارهایی به لطف وجود قوانین کپیرایت، برای باشگاههای اروپا کاملاً قابل دسترس و سودآور هستند. در مقابل، بازار ایران با وجود جمعیت جوان و علاقهمند به فوتبال، یک «حفره سیاه تجاری» است. اگر فرض کنیم تنها نیم درصد از جمعیت ایران (حدود ۴۲۵ هزار نفر) بخواهند پیراهن اصل لژیونر محبوب خود را بخرند، با سود ۴۰ یورویی، پتانسیل درآمدی معادل ۱۷ میلیون یورو برای باشگاههای اروپایی وجود دارد که به طور کامل از دست میرود.
این تفاوت عظیم در پتانسیل درآمدزایی، معادله را برای مدیران ورزشی اروپا تغییر میدهد. وقتی یک مدیر ورزشی بین یک مهاجم ایرانی باکیفیت و یک مهاجم ژاپنی با کیفیت مشابه قرار میگیرد، انتخاب منطقی از نظر تجاری، بازیکن ژاپنی است. بازیکن ژاپنی علاوه بر تواناییهای فنی قادر است نقش یک سفیر تجاری را ایفا کند و درآمدهای میلیونی برای باشگاه به ارمغان میآورد اما بازیکن ایرانی، با تمام شایستگیهای فنی تنها هزینه حقوق و مبلغ انتقال روی دست باشگاه باقی میگذارد. شما باشید دست روی واتارو اِندو و سون هیونگ مین میگذارید یا سراغ مهدی طارمی و سردار آزمون میروید؟