ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۸۹۵۳

مذاکره مستقیم با امریکا به سه دلیل ضرورتی راهبردی است

مذاکره مستقیم با امریکا به سه دلیل ضرورتی راهبردی است

«مساله ایران نه سازش است و نه تنش‌آفرینی، بلکه حفظ قدرت «چانه‌زنی پایدار» در عرصه‌ای چندسطحی است.»

تبلیغات
تبلیغات

مهدی شاه میرزا، فعال سیاسی، در اعتماد نوشت: جهان امروز در حال حرکت به سوی نظم «بلوک‌های متغیر» یا نظام «چند قطبی»است.  از یک سو امریکا در درون با بحران مشروعیت سیاسی، نارضایتی طبقاتی و از بیرون درگیر رقابت بنیادین در عرصه‌های مختلف با جمهوری خلق چین و همچنین تلاش برای ایجاد نظم جدید در خاورمیانه است.

از سوی دیگر اروپا درگیر رتق و فتق بحران انرژی و به دنبال تضمین امنیت است.  از طرفی دیگر، جمهوری خلق چین مستمرا سیاست‌ورزی در سایه را پیموده و اگر در عرصه این معادلات، ایران، هوشمندانه و «به‌هنگام» سیاست‌ورزی موثر نکند، نه تنها جایگاهی شایسته در نظم جدید کسب نخواهد کرد، بلکه به ابزاری برای موازنه‌ سایر بازیگران جهانی مبدل خواهد شد.

جهان از حالت نظم یکنواخت و قابل پیش‌بینی به نظمی چندلایه، سیال و گاه متناقض گذار کرده است. نظامی که در آن بلوک‌ها شفاف نیستند، ائتلاف‌ها موقت‌اند و قدرت‌ها در عین رقابت، در همکاری موقت همزیستی می‌کنند. در چنین ساختاری، ایران نمی‌تواند خارج از فرآیندهای گفت‌وگومحور باقی بماند، چرا که خطر قرار گرفتن در حاشیه‌ نظم جدید افزایش می‌یابد. 

در اندیشه‌ استراتژیک، ایران فقط یک جغرافیای ساده نیست؛ کشوری است در نقطه تلاقی غرب و شرق که جملگی متغیرهای ژئوپلیتیکی به شکل لحظه‌ای در آن درنوسان است.  ایران در مقطعی قرار دارد که هرگونه تصمیم در عرصه سیاست خارجی، پیامدهای ژرف و چندلایه برای ساختار قدرت داخلی، اقتصاد، امنیت منطقه‌ای و حتی هویت سیاسی جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت. 

در نیم‌قرن اخیر، شاید در هیچ برهه و دوره‌ای، ساختار ژئوپلیتیک منطقه‌ای و جهانی این‌چنین پیچیده و البته غیرقابل پیش‌بینی نبوده است.   در چنین وضعیتی، رویکرد عقلانی نسبت به «مذاکره فعال» نباید مقطعی، واکنشی یا صرفا تاکتیکی باشد، بلکه باید از منظری جامع، منسجم و مبتنی بر تحلیل دقیق از متغیرهای ژئوپلیتیکی و قواعد قدرت صورت گیرد.

متأسفانه برخی در درون حاکمیت علی‌رغم کسب تجربیات گذشته، با دوگانه «مقاومت یا سازش» سیاست‌ورزی می‌کنند؛ حال آنکه در جهان پسااوکراین و در بحبوحه چرخش شرق به سوی نظم نیمه‌اقتدارگرا، چنین دوگانه‌ای منسوخ و دیگر کارکرد نخواهد داشت. 

مساله ایران نه سازش است و نه تنش‌آفرینی، بلکه حفظ قدرت «چانه‌زنی پایدار» در عرصه‌ای چندسطحی است.

در پهنه معادلات جهانی، رابطه ایران و امریکا همچون بازی پیچیده‌ای است که قواعد آن را نه تنها واقعیت‌های عینی قدرت بلکه ادراکات طرفین، تحلیل تصمیم‌گیری‌های مسوولان، ظرفیت، توانمندی و دارایی‌های راهبردی و از همه مهم‌تر محاسبات هزینه-فایده شکل می‌دهد. 

روابط دو کشور در چهار دهه اخیر در چرخه‌ای میان تنش‌ و گفت‌وگو در نوسان بوده و آنچه امروز این رابطه را از گذشته متمایز می‌سازد، تحولات ساختاری در چند محور است: 

نخست، تغییر معادلات منطقه‌ای با توجه به محور مقاومت و تثبیت نقش ایران به عنوان بازیگری کلیدی. 

دوم، تحول در تناسب امنیت جهانی، چرخش تهدیدها و ظهور چین به عنوان رقیب جدی امریکا. 

سوم، تجربه تاریخی برجام که درس‌های ارزشمندی مع‌الواسطه محدودیت‌های مذاکره با امریکا ارایه می‌دهد.

الف) چرایی مذاکره مستقیم با امریکا: 

مذاکره مستقیم با امریکا نه انتخاب که ضرورتی راهبردی است. سه دلیل عمده این ضرورت را تبیین می‌کند: 

۱- اقتصاد ایران که سال‌های متمادی تحت فشار شدید تحریم‌های ظالمانه بوده، نیازمند گشایش‌ فوری جهت بازآفرینی امید اجتماعی نسبت به چشم‌انداز آینده است و استمرار وضع موجود به صلاح نیست.

۲-تجربه نشان داده مذاکرات غیرمستقیم از طریق واسطه‌های اروپایی نتوانسته تضمین‌های لازم جهت گشایش‌های سازنده را ایجاد و عملیاتی کند.

۳- معادلات منطقه‌ به حدی پیچیده گردیده که مدیریت تعارضات در آن بدون ارتباط مستقیم با امریکا دشوار خواهد بود.

ب) پیش نیاز‌ها: 

۱- تثبیت موقعیت در بلوک منطقه‌ای از طریق موازنه‌گرایی پویا: 

نه پیوستن مطلق به کشورهای دوست از جمله چین و روسیه علاج است، نه دوری کامل از اروپا و امریکا؛ ضروری است تا ایران «بازیگری متغیر» با در نظر گرفتن عناصر مهم از جمله «زمان» و «وضعیت لحظه ای» را عملیاتی نماید.

 باید بدانیم که در مباحث بین‌الملل «زمان» به قدری حائز اهمیت است که دقیقه و ساعت آن هم می‌تواند در نتیجه اقدامات دیپلماتیک و مذاکرات، به عنوان اساسی‌ترین متغیر، ایفای نقش نماید.

به عبارتی آمادگی برای بازتعریف «کنشگری» در لحظه از جمله رئوسی است که دیپلماسی ما را پویا‌تر خواهد نمود.

۲- تبدیل مذاکرات به سازوکار دایمی، نه مقطعی: 

برخلاف دید امنیت ‌محور، دامنه مذاکرات نباید صرفا محدود به موقعیت‌ها و رویدادها باشد، بلکه باید به عنوان فرآیند دایمی «تعامل» و به عنوان زبانی مشترک برای مدیریت و رگولاتوری (تنظیم‌گری) روابط داخل با خارج تعریف شوند.

این به معنی حفظ کانال‌های ارتباطی، حتی در شرایط «بن‌بست» و تنش‌های سنگین است؛ «دیپلماسی» اصل اساسی ارتباط با خارج از مرزها بوده و تعطیل یا محدود کردن آن به هیچ عنوان در راستای حفظ و بست منافع ملی نخواهد بود و تنها نگاهی مغرضانه استمرار ابزار صلح‌آمیز تعامل را برنمی‌تابد.

کما اینکه به شکل تاریخی جنگ‌های بزرگ و همچنین سهمگین‌ترین منازعات، پای میز مذاکره خاتمه یافته‌اند.

۳- تفکیک سطح نظام از سطح دولت: 

باید هوشمندانه و به شکل عملیاتی نشان داده شود که تصمیمات کلان امنیتی وماهوی، صرفا در سطح «نظام» اتخاذ و امور اجرایی و تعاملات، محصول دولت و دستگاه سیاست خارجی خواهد بود و سایر اصوات مغایر در این دایره رسمی جایی نخواهند داشت.

این همان دوگانگی کنترل‌شده‌ای است که هم ظرفیت چانه‌زنی را افزایش می‌دهد و هم هزینه تغییر رویکرد یا به عبارت عامیانه هزینه عقب‌نشینی‌های تاکتیکی را پایین می‌آورد.

۴- کاهش وابستگی راهبردی به یک بلوک واحد: 

خطای راهبردی آن است که ایران در تعاملی مطلق در سطح خرد و کلان با شرق، از مزیت‌های بازار و تکنولوژی غرب محروم شود.

شرایط ایجاب می‌نماید تا سیاست راهبردی انقلاب اسلامی ایران یعنی «نه شرقی، نه غربی» با محوریت قراردادن اصل «همکاری هوشمند» بازتعریف گردد؛ 

۵- وفاق سازنده و حداکثری میان «میدان» و «دیپلماسی»: 

اگر ایران صرفا با رویکرد بازدارندگی نظامی وارد مذاکرات شود، نه تنها بازنده میدان دیپلماسی خواهد بود، بلکه خود را در تله محاصره اقتصادی دایمی گرفتار خواهد کرد. از سوی دیگر، اگر بدون پشتوانه میدان، پای میز گفت‌وگو بنشینیم، احتمال اینکه طرف مقابل امتیازها را مشروط کند، بالا خواهد بود.

کسانی که الفبای سیاست را به درستی فهم نکرده‌اند یا درگیر طراحی‌های غیر سازنده داخلی شده‌اند و میدان و مذاکره را به شکل «دوگانه» تکرار می‌کنند بدانند که میدان و دیپلماسی، مکمل هم‌اند، نه رقیب یکدیگر. 

در صحنه کشنگری جهانی امروز، «میدان سکوی پرتاب دیپلماسی است، نه ابزار حذف آن ».

۶- موازنه میان قدرت سخت، نرم و هوشمند: 

تنها راه تقویت کلیات قدرت، حفظ تناسب میان قدرت سخت (امنیت و دفاع)، قدرت نرم (دیپلماسی و فرهنگ) و قدرت هوشمند (تکنولوژی، انرژی، بازار منطقه‌ای) و تلاش برای توسعه و تقویت هر یک از این متغیر‌های اساسی است.

ضروری است تا مذاکرات بازتاب این سه ضلع باشد، نه صرفا میدان کنشگری دیپلمات‌ها.

۷. تقسیم‌بندی موضوعات گفت‌وگو: 

مطلوب است تا حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با محوریت نظرات کارشناسی دستگاه تخصصی دیپلماسی، تحریم‌ها را بر مبنای سه سطح تحلیل و نسبت به هرکدام سناریو‌های مختلف چانه‌زنی را طراحی نماید: 

تحریم‌های استراتژیک (مالی، بانکی، انرژی) 

تحریم‌های نمادین (دیپلماتیک، افراد، نهادها) 

تحریم‌های ثانویه (فرابخشی و جهانی) 

ج) نکات حائز اهمیت: 

۱- نباید مذاکرات با اتکا به اعتماد و حسن‌نیت طرف مقابل صورت پذیرد، بلکه باید با اتکا به ذخایر استراتژیک، ظرفیت و توانمندی‌ها در راستای بسط امنیت و منافع ملی پیش رود. 

۲-ایالات متحده امریکا در دوران ریاست‌جمهوری اوباما و بایدن، ظرفیت امتیازدهی نرم را دارا بود، اما برای دریافتن و کسب آن ضروری است زبان دیپلماسی چندلایه را فهم و بدان مسلط بود.

۳-‌‌ شرایط ایجاب می‌کند توافقات به صورت مرحله‌ای، برگشت‌پذیر، و پیوسته به راستی‌آزمایی طراحی شود.این مسیر نه تنها به مانور قدرت کمک شایانی می‌کند، بلکه فرصت تصمیم‌گیری‌های روزآمد و بازنگری‌ها را نیز فراهم می‌سازد.

۴- طرف مقابل باید بداند که ایران مایل به توافق است، اما نه به قیمت عبور از اصول، ساختار، منافع و امنیت خود.

۵-‌ نظریه بازی‌ها به ما می‌آموزد که در تعامل با امریکا، سیاست «همکاری مشروط» موثرتر از تقابل کامل یا به عبارت عامیانه تسلیم است. پاسخ متناسب به اقدام امریکا؛ نصب محدودیت‌ها در مقابل کاهش تحریم‌ها.

۶- روانشناسی سیاسی نشان می‌دهد که طرف امریکایی تحت تأثیر «اثر لنگرگذاری» قرار می‌گیرد.

بنابراین پیشنهادهای اولیه ایران باید به گونه‌ای طراحی شود که چارچوب ذهنی مذاکرات را شکل دهد.

به عنوان مثال طرح «رفع کامل تحریم‌ها در ازای بازگشت به تعهدات برجامی» می‌تواند این لنگر را ایجاد نماید.

د) جمع بندی: 

مذاکره‌ای موفق است، که طرف گفت‌وگو را از طریق ایجاد منافع عملیاتی، توسعه فضای مشترک ادراکی و استفاده بهینه از زمان و تاکتیک‌ها، وادار به پذیرش شرایط «منطقی» کند.

اگر بخواهیم ایران همچنان به عنوان کشوری مستقل، موثر و دارای عمق استراتژیک باقی بماند، «گفت‌وگوی نظام‌مند» و «چانه‌زنی چندلایه» و مستمر امری غیر قابل اجتناب است.

برخلاف آنچه عوام می‌پندارند، حفظ ساختار حکمرانی، نه صرفا مبتنی بر تسلیحات است، نه شعار و رجزخوانی؛ نظام‌های حکمرانی زمانی حفظ و استمرار می‌یابند که قدرت در همه ابعاد به ویژه بعد سیاسی قابلیت توسعه، بازتعریف، و حتی انعطاف کنترل‌شده را داشته باشد.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات