ترنج

در مورد

خیانت

در فرارو بیشتر بخوانید

۲۴۴ مطلب

  • کارآگاهان جنایی در گام بعدی دوست متهم فراری را پشت میز بازجویی نشاندند. او گفت: من هفته پیش در پارک با متهم که فرشید نام دارد، آشنا و با هم دوست شدیم. او به من گفت: می‌خواهد همراه دختر موردعلاقه‌اش و دوست او به دربند برود و از من هم دعوت کرد همراه‌شان بروم. من نیز قبول کردم، اما در رستوران آن اتفاق رخ داد. من در دعوا و قتل هیچ نقشی نداشتم و قاتل را هم به‌درستی نمی‌شناسم و فقط اسم او را می‌دانم و یک شماره تلفن از او دارم.

  • زندگی من تحت‌تأثیر کاری که این جوان و آزیتا با من کردند، قرار گرفته است. این جوان به من تجاوز کرد و من برای او درخواست اعدام دارم. من یک پسر دارم و مدت‌هاست که این پرونده من را درگیر کرده و همه زندگی عاطفی و شخصی‌ام از بین رفته است. پسرم هم وضعیت روحی خوبی ندارد.

  • در ادامه بررسی‌ها کارآگاهان دریافتند که همسر شاهین مدتی است که با پسر جوانی به‌نام پدرام ارتباط پنهانی دارد. با شناسایی پدرام، کارآگاهان تصویری را که توسط دوربین‌های مداربسته از قاتلان به‌دست آمده بود با تصویر پدرام تطبیق داده و مشخص شد که او به همراه دوستش شب حادثه نگهبان خوابگاه را به قتل رسانده‌اند. بدین ترتیب به دستور بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای جنایی تهران، پدرام و دوستش بازداشت شدند. با دستگیری متهمان آن‌ها زمانی که در مقابل مدارک پلیسی قرار گرفتند به قتل مرد نگهبان اعتراف کردند.

  • میلاد افزود: وقتی صحبت‌های سوگند را شنیدم از او پرسیدم که پول داری یا آدم کش سراغ داری که سکوت کرد و آن جا به او گفتم نگران نباش من موضوع را حل می‌کنم. سوگند گفت: شوهرش با موتور سیکلت کار می‌کند و در سایت دیوار آگهی تبلیغاتی داده تا در صورت نیاز برای گرفتن پیک موتوری با او تماس بگیرند.

  • دخالت‌های مادرشوهرم و تسلیم بی‌چون و چرای همسرم در برابر خواسته‌های آن‌ها و همچنین مقاومت‌های مادرم در این باره بالاخره زندگی ام را فرو پاشید

  • همسرم شب‌ها به من قرص خواب آور می‌داد تا زودتر بخوابم، اما یک شب ناگهان از خواب بیدار شدم و در حالی که اصلاً باورم نمی‌شد با صحنه رابطه همسرم با یک مرد غریبه روبه‌رو شدم.

  • در ۲۰ سالگی با دختری ازدواج کردم، اما هنوز یک سال از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که «بهناز» آهنگ جدایی ساز کرد. او می‌گفت: دیگر نمی‌توانم تو را تحمل کنم! تو آبروی مرا می‌بری و من خجالت می‌کشم حتی در کنار تو راه بروم.

  • رضایت نداشتن شما از زندگی مشترک، ناکام ماندن در تحصیل و کسب و کار مورد علاقه و ... کاملا قابل درک است، اما این‌که شما مسئولیت تمام این اتفاق‌ها را متوجه پدر، مادر و همسرتان بدانید و نقش خود را تاثیرگذار ندانید، کمی غیرواقع‌بینانه است.

  • مدتی قبل فهمیدم آن زن جوان به خاطر کیان از همسرش جدا شده و با رها کردن فرزندانش به عقد موقت کیان درآمده است وقتی همسرم صیغه نامه او را به من نشان داد دنیا روی سرم خراب شد.

  • یک بار وقتی متوجه شدم ساسان با یکی از بستگان نزدیکم ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند هیچ کاری از دستم ساخته نبود، فقط با او صحبت کردم تا از این گونه خیانت‌ها دست بردارد. او هم قول داد که دیگر این اشتباه را تکرار نکند با این حال نه تنها رفتار‌های خشن و کتک کاری هایش را کنار نگذاشت بلکه سوء ظن هایش به من بیشتر شد و از پرداخت هزینه‌های زندگی نیز سرباز زد