برندگان و بازندگان سیاست خارجی جدید ترامپ
این گزارش نشان میدهد سیاست خارجی دونالد ترامپ در دولت دوم، ترکیبی از معاملهمحوری و غیرقابلپیشبینیبودن است که برندگان و بازندگان روشنی ساخته است. چین، عربستان سعودی، سوریه، آرژانتین و پاکستان توانستهاند با تطبیق با منطق معاملهای ترامپ امتیاز بگیرند، اما ونزوئلا، آفریقای جنوبی، کانادا و هند زیر فشار تعرفهها، تحریمها یا تنشهای سیاسی قرار گرفتهاند. تصویر کلی، جهانی با روابط ناپایدار، فشار ابزاری و اولویتدادن به منافع مقطعی آمریکاست.
فرارو- در توصیف سبک حکمرانی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده بهویژه در شیوه تعامل او با دیگر کشورها معمولاً دو واژه بیش از همه تکرار میشود: «غیرقابلپیشبینی» و «معاملهمحور». «معاملهمحور» بودن، برای شماری از متحدان، شرکا و حتی رقبای آمریکا الزاماً ناخوشایند نیست؛ اما «غیرقابلپیشبینی» بودن او، در یک سال گذشته، حتی برخی از نزدیکترین و پایدارترین شراکتهای واشنگتن را نیز وارد تلاطم کرده و از تعادل بیرون برده است.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، در بررسی اینکه کدام کشورها در دولت دوم ترامپ بیشترین و کمترین بهره را بردهاند، عمداً طرفهای دو بحران بزرگ را کنار گذاشتیم؛ همان دو بحرانی که دولت او در پی میانجیگری میان طرفهایشان است: نخست منازعه میان اسرائیل و حماس، و دوم جنگ روسیه و اوکراین. هر دو بحران همچنان تا حد زیادی حلنشده باقی ماندهاند؛ هرچند در بحران نخست، طرفها در ماه اکتبر بر سر آتشبس به توافق رسیدند و «غیرقابلپیشبینی» بودن ترامپ نیز باعث شده مواضع او درباره این منازعات، در طول سال گذشته نوسان داشته باشد و ثابت نماند. با این مقدمه، در ادامه به پنج کشوری میپردازیم که «بازی ترامپ» را با موفقیت بیشتری پیش بردهاند و نیز پنج کشور دیگر که در این میان خود را سردرگم و بیبهره یافتهاند.
چین
شاید در نگاه اول عجیب باشد که بزرگترین رقیب و دشمن راهبردی ایالات متحده در فهرست «برندگان» قرار بگیرد؛ اما بهسختی میتوان استدلال کرد که چین در دولت دوم دونالد ترامپ آسیب قابلتوجهی دیده است؛ بهویژه اگر وضعیت امروز را با جنگ تجاریِ فرساینده و محدودیتهای فناوریِ دوره نخست او مقایسه کنیم؛ همان رویکردی که در دولت بایدن نیز ادامه یافت و حتی دامنهاش گستردهتر شد. در همین چارچوب، برخی از محدودیتهای فناوریِ اعمالشده علیه چین از جمله محدودیت فروش تراشههای نیمهرسانا به چین و پیشنهاد ممنوعیت آمریکاییِ پلتفرم فناوریِ متعلق به چین، تیکتاک اکنون دستکم در معرض بازنگری قرار گرفتهاند؛ اگر نگوییم عملاً روند کاهش را طی میکنند.
دونالد ترامپ در ابتدای دورهاش، تعرفهها بر صادرات چین به ایالات متحده را بهطور چشمگیری بالا برد؛ اما پس از دیدار ماه اکتبر با شی جینپینگ، رئیسجمهور چین در کره جنوبی، به همان سرعت مسیر کاهش تنش را در پیش گرفت. آن دیدار به یک آتشبس تجاری انجامید؛ آتشبسی که عموماً اندکی به نفع چین ارزیابی شد؛ کشوری که با تکیه بر اهرم عظیم خود در مواد معدنی حیاتی و عناصر نادر خاکی، ترامپ را وادار به عقبنشینی کرد و هزینه ادامه فشار را بالا برد.
در سطح راهبردی، راهبرد امنیت ملی جدید ترامپ به اندازهای که چین امید داشت و شاهینهای ضدچینی واشنگتن نگران بودند در قبال تایوان عقبنشینی نکرد؛ یعنی عقبنشینیِ بزرگ و تعیینکنندهای در آن دیده نمیشود. با این حال، تاکید این راهبرد بر «حاکمیت دولتها» و بهرسمیتشناختن «کشورهایی که نظامهای حکمرانی و جوامعشان با ما متفاوت است»، نشانهای از واقعگرایی دارد؛ واقعگراییای که پکن احتمالاً از آن استقبال خواهد کرد و آن را همسو با نگاه خود به نظم بینالملل میبیند.
عربستان سعودی
ترامپ مدتهاست علاقه خود به عربستان سعودی را آشکار کرده است؛ شاید برجستهترین نشانه آن، انتخاب این کشور بهعنوان مقصد نخستین سفر خارجیِ ریاستجمهوری او در هر دو دورهٔ اول و دوم حضورش در قدرت باشد؛ علامتی که جایگاه ویژه ریاض را در محاسبات او عیان میکند. در همین امتداد، روابط واشنگتن و ریاض اکنون بیش از هر زمان دیگری نزدیک به نظر میرسد؛ نزدیکیای که در لحن، نمادها و سطح رفتوآمدها بازتاب یافته است.
در ماه نوامبر، دونالد ترامپ بهمعنای واقعی کلمه فرش قرمز برای محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، پهن کرد؛ سفری پرزرقوبرق که به امضای مجموعهای از توافقها انجامید؛ توافقهایی که هدفشان پیوندزدن هرچه بیشتر اقتصاد دو کشور با یکدیگر بود و شراکت را از سیاست به اقتصاد نیز گسترش میداد.
کاخ سفید اکنون عربستان سعودی را بهعنوان «متحد اصلی خارج از ناتو» معرفی کرده است؛ اقدامی که مسیر همکاریهای دفاعی را تقویت میکند، هرچند بهمعنای ارائه تضمین امنیتی نیست و تعهد دفاع جمعی ایجاد نمیکند. همزمان، برنامهها برای فروش جنگندههای اف ۳۵ به عربستان سعودی نیز پیش برده شده است؛ گامی که سطح همکاری نظامی را از «همراهی سیاسی» به «توانمندسازی سختافزاری» نزدیکتر میکند.
دو کشور همچنین قصد دارند در حوزههای دیگری نیز نیروهای خود را همافزا کنند؛ از جمله گسترش همکاری در زمینه هوش مصنوعی، انرژی هستهای و مواد معدنی حیاتی؛ سه حوزهای که هم اقتصادیاند و هم بهطور مستقیم با قدرت ملی و امنیت آینده گره خوردهاند. ترامپ در توصیف این مسیر گفت: «ائتلافی قویتر و توانمندتر منافع هر دو کشور را پیش خواهد برد و در بالاترین سطح، در خدمت صلح خواهد بود.»
سوریه
احمد الشرع، رئیسجمهور سوریه، در ماه نوامبر به دعوت ترامپ وارد کاخ سفید شد؛ دیداری که او را به نخستین رئیس دولت سوریه در نزدیک به هشت دهه تبدیل کرد که از کاخ سفید بازدید میکند؛ رخدادی که خود بهتنهایی نشانه یک چرخش چشمگیر در سرنوشت این چهره است؛ فردی که تا اواخر سال ۲۰۲۴ برایش جایزه ۱۰ میلیون دلاری آمریکا تعیین شده بود. اما صعود شرع صرفاً یک اتفاق نمادین نبود. او در همان دیدار توانست ترامپ را متقاعد کند که بخش عمده تحریمهای آمریکا علیه سوریه برداشته شود. پیامد این تصمیم نیز سریع آشکار شد: کنگره در ماه دسامبر به لغو قوانینی رأی داد که بخشی از تحریمها را حفظ کرده بود و به این ترتیب، مسیرِ عقبنشینی از چارچوبهای تحریمی پیشین هموارتر شد.
با وجود تداوم تنشها میان سوریه و اسرائیل، در این روایت شواهد فراوانی مطرح میشود که نشان میدهد دولت سوریه همچنان از حمایت ترامپ برخوردار است؛ حمایتی که فقط پشتپردهای تصویر نمیشود و در سطح علنی نیز بازتاب پیدا میکند. ترامپ در اول دسامبر در شبکه تروث سوشال نوشت: «بسیار مهم است که اسرائیل گفتوگویی قوی و صادقانه با سوریه حفظ کند و هیچ اتفاقی رخ ندهد که روند تبدیل سوریه به یک دولت شکوفا را مختل کند. احمد الشرع، با جدیت کار میکند تا شرایط بهخوبی پیش برود و سوریه و اسرائیل بتوانند روابطی طولانی و شکوفا با یکدیگر داشته باشند.»
دونالد ترامپ حتی در مقطعی که ارتش آمریکا در ۱۹ دسامبر چندین هدف داعش را در سوریه هدف قرار داد، از ستایش احمد الشرع دست نکشید و مسیر روایت حمایتی خود را ادامه داد. او در تروث سوشال نوشت که رئیسجمهور سوریه «کاملاً از این حملات حمایت میکند» و «با جدیت در حال تلاش است تا عظمت را به سوریه بازگرداند.»
آرژانتین
دونالد ترامپ هرگز حمایت خود از خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین را پنهان نکرده است. او میلی که متحد سیاسیاش به شمار میرود را «رئیسجمهور محبوبم» و «ماگا تا مغز استخوان» توصیف کرده و در سال ۲۰۲۴ نیز گفته بود: «دوستش دارم، چون ترامپ را دوست دارد.» این همپیمانی تا آنجا پیش رفت که وقتی آرژانتینیها در ماه اکتبر برای انتخابات میاندورهای پای صندوق رأی رفتند، ترامپ آشکارا از میلی حمایت کرد و سپس یک بسته کمک مالی عظیم ۲۰ میلیارد دلاری را به پیروزی انتخاباتی او گره زد؛ یعنی حمایت سیاسی را با اهرم مالی قفل کرد. ترامپ این شرطگذاری را صریح بیان کرد و گفت: «اگر او برنده نشود، ما کنار میکشیم.»
میلی پیروز شد؛ اما بسته کمک ۲۰ میلیارد دلاریِ ترامپ، در واشنگتن با موجی از واکنشهای منفی روبهرو شد. از هر دو جناح و همزمان، کارشناسان اقتصادی نیز بازدهی و منطق این راهبردِ کاخ سفید را زیر سؤال بردند. شاید همین فشارها توضیح دهد که چرا بانکهای آمریکایی اکنون این طرح ۲۰ میلیارد دلاری را کنار گذاشتهاند و بهجای آن، در حال بررسی توافقی کوچکتر و کوتاهمدتتر هستند؛ موضوعی که روزنامه والاستریت ژورنال گزارش داده است.
پاکستان
مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده، در دفتر بیضیِ کاخ سفید با عاصم منیر، فرمانده ارتش پاکستان و شهباز شریف، نخستوزیر پاکستا، دیدار و گفتوگو کرد؛ دیداری که در متنِ آن، یک چرخش معنادار در مسیر روابط واشنگتن–اسلامآباد دیده میشود. در دوره نخست ریاستجمهوری، دونالد ترامپ پاکستان و رهبرانش را به «دروغ و فریب» متهم کرد و گفت آنها به «تروریستهایی که ما در افغانستان تعقیب میکنیم پناه امن دادهاند و کمک چندانی هم نکردهاند»؛ او همچنین بخش عمده کمکهای نظامی آمریکا به پاکستان را تعلیق کرد و رابطه را وارد فازِ بیاعتمادی کرد.
اما تنها چند هفته پس از آغاز دوره دوم، نقش پاکستان در بازداشت طراح اصلی یک حمله تروریستی در افغانستان، یک پیروزی زودهنگام برای ترامپ رقم زد و به اسلامآباد راهی به سوی رئیسجمهور جدید آمریکا داد؛ راهی که با یک دستاورد امنیتی باز شد و به میزِ ارتباطات سیاسی رسید. پس از آن، زنجیرهای از چاپلوسی، گفتوگو و معامله شکل گرفت؛ از رمزارز و مواد معدنی حیاتی گرفته تا حتی جایزه نوبل صلح؛ روندی که با علاقه شخصی ترامپ به فرمانده قدرتمند ارتش پاکستان، عاصم منیر، تسهیل شد و سرعت گرفت.
بازندگان اصلی
ونزوئلا
وقتی پای روابط دوجانبه با ایالات متحده در میان باشد، بدتر از این سناریو بهسختی قابل تصور است: حملات نظامی آمریکا به قایقها در سواحل شمالی یک کشور، احتمال حملات زمینی و سنگینیِ سایه تغییر رژیم. با این حال، ماههاست که ونزوئلا و نیکولاس مادورو، دقیقاً با همین وضعیت از سوی دولت ترامپ روبهرو هستند.
در این چارچوب، ونزوئلا به بزرگترین هدف خشم ترامپ تبدیل شده است؛ خشم و فشارهایی که در قالب آن چیزی صورتبندی میشود که دولتش «نارکوتروریستها» نامیده است. ترامپ مادورو را متهم کرده که با کارتلها برای سرازیر کردن مواد مخدر به آمریکا توطئه کرده است؛ آن هم در حالی که خود ترامپ یک رهبر پیشین آمریکای لاتین را که واقعاً به قاچاق مواد مخدر محکوم شده بود، عفو کرد. در همین خط، پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا که بهسبب پرسشها و انتقادهای ناراحتکننده قانونگذاران آمریکایی درباره قانونیبودن اقدامات نظامی نزدیک ونزوئلا تحت فشار قرار گرفته موضعی سرسختانه اتخاذ کرده است. هگست در دسامبر گفت: «این نارکوتروریستها القاعده نیمکره ما هستند و ما آنها را با همان ظرافت و دقتی شکار میکنیم که القاعده را شکار کردیم.»
آفریقای جنوبی
دولت آفریقای جنوبی در سال جاری از سوی دولت ترامپ ضربات سنگینی دریافت کرده است؛ هم «بر چانه» و هم «بر بینی»؛ یعنی هم در سطح حیثیتی و سیاسی و هم در سطح فشارهای عملی و ملموس. پشتِ خصومت کاخ سفید با بزرگترین اقتصاد آفریقا، چند عامل قرار دارد؛ برخی ساختهوپرداخته و برخی مبتنی بر واقعیت است. در صدرِ بخشِ ساختهوپرداخته، دونالد ترامپ ادعای نادرستی را پیش کشیده که بر اساس آن، آفریکانرها (نوادگان سفیدپوست استعمارگران اروپایی در آفریقای جنوبی) در معرض «نسلکشی» قرار دارند و حتی برای آنان وضعیت پناهندگیِ کلی صادر کرده است.
با این حال، همه اختلافها به این ادعاها ختم نمیشود و بخش دیگری از تنش با دولت ترامپ ریشههای واقعیتری دارد؛ از جمله سیاستهای دولت آفریقای جنوبی برای کاهش نابرابری نژادیِ دیرپا؛ سیاستهایی که در واشنگتن حساسیتزا شدهاند. در کنار آن، اقدام پرتوریا در طرح دعوای «نسلکشی» علیه اسرائیل در دیوان بینالمللی دادگستری بهخاطر رفتار با فلسطینیان در نوار غزه، یکی دیگر از نقاط اصطکاک جدی با دولت ترامپ معرفی میشود. علاوه بر این، بسیاری از مقامهای آمریکایی از موضع دوپهلو و مردد آفریقای جنوبی درباره تهاجم روسیه به اوکراین و نیز روابط دوستانهاش با ایران ناخشنودند؛ مجموعهای از رفتارها که در نگاه واشنگتن، با انتظارِ همسویی سیاسی همخوانی ندارد.
دونالد ترامپ در پاسخ به این گلایهها و اختلافها، به سراغ ابزارهای تنبیهی رفت و صدها میلیون دلار از کمکهای خارجی به آفریقای جنوبی را قطع کرد. رئیسجمهور آمریکا در گام بعدی، تعرفهای ۳۰درصدی بر واردات از آفریقای جنوبی اعمال کرد؛ اقدامی که فشار اقتصادی را از سطح سیاسی به سطح تجارت و بازار نیز بسط میدهد. همزمان، ترامپ اعلام کرد که آفریقای جنوبی در اجلاس گروه ۲۰، اجلاسی که آمریکا دسامبر آینده در فلوریدا میزبانی آن را بر عهده دارد، «جایی نخواهد داشت».
کانادا
روابط واشنگتن و اتاوا اوایل امسال به نقطهای بسیار سرد سقوط کرد؛ پس از آنکه ترامپ بارها تهدید کرد همسایه شمالی آمریکا را «ضمیمه» کند و آن را به ایالت پنجاهویکم تبدیل سازد؛ تهدیدی که شوک سیاسیاش، از مرزها فراتر رفت. هرچند به نظر میرسد دولت ترامپ دیگر مانند گذشته بر گسترش سرزمینی متمرکز نیست، اما لحن و رفتار آن همچنان نسبت به یکی از بزرگترین شرکای تجاریاش بهشدت تهاجمی باقی مانده است؛ شریکی که اکنون در طیفی گسترده از بخشها با تعرفههای سنگین آمریکا روبهروست.
ترامپ اتاوا را به نقشی «ادعایی» در قاچاق فنتانیل به آمریکا متهم کرده است؛ ادعایی که دادههای گمرک و حفاظت مرزی آمریکا آن را تایید نمیکند و در همین فضای بیاعتمادی، مذاکرات تجاری دو کشور نیز فروپاشیده است.
پیت هوکسترا، سفیر آمریکا در کانادا نیز در همین مدار حرکت کرده و از همان لحن ستیزهجویانهای استفاده کرده است که ترامپ به آن شناخته میشود؛ یعنی تنش را از سطح سیاست به سطح زبان و رفتارِ علنی هم منتقل کرده است. رسانههای کانادایی گزارش دادند که او در ماه اکتبر علیه نماینده تجاری استان انتاریو به «رگبار فحاشی» روی آورده است؛ روایتی که نشان میدهد ادبیات در روابط دوجانبه، بهجای دیپلماسیِ آرام، سمتوسوی درگیری لفظی پیدا کرده است. در نوامبر نیز جی.دی. ونس، معاون رئیسجمهور آمریکا، در پستی در شبکه ایکس بهشدت رهبران سیاسی کانادا را آماج حمله قرار داد و آنان را متهم کرد که با ترویج تنوعطلبی و از مسیر آنچه «جنون مهاجرتی» خواند، سطح زندگی مردم کشورشان را پایین آوردهاند.
هند
ارتقای جایگاه پاکستان در نگاه ترامپ، زمانی چشمگیرتر میشود که همزمان با آن، روابط آمریکا با رقیب دیرینه اسلامآباد یعنی هند، به پایینترین سطح خود در بیش از دو دهه گذشته سقوط کرده است؛ تضادی که وزنِ این جابهجایی را دوچندان میکند. نارندرا مودی، نخستوزیر هند، همان سیاستمداری که ترامپ بارها از او بهعنوان «دوست بزرگ» یاد کرده بود و در دورههای نخست ریاستجمهوریشان رابطهای نزدیک میان دو طرف شکل گرفته بود از نخستین رهبران جهان بود که پس از انتخاب مجدد ترامپ راهی واشنگتن شد. لحظه ورود مودی، چنین به نظر میرسید که دو طرف قصد دارند دقیقاً از همان نقطهای که رابطه متوقف شده بود، دوباره ادامه دهند؛ گویی قرار است همهچیز به مدارِ سابق بازگردد…
خودداری هند از آنکه بابت میانجیگری دونالد ترامپ در برقراری آتشبس با پاکستان—پس از یک درگیری کوتاهمدت مسلحانه میان دو همسایه در ماه مه—به او اعتبار بدهد، در کنار نارضایتی ادعایی ترامپ از سیاستهای تجاری هند و خرید نفت روسیه، دهلینو را در معرض فشار مستقیم قرار داده است.
پیامد این ترکیب، سنگین بوده است: هند اکنون با برخی از بالاترین تعرفههای اعمالشده از سوی ترامپ در جهان مواجه میشود؛ تعرفههایی که هم ابزار اقتصادیاند و هم حامل پیام سیاسی می باشد. با این حال، نشانههای متعددی وجود دارد که از استحکام بنیانهای روابط آمریکا و هند حکایت میکند. دو ارتش اخیراً یک پیمان همکاری دفاعی ۱۰ساله امضا کردهاند؛ اقدامی که رابطه را در سطح سختافزاری-امنیتی تثبیت میکند. علاوه بر آن، «راهبرد امنیت ملی» جدید ترامپ نیز از واشنگتن میخواهد که «به بهبود روابط تجاری (و سایر روابط) با هند ادامه دهد»؛ یعنی حتی در متنِ فشار تعرفهای، دستورِ حفظ و ارتقای رابطه نیز بهصورت رسمی بازتولید میشود. با این همه، تا زمانی که تعرفههای ۵۰درصدی برقرار است و دستیابی به یک توافق تجاری همچنان دور از دسترس به نظر میرسد، حتی کسانی که صرفاً به ظاهر و نمادها نگاه میکنند، ناچارند بپذیرند که این تصویر، تصویر مطلوبی نیست.