۳ گمشده ایرانی که در اینستاگرام پیدا شد/ ۳۱ میلیون کاربر، یک پیام روشن
آمارها نشان میدهد اینستاگرام با وجود محدودیتها، همچنان پرمخاطبترین شبکه اجتماعی ایران است؛ حضوری که فراتر از سرگرمی، به بخشی از مقاومت روزمره کاربران برای زیستن تبدیل شده
فرارو- روزانه۳۱ میلیون ایرانی هزینهای برای اینترنت و فیلترشکن میپردازند تا به اینستاگرام دسترسی داشته باشند؛ هرچند سیاستگذاریهای سالهای اخیر در این راستا حرکت میکرد که نظر مردم را معطوف به سکوهای داخلی کند اما همچنان سهم ۴۷ درصدی کاربران فضای مجازی و پربازدیدترین رسانه اجتماعی ایران متعلق به اینستاگرام شد؛ این ارقام نشاندهنده گمشدهای است که مردم آن را در اینستاگرام پیدا میکنند.
به گزارش فرارو، آن آشنای قدیمی، آن هم کلاسی دوران ابتدایی، آن رفیق دوران سربازی، آن همکاری که خاطرات زیادی به همراه داشته جملگی میتوانند یکی از این ۳۱ میلیون ایرانی باشند که در اینستاگرام حساب کاربری دارند.
پیشتر اگر شماره تماس کسی گم میشد، پیدا کردن آن شخص کار حضرت فیل بود اما الان این سکوی ارتباطی کار را ساده کرده. اما، ماجرا تنها به پیدا کردن آشنایان قدیمی ختم نمیشود. اینستاگرام تبدیل به زیست بومی مجازی شده؛ از فعالیتهای اقتصادی برای فردی که هیچ سرمایهای ندارد تا فردی که در سطح جامعه فضایی برای گسترده کردن دوستان و آشنایانش خود پیدا نمیکند.
در این نقطه، وقتی این واقعیت اجتماعی، یعنی احساس نیاز جامعه به اینستاگرام، نادیده گرفته شده یا کتمان میشود یا زمانی که با گذاردن قانونی خلاف هنجار ایجاد شده، مثل فیلترینگ، دسترسی به این نیاز برای مردم با مانع روبهرو میشود چه اتفاقی در جامعه رخ میدهد؟ آیا این مساله همچون اعتمادسازی برای سکوهای داخلی عمل خواهد کرد یا عکس آن اتفاق میافتد؟ در این رقابت چه سکویی پیروز میشود؟ به طور کلی گمشدهای که در این بلبشو در مورد اینستاگرام وجود دارد چه چیزیست؟
گمشدهای به نام ارتباط اجتماعی
در کنار تمام بحرانهایی که این روزها ایران با آن دست به گریبان است، بحرانی به نام فضایی برای آشنایی و گفتوگو هم وجود دارد؛ البته این بحث تنها مربوط به ایران نیست. اگرچه در فرهنگ ایرانی، دورهمیها و شبنشینیهای خانوادگی بستری برای ارتباط اجتماعی بودند، اما شکاف نسلی و مشکلات اقتصادی این سنتها را کمرنگ کرده. به همین دلیل، جمله تکراری بسیاری از جوانان هنگام دعوت به این جمعها «من که نمیآیم» است چراکه گمشدهای دارند که در این دورهمیها پیدا نمیشود مثلا حضور همسالانی که درک متقابلی از آنها داشته باشند. در این نقطه، فضای اینستاگرام گمشده او را نشان میدهند؛ در سراسر دنیا بالاخره افراد همسلیقه او پیدا خواهند شد.
نکته این است که فضای آشنایی تا پیش از تمام شدن دانشگاه فراهم است اما پس از آن شرایط بغرنجتر میشود؛ ممکن است دانشگاه تمام میشود، محیط کار بسته و رسمی باشد و فضاهای عمومی برای تعامل آزاد روزبهروز محدودتر شوند.
اینستاگرام، برخلاف بسیاری از شبکههای دیگر، توانسته به این مسیر ورود کرده و خلاء ارتباطی موجود را پر کند؛ بنابراین این فضا تبدیل به جایی برای دیدهشدن، گفتوگو، همدلی و حتی اعتراض نرم شده. اما چگونه این اتفاق افتاده؟ به گفته الیزا سرافنیلی، پژوهشگر حوزه اینستاگرام: «تمایل انسان به گرد هم آمدن اجتماعی و همانندشدن با دیگران، عمل جدیدی نیست، ولی شبکههای اجتماعی امروزی میتوانند این تمایل و گرایش به جمعگروی انسان را در وسعت زیاد و همهجایی بازنمایی کنند. (۴:۲۰۱۷) اگر این بحث در سطح جهانی در بیان شود، در جامعه ایران باید بر وجوه دیگر آن نیز تمرکز کرد.
در فضای اینستاگرام فرد نه الزام به هویت رسمی دارد، نه لحن دستوری، نه چارچوبهای سختگیرانهای که کاربر را از خود بیگانه کند. این فضا در حالی برای او مهیا میشود که به گفته امیر اسلامی صدر، معاون جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان: «جوانان دهههای ۸۰ و ۹۰ و ۱۴۰۰ ذائقههای متفاوتی دارند و این نسل بشدت از بروکراسی بیزار است و فرار میکند.» منظور از بروکراسی همان نوع سیستم حکمرانی است که سازوکار آن با سازماندهی سلسله مراتبی مقامها، قوانین و رویههای سختگیرانه و تقسیم کار مشخص میشود.
جستوجوی معیشت بدون نیاز به سرمایه کلان
این روزها ورود به هر کاری با موانع اقتصادی روبهروست؛ «هر کاری سرمایهای میخواهد» و «سرمایهگذاری کنیم سال بعد ورشکست میشویم» دو عبارت پرتکرار در میان افرادی است که میخواهند کاری برای خود دست و پا کنند. تورم و مسیر ناروشن اقتصاد در ایران هم به این مساله دامن زده. بنابراین گمشده دیگر مردم جامعه ایران فضایی آزمایش شده برای سرمایهگذاری است، آن هم بدون سرمایه کلان یا نیازمند حمایتها و مجوزهای دولتی. اما اینستاگرام شبیه به فروشگاهی بزرگ است که برای گرفتن غرفهای در آن نیازی به سرمایهگذاری نیست؛ بنابراین انتخاب بسیاری از افرادی میشود که قرار است از صفر شروع کنند.
برای اثبات این ادعا کافی است به ضررهای مالی اشاره کرد که افراد مشغول در اینستاگرام به هنگام فیلتر شدن آن متحمل شدند؛ طبق آمارهایی که از سال ۱۴۰۱ باقی مانده بیش از ۴۱۵ هزار فروشگاه ایرانی در اینستاگرام فعالیت میکنند و این شبکه اجتماعی محبوب توانسته به شکل مستقیم برای بیش از ۱ میلیون نفر و به شکل غیر مستقیم برای ۳ میلیون نفر اشتغالزایی کند.
بر این بستر جامعهشناسان اقتصادی معتقدند اینستاگرام در ایران بهنوعی بازارچه انعطافپذیر بدل شده. فریبرز، فارغالتحصیل رشته بازیگری میگوید: «میخواستم کلاسهای بازیگری برگزار کنم اما مجوزهای پیچیده، سرمایه اولیه برای اجاره پلاتو و ساختارهای بروکراتیک، امکان کنش اقتصادی را از من دریغ کرد. بنابراین یک پیج اینستاگرامی زدم و حالا بسته آموزش بازیگری میفروشم. الان یک گروه بزرگیم که به یکدیگر بازیگری میآموزیم و گاهی پلاتو اجاره میکنیم تا حضوری برنامه را پیش ببریم.»
در مقابل، سکوهای داخلی نهتنها نتوانستند این اعتماد اقتصادی را بسازند، بلکه با تغییرات ناگهانی سیاستها، قطعیها و نبود شفافیت در الگوریتمها، احساس ناامنی شغلی را تشدید کردند.
تولید محتوا و رسانهگری غیررسمی
از زمانی که فاصله میان جامعه با صداوسیما بیشتر شد، گمشدهای به نام رسانه در میان مردم شکل گرفت. دلایل این شکاف متعدد است؛ اما همانطور که در گزارشی از فرارو یاد شد: «بزرگترین نقد ساختاری به صدا و سیما، انحصار آن در فضای رسانهای است.» این انحصارطلبی منجر شده که سلیقههای متفاوت حاضر در جامعه مخاطب این رسانه نباشد. این در حالی است که اینستاگرام فضایی است تکثرگرا که در فضایی آزاد به تمام تفکرها فرصتی برای ابراز وجود میدهد؛ اگرچه این آزادی گاهی مرز میان تخصصگرایی و اظهارات خارج از تخصص که گاهی منجر به آسیبهای اجتماعی میشود مخدوش میکند اما هر کاربر داستانی دارد و اینستاگرام فضایی برای روایت کردن خود را برای او فراهم میکند.
این در حالی است که به گفته جامعهشناسان کاربر ایرانی در عصر جدید خیلی زود تشخیص میدهد کجا میتواند خودش باشد و کجا صرفا مصرفکننده است؛ بنابراین فضایی را انتخاب خواهد کرد که از ابژگی به سوژگی میل کند. به بیانی ساده اینستاگرام به مخاطبان فضایی میدهد که در آن به میل به دیده شدنش پاسخ دهد میلی که به زعم برخی جامعهشناسان احساس ارزشمند بودن را در او تقویت میکند.
به گفته خوزه ون دایک، استاد دانشگاه در رسانه و جامعه دیجیتال در دانشگاه اوترخت: «ما از نوشتههای فناورانه اجتماعگروی برخط در مییابیم که اتصال ارزشی قابل شمارش شده است که به عنوان اصل شهرت نیز مشهورست؛ گویا هرقدر تعداد تماسهای شما بیشتر باشد و تماسهای بیشتری ایجاد کنید، ارزشمندتر میشوید، زیرا افراد بیشتری تصور میکنند که شما مشهورید.»
فیلترینگ؛ سیاستی که نتیجه معکوس داد
نیاز به ارتباط، دیدهشدن، کنش اقتصادی بدون سرمایه کلان و روایتگری خارج از چارچوبهای رسمی، همگی گمشدههایی هستند که اینستاگرام توانسته آنها را هرچند بهصورت غیررسمی پیدا کند. از این رو این فضا محبوبیتی ۳۱ میلیونی دارد. این در حالی است که بر سر راه رسیدن به این فضای محبوب، دستاندازی به نام فیلترینگ وجود دارد.
وقتی اینستاگرام در سال ۱۴۰۱ فیلتر شد، غلامرضا نوری قزلجه، نماینده مجلس در مورد آن گفت: «تا زمانی که پلتفرمهای داخلی نتوانستند کار مردم را در حد اینستاگرام یا واتس اپ، راه اندازی کنند به نظرم فیلتر کردن این پلتفرمها با هر بهانهای به ضرر مردم و کسب و کار خواهد بود.» بنابراین سیاستگذاریها به سمتی پیش رفتند که فضایی مشابه اینستاگرام، اما در چارچوب قوانین داخلی برای جامعه تدارک دیده شود. اما در عمل، با توجه به آمارهای جدید و سهم ۴۷ درصدی اینستاگرام میان کاربران فضای مجازی، نتیجه معکوس شد.
از سویی استفاده گسترده از فیلترشکن، نهتنها محبوبیت اینستاگرام را کاهش نداد، بلکه آن را به نماد مقاومت روزمره بدل کرد. حالا کاربر نه احساس گناه میکند و نه احساس خطر، بلکه فیلترشکن را بخشی از ابزارهای عادی زندگی دیجیتال خود میداند. حالا، سکوهای داخلی بیش از آنکه جایگزین باشند، به حاشیه رانده شدهاند. در این میان، افرادی که نگران آسیبهای اجتماعی وارد شده به بدنه جامعه از سوی این سکو هستند باید پاسخ دهند آیا فیلترشکنها ترسناکتر از اینستاگرام نیستند؟
مسعود فاتح، فعال رسانهای و کارشناس ارشد حوزه ارتباطات، در یادداشتی ضمن نقد مساله فیلترینگ بیانگر گمشده دیگری به نام اعتماد میان مردم و دولت هم هست. او مینویسد: «امروز فیلترینگ مستقیما با معیشت میلیونها نفر، آینده اقتصاد دیجیتال، اعتماد عمومی و حتی تصویر ایران در فضای بینالمللی گره خورده است. در چنین شرایطی، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، اراده سیاسی و پیگیری عملی در سطح دولت برای حل این چالش است.»