ترنج موبایل
کد خبر: ۹۳۱۷۶۷

مسئله آب، روایتی که هنوز گفته نشده است

مسئله آب، روایتی که هنوز گفته نشده است

امروز بیش از هر زمان دیگر روشن شده که بحران آب فقط مساله‌ای طبیعی نیست؛ مسئله‌ای اجتماعی، فرهنگی و ارتباطی است. اگر مردم به این باور برسند که «حفاظت از آب بخشی از هویت جمعی ماست»، مسیر کنش جمعی هموارتر می‌شود.

معراج یاری در اعتماد نوشت:  ایران سال‌هاست در آینه حقیقت با چهره‌ای نگران‌کننده روبه‌رو است: کمبود منابع آب. هر بار که مخازن سدها خالی می‌شود یا تصاویر فرونشست دشت‌ها منتشر می‌شود، افکار عمومی دوباره با این پرسش مواجه می‌شود که «چرا مردم کمتر صرفه‌جویی می‌کنند؟» اما مساله فقط یک دعوت ساده به کم‌مصرفی نیست. این یک کنش جمعی است؛ چیزی که در ادبیات علوم اجتماعی، از مانسول اولسن گرفته تا نوربرت الیاس، همواره با چالش‌هایی چون سواری مجانی، نبود اعتماد عمومی و دشواری هماهنگی همراه بوده است. 

این همان چیزی است که اولسن در کتاب منطق کنش جمعی (۱۹۶۵) توضیح می‌دهد: در هر اقدام مشترک، افراد ممکن است مشارکت نکنند، چون مطمئنند نتیجه بدون آن‌ها هم حاصل می‌شود. از نگاه پیتر برگر و توماس لاکمن، واقعیت اجتماعی چیزی نیست جز محصول روایت‌ها، نمادها و برساخت‌های مشترکی که مردم به آن باور دارند. این ایده در کتاب برساخت اجتماعی واقعیت (۱۹۶۶) آمده است؛ جایی که آن‌ها تاکید می‌کنند معنا زمانی شکل می‌گیرد که «یک امر اجتماعی در قالب روایت و تفسیر تثبیت شود.»

بنابراین اگر بحران آب صرفا مجموعه‌ای از آمارهای علمی باشد، برای مردم «امر شخصی» نمی‌شود. اما وقتی به بخشی از داستان روزمره و هویت جمعی تبدیل شود، مسوولیت‌پذیری شکل می‌گیرد. این همان پیوندی است که آنتونی گیدنز در نظریه ساخت‌یابی خود در تشکیل جامعه (۱۹۸۴) از آن سخن می‌گوید: ساختارها زمانی کنش را شکل می‌دهند که برای کنشگران «معنادار» شوند.

چرا ایران نیازمند چنین روایت‌سازی‌ای است؟ زیرا ساختارهای رسمی به دلایل تاریخی همیشه از سطح کامل اعتماد عمومی برخوردار نبوده‌اند. زیگموند باومن در آثارش، ازجمله مدرنیته سیال (۲۰۰۰) توضیح می‌دهد که جامعه امروز جامعه‌ای «مایع» و بی‌ثبات است؛ جایی که اعتماد اجتماعی شکننده و کوتاه‌مدت می‌شود.

در چنین وضعیتی، فرد دایما دچار تردید است: «اگر من کم مصرف کنم ولی دیگران نکنند، چه؟» این همان وضعیت سواری مجانی اولسنی است که مانع کنش جمعی می‌شود. روایت جمعی قدرتمند کارش شکستن همین تردیدهاست. در سیاست‌های مرتبط با آب در ایران، پیام‌های رسمی اغلب بر تهدید و بحران متمرکزند: «ایران تا سال فلان بی‌آب می‌شود.»

اما یک روایت جمعی موثر فقط هشدار نیست؛ دعوت به همکاری از طریق گفت‌وگوی صادقانه است. یورگن هابرماس در نظریه «کنش ارتباطی» در کتاب نظریه کنش ارتباطی (۱۹۸۱) تاکید می‌کند که اقناع زمانی پایدار است که بر ارتباط، استدلال و فهم مشترک تکیه کند، نه بر ترس و اجبار. جامعه ایران نیز به روایتی نیاز دارد که از دل تجربه‌های روزمره مردم برآید: از کشاورزی که چاه روستا خشک شده تا خانواده‌ای که هزینه آب برایشان سنگین‌تر شده است.

امروز بیش از هر زمان دیگر روشن شده که بحران آب فقط مساله‌ای طبیعی نیست؛ مساله‌ای اجتماعی، فرهنگی و ارتباطی است. بدون روایت مشترک، هیچ دعوتی به صرفه‌جویی به کنش جمعی منجر نمی‌شود. ایران برای عبور از چالش‌های اعتماد عمومی و هماهنگی اجتماعی، نیازمند داستانی است که مردم در آن فاعل باشند، نه مخاطب.

پیشنهاد مشخص این است که سیاستگذاران، رسانه‌ها، فعالان اجتماعی و تولیدکنندگان محتوا به سمت طراحی یک روایت ملی در باب آب حرکت کنند؛ روایتی هویت‌ساز، امیدبخش و مشارکت‌آفرین. چنین روایتی باید در رسانه‌ها، آموزش و حتی محصولات فرهنگی جریان یابد. اگر مردم به این باور برسند که «حفاظت از آب بخشی از هویت جمعی ماست»، مسیر کنش جمعی هموارتر می‌شود. آب فقط منبع طبیعی نیست؛ سنجشگری است که نشان می‌دهد جامعه تا چه حد قادر است با هم همکاری کند.

 

ارسال نظرات
خط داغ