۵ اشتباه رایج والدین که منشأ بدترین رفتار کودکان است!
یک روانشناس کودک پنج رفتار والدین که ناخواسته موجب افزایش بدرفتاری کودکان میشوند تشریح کرده و توضیح میدهد چرا این واکنشها برخلاف انتظار، شدت احساسات منفی کودکان را بیشتر میکند.
فرارو- دکتر جزمین مککوی، روانشناس کودک، با اشاره به سازوکار عصبی کودکان نشان میدهد چگونه برخی واکنشهای معمول والدین میتواند بحرانهای عاطفی کودکان را تشدید کند.
به گزارش فرارو به نقل از نیوزویک، دکتر جزمین مککوی، روانشناس کودک، پنج رفتاری را معرفی کرده است که والدین بدون آنکه متوجه باشند، با انجامشان واکنشهای منفی کودکان را تشدید میکنند. این موارد شامل ارائه گزینههای متعدد زمانی که کودک از نظر احساسی تحت فشار است، تلاش برای آموزش یا اصلاح رفتار هنگامی که احساسات کودک هنوز به اوج نرسیدهاند و پرسیدن سؤال در لحظات بههمریختگی عاطفی میشود.
او توضیح میدهد که هر یک از این رفتارها با نحوه واکنش دستگاه عصبی کودک در شرایط استرس مغایرت دارد و به همین دلیل نتیجهای برخلاف انتظار والدین ایجاد میکند. به گفته مککوی شایعترین اشتباه والدین، پرسیدن سؤال درست در میانه یک قشقرق یا گریه شدید است.
او در گفتوگو با نیوزویک میگوید: «ما فکر میکنیم داریم به آنها کمک میکنیم تا اتفاقات را تحلیل کنند یا مهارت حل مسئله یاد بگیرند، اما در میانه یک فروپاشی احساسی، قشر پیشپیشانی مغزشان عملاً خاموش است. سؤالهایی مثل "چرا این کار را کردی؟" یا "چی شد؟" نیازمند عملکردهای اجرایی مغز است. چیزی که کودک در آن لحظه به آن دسترسی ندارد.»
به همین دلیل، آنچه والدین بهعنوان «راهنمایی» مطرح میکنند، برای کودک حکم فشار اضافی پیدا میکند. کودک که همینطور هم تحت فشار است، احساس میکند باید پاسخ دهد و نمیتواند؛ همین حس ناکامی تنش را بیشتر میکند.
مککوی همچنین توضیح میدهد عجله دادن به کودکان بهطور مستقیم واکنش استرسزا ایجاد میکند و حتی ممکن است باعث همان تأخیری شود که والدین سعی دارند از آن جلوگیری کنند. بهجای گفتن «باید، همین الان، برویم!» او پیشنهاد میکند برای انجام کارها ۱۰ تا ۱۵ دقیقه زمان اضافی در نظر گرفته شود.
او افزود: «وقتی میتوانید، ۳۰ تا ۶۰ ثانیه وارد دنیای کودک شوید. بنشینید کنار او، درباره کاری که میکند حرف بزنید و سپس نشانه تغییر فعالیت را بدهید. اینکه بگویید "وقتی این قطعه پازل را گذاشتی، کفشها را بپوشیم" بهتر از گفتن "الان باید برویم" است. این به کودک امکان میدهد ابتدا یک کار را تمام کند.»
شناخت نشانههای اولیه «بههمریختگی احساسی» میتواند از بروز بحران جلوگیری کند. مککوی میگوید هر کودک علامتهای منحصربهفرد دارد اما الگوهای رایجی مانند طفرهرفتن، غرزدن، سختگیری ناگهانی، ناتوانی در انجام کارهای ساده یا شیطنت اغراقشده دیده میشود.
او سیستم عصبی کودک را به «یک فنجان» تشبیه میکند که طی روز از محرکها پر میشود: «هر درخواست، هر تغییر، هر ورودی حسی یا هر احساس جدید چیزی به این فنجان اضافه میکند. وقتی فنجان پر شود، هر چیز کوچکی میتواند باعث سرریز شود.»
بهگفته او، خواب منظم، وعدههای غذایی حاوی پروتئین، کاهش تعداد تغییرات پشتسرهم و تقویت ارتباط عاطفی پایدار، همگی میتوانند ظرفیت این «فنجان» را حفظ کنند. حتی نوع صحبت والدین هم تأثیرگذار است. او نسبت یکبهپنج را توصیه میکند: در برابر هر اصلاح رفتاری، پنج جمله مثبت یا خنثی. بهعنوان مثال والدین میتوانند پس از یک تغییر فعالیت دشوار، فوری یک موفقیت کوچک را تحسین کنند: «آفرین که مسواک زدی!»
مککوی در پایان تأکید کرد: «والدین به احساس شرم بیشتر نیاز ندارند؛ آنچه نیاز دارند راهبردهای عملی است که دشواری واقعی این مسیر را به رسمیت بشناسد.»