ترنج موبایل
کد خبر: ۹۳۱۷۶۸

آینده ایران از مدرسه آغاز خواهد شد

آینده ایران از مدرسه آغاز خواهد شد

آینده هر کشور همیشه در جایی کم‌ادعاتر از آنچه انتظار داریم آغاز شده؛ پشت یک نیمکت چوبی در کلاس کوچکی که نوجوانی در آن نشسته و نمی‌داند پرسش کوچک امروز او، نقشه بزرگ فردای یک کشور را رقم خواهد زد.

آرش رحیمی در اعتماد نوشت: وقتی در میانه یک سخنرانی در جمعی از اندیشمندان، تیتر این مقاله (مدرسه کوچک‌ترین واحد حکمرانی) از دهانم بیرون آمد با حجمی متناقض از باورها و اندیشه‌های مخاطبانم مواجه شدم. تعدادی همدل بودند و تعدادی مخالف.

حرف مخالفان در چند چیز خلاصه می‌شد: مدرسه راه‌حلی بسیار دور و مبهم است. یا مگر مدرسه می‌تواند آنقدر در نظام حکمرانی ایران مستقل باشد که نقشی جدید را به عهده گیرد؟ یا مگر این نسل به مدرسه باور دارند؟ و تقریبا تعداد زیادی می‌گفتند که مسائل ایران اینقدر فوری و اضطراری است که باید به راه‌حلی سریع‌تر فکر کرد و من آرام آرام پاسخ همه اینها در ذهنم این‌گونه داده می‌شد: اگر ۲۰ یا ۳۰ سال پیش این باور را نسبت به مدرسه داشتیم شاید اساسا شرایطی اضطراری همچون وضعیت امروز پیش نمی‌آمد.

در میانه آشوبی که چهره ایران امروز را می‌سازد، از آلودگی دردناک هوا تا انواع ناترازی انرژی، از فرونشست بی‌سابقه تا فرسایش امید، از منازعات بی‌سابقه سیاستمداران تا مهاجرت لجام گسیخته و از تجمع حامیان حجاب تا ماراتن کیش، یک پرسش به اشکال مختلف ذهن انسان ایرانی را متراکم کرده است: چگونه از این شرایط رهایی می‌یابیم و آینده از کجا آغاز می‌شود؟ 

سال‌هاست سندهایی نوشته می‌شود که امید به اجرایشان حتی هنگامی که جوهر امضای پای آن خشک نشده است نزدیک به صفر است. برنامه‌هایی اعلام می‌شود که پیش از آنکه قدمی برداشته شود به بایگانی سپرده می‌شود و حالا دیگر تقریبا همه باور کرده‌اند که اگر راه‌حلی مناسب و البته پایدار برای این حجم ریز و درشت مشکلات پیرامونمان نیابیم نسل‌های بعدی به تلخی از ما یاد خواهند کرد. 

بگذارید با یک داستان ادامه دهیم. روزی جلسه‌ای در یکی از سفینه‌های بیگانگان برگزار شد برای اینکه ارزیابی دقیقی از وضعیت سیارات داشته باشند. آن‌ها به نتیجه رسیدند که برای دقیق‌ترین ارزیابی از شرایط سیارات باید سری به مدارس آن‌ها زد. از بخت بلند کره‌زمین، سفینه حامل مشاهده‌گر بیگانگان در یک مدرسه ایرانی فرود آمد.

در گزارشی که مشاهده‌گر نوشت انواع و اقسام مشکلات ریز و درشت شامل: عدم توانایی کار تیمی، ترجیح نفع شخصی به نفع عمومی، کنکور بیمارگانه، ساختمان‌های زشت و غیرتعاملی، معلمان ناکارآمد و… را به مافوق خود گزارش کرد و در انتهای گزارش نوشت اگر زمینیان فرزندان خود را این‌گونه تربیت می‌کنند مسلما به زودی ویرانه‌ای خواهد بود و به هیچ‌وجه ارزش سرمایه‌گذاری ندارد. بعد از آن دیدار دیگر سال‌هاست که خبری از بیگانگان نیست. 

اگر طنز تلخ این داستان خیالی را کنار بگذاریم واقعیت خود را به ما بازخواهد نمود: آینده هر کشور همیشه در جایی کم‌ادعاتر از آنچه انتظار داریم آغاز شده؛ پشت یک نیمکت چوبی در کلاس کوچکی که نوجوانی در آن نشسته و نمی‌داند پرسش کوچک امروز او، نقشه بزرگ فردای یک کشور را رقم خواهد زد. 

با نگاهی دقیق و تخصصی که به ایران بنگریم بحران‌ها چون حلقه‌هایی به هم گره خورده دیده می‌شوند. فقدان‌هایی حیرت‌انگیز که وضعیت فعلی را رقم زده‌اند اما در عمق این فقدان‌ها، فقدانی بنیادی‌تر دیده می‌شود؛ نبودِ «انسان تربیت شده برای جهان امروز.» 

ما مدرسه‌ای نساخته‌ایم که ذهن‌های آماده، دل‌های مسئول، نگاه‌هایی منتقد و روح‌های مقاوم بپروراند. مدرسه‌ای که به نوجوان هنر زیستن واقعی و نه تکنیک عبور از آزمون‌ها بیاموزد. مدرسه‌ای که انسان را با انتخاب، گفت‌وگو، شکست و دوباره برخاستن آشنا کند، نه با ترس، رقابت فرسایشی و انباشته کردن اطلاعات.

زمان آن است که باور کنیم: جامعه‌ای که انسان تربیت نکند، هیچ ساختاری در آن پایدار نمی‌ماند؛ نه اقتصاد، نه سیاست، نه فرهنگ. سال‌هاست کیفیت حکمرانی ایران را با شاخص‌ها، نمودارها و نظریه‌ها توضیح می‌دهیم، اما حقیقت حکمرانی را شاید بتوان در زنگ تفریح یک مدرسه دید.

در اینکه کودکان چگونه صف می‌بندند، چگونه با هم دوست می‌شوند، چگونه اعتراض می‌کنند، چگونه می‌ترسند، چگونه سکوت می‌کنند و چگونه به هم کمک می‌کنند. همان‌جاست که می‌توان ریشه بحران‌های بزرگسالی را دید؛ بحران تصمیم، بحران مسوولیت، بحران اعتماد و بحران امید.

حالا وقتش است که دوباره تیتر مقاله را تکرار کنم: مدرسه فقط نهادی آموزشی نیست؛ کوچک‌ترین واحد حکمرانی است. جایی که نرم‌افزار ذهنی و اخلاقی یک جامعه نوشته می‌شود. هیچ ساختار سیاسی (با هر میزان بودجه و پیچیدگی) نمی‌تواند جای مدرسه را در ساختن انسان بگیرد.

مدرسه‌ای که ایران امروز نیاز دارد باید کارگاهی باشد برای شکل گرفتن انسان (دقت کنید که ننوشته‌ام شکل دادن انسان!) جایی که نوجوان بیاموزد تماشاگر جهان نباشد بلکه در آن مداخله‌ای مسوولانه کند. بداند آینده چیزی بیرون از او نیست بلکه امتداد اوست. مدرسه‌ای که شجاعت پرسیدن را ارج بگذارد، نه مهارت پنهان شدن را. مدرسه‌ای که سکوت را به فضیلت تبدیل نکند بلکه گفت‌وگو را به عادت بدل کند. 

اگر ایران بخواهد از شرایط دشوار پیش رو عبور کند، باید از همین در عبور کند: از درِ مدرسه. 

آینده ایران هرگز از جلسات تصمیم‌گیرانی که به‌مثابه انسان خردمند و خلاق پرورش نیافته باشند به ثمر نخواهد نشست. آینده ایران از مدرسه آغاز خواهد شد؛ و حقیقت روشن این است: اگر امروز این در (درِ مدرسه) را جدی نگیریم، فردا هر دری که به سوی آینده باز کنیم، قفلی خواهد داشت که کلیدش را سال‌ها پیش در مدرسه گم کرده‌ایم. 

زمان آن رسیده مدرسه نه ابزار ایدئولوژی، بلکه سنگ بنای حکمرانی دانسته شود، زیرا تنها از دل مدرسه است که می‌توان انسانی خردمند پرورش داد و تنها با این انسان است که می‌توان «آینده‌ای نو» ساخت.

ارسال نظرات
خط داغ