اولین شهرداری یا بلدیه در تهران/ بهشت گیمرها
نخستین ساختمان مرکزی شهرداری تهران را بخش شمالی میدان توپخانه پایهگذاری کرد. با کنار رفتن دولت سید ضیاء و به قدرت رسیدن رضاخان، سرلشکر کریم بوذرجمهری شهردار تهران شد و ساختمان نیمهکاره بلدیه یا شهرداری پسین آماده شد. این ساختمان تا میانههای دهه چهل خورشیدی همچنان بر پا بود و نماد شهرداری تهران بهشمار میرفت.
میدان امام خمینی یا سپه سابق یا توپخانه اسبق. میدانی که در ابتدا به صورت تلفیقی از سبک دوره رنسانس و باروک ساخته شد تا اولین میدان مدرن شهری تهران ساخته شود. تقریبا همگان متفق القولند که امیرکبیر دردانه روزگار و صدراعظم ناصرالدین شاه بانی فکر ساخت این میدان بوده است اما با توجه به این که سال 1246 را برای آغاز پروسه 10 ساله ساخت این میدان ذکر کرده اند و امیر کبیر هم در سال 1240 خورشیدی به دستور ناصرالدین شاه در باغ فین کاشان کشته شد پس یک پای این ادعا می لنگد اما شاید بتوان این گونه نتیجه گرفت که فکر ساخت این میدان توسط امیرکبیر مطرح شده است و تا آغاز پروژه و به سرانجام رسیدن آن چند سالی طول می کشد. ساخت این میدان توسط محمد ابراهیم خان آذربایجانی معمار مشهور دوره ناصری و برادر زن ناصر الدین شاه انجام شد.
به گزارش عصر ایران؛ دور این میدان به مرور ساختمان هایی ساخته شد که هر کدام برای سال ها همچون الماسی درخشیدند و به نوعی شناسنامه تهران نوین شناخته می شدند و یکی از آن ها ساختمان بلدیه یا شهرداری است. پس از کودتای سوم اسفند و صدارت سید ضیاءالدین طباطبایی فردی ارمنی به نام گاسپار ایپگیان کفیل بلدیه شد. او با جدا کردن بلدیه از نظمیه دگرگونی بسیاری در آن پدیدآورد. ایپگیان برای ساماندهی و اداره امور شهرداری کوشید آنها را متمرکز کند.
از این رو نخستین ساختمان مرکزی شهرداری تهران را بخش شمالی میدان توپخانه پایهگذاری کرد. با کنار رفتن دولت سید ضیاء و به قدرت رسیدن رضاخان، سرلشکر کریم بوذرجمهری شهردار تهران شد و ساختمان نیمهکاره بلدیه یا شهرداری پسین آماده شد. این ساختمان تا میانههای دهه چهل خورشیدی همچنان بر پا بود و نماد شهرداری تهران بهشمار میرفت.
اولین قانون شهرداری یا بلدیه در تهران
اولین قانون بلدیه در واقع توسط اولین مجلس شورای ملی در سال 1286 تصویب شد و کم کم شیوه کسب درآمد بلدیه روشن می شود و کسب هزینه از مردم بابت ارایه خدمات شهری مثل جا به جایی زباله باب می شود. و مثلا بعد از کودتای سوم اسفند سال 1299، سید ضیا الدین طباطبایی دستور منع دفن مردگان در خانه ها را که تا آن موقع باب بود ابلاغ می کند. و بلدیه یا همان شهرداری مسیول کفن و دفن مردگان می شود.
سرانجام این ساختمان
این ساختمان در میان سال های ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸ ویران شد (تاریخ تخریب در برخی منابع ۱۳۴۷ آمده است) و جای آن فضای سبز ایجاد و پس از مدتی به پایانه اتوبوسرانی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه واگذار گردید.
بهشت گیمرها
اگر متولد دهه 1350 به بعد و اهل بازی های ویدیویی و کامپیوتری باشید قطعا بخش مهمی از خاطرات شما در پشت ساختمان شهرداری رقم خورده است. جایی که تجهیزات، وسایل و فیلم های اقسام بازی ها از آتاری و میکرو گرفته تا سگا و پی اس در اینجا خریداری می شد. البته هنوز هم علاقه مندان این جور بازی ها و سرگرمی ها را می توان در جست و جو و تکاپو در میدان امام خمینی و پشت ساختمان سابق شهرداری دید اما مطمئنا دیگر از آن رونق سابق در این جا خبری نیست.
طرحهای بازسازی
طرح بازسازی دوباره این ساختمان در چند سال پیش مطرح بوده است. از جمله در سال ۱۳۸۳ طرح بازسازی بدنههای شمالی و جنوبی میدان توپخانه تهران در کمیسیون ماده پنج شهرداری تهران به تصویب رسید و قرار بود که با جابجایی پایانه اتوبوس شهری از محل پیشین ساختمان بلدیه و ساخت راه زیرگذر پیادهرو از ایستگاه مترو به سوی خیابان فردوسی با احیای بدنههای تاریخی این میدان، سیمای تاریخی دوره پهلوی اول بازسازی شود. در سال ۱۳۹۱ نیز طرح احیای نقش فرهنگی- گردشگری میدان توپخانه مطرح شد.
با گذشت نیم سده از ویرانی این ساختمان، در فروردین ۱۳۹۴ در راستای انجام پروژه «طرح ساماندهی میدان امام خمینی» عملیات اجرایی ساخت دوباره ساختمان بلدیه در میدان توپخانه با همان شکل و نما آغاز شد. در طرح ساماندهی میدان توپخانه ساختمانی به سیمای عمارت بلدیه تهران (ساختمان شهرداری تهران) به نام خانه شهر در بخش شمالی میدان ساخته شد. این ساختمان ۱۸هزار مترمربعی قرار است با کاربری فرهنگی در چهار طبقه (دو طبقه زیرزمین و دو طبقه روی زمین) در زمینی به مساحت ۴۵۰۰ مترمربع بر پا شده است که بخشی از ان در دهه فجر سال گذشته در جشن های پیروزی انقلاب اسلامی افتتاح شد.
معمار سازه
نیکلای مارکوف روسی-گرجی تبار معمار مشهور این بنا بود که در سیاهه آثار ماندگارش در ایران می توان از دبیرستان البرز، ساختمان جدید دارلفنون، مدرسه ژاندارک و زندان قصر و ..و نام برد.
حکایتی جالب از یکی از شهرداران تهران
داریوش شهبازی تهران شناس مشهور این گونه روایت می کند: درسال 1315 قمری در عصر سلطنت مظفرالدین شاه اداره نظمیه و احتسابیه پایتخت را به محمد کریم خان مختارالسلطنه سپردند. از کارهای او این است که: درهرچند قدمی چاهی کند که آب باران در چاهها رفته و عبور مردم سواره و پیاده آسان شود. تقریبا سی هزارتوان از خزانه دولت به مصارف این کار رسید. از مختارالسلطنه به نیکی یاد کردهاند. علامه دهخدا، در امثال و حکم آورده:
مختارالسلطنه مردی بسیار کاردان و با تدبیر بود.
با اقتدار مختارالسلطنه، اوضاع در تهران رو به بهبودی گذاشت. مختارالسلطنه با کسبه تهرانی در مواجهه با پدیده روزمره گرانفروشی مبارزه میکرد. میوه فروشان و قصابان و خبازان را تنبیهی بسزا میکرد. روزی به او خبر دادند که میوه فروش درب مسجد شاه بارهای خربزه از اصفهان آورده که یک من سه هزار به فروش میرساند. خود نظمالسلطنه به درب دکان آمده، خربزه را حکم کرد از انبار بیرون آوردند. به مردم ندا داد که یک من دوهزار این خربزه را میفروشیم. روزی قصابی را که گوشت کم داده بود، سرازیر به قناره آویخت.
مختارالسلطنه که زمانی رئیس بلدیه و نظمیه بود، قیمت ماست را عدد ثابتی مقرر کرده بود. اما کسبه که میخواستند ماست را گرانتر بفروشند، میزانی از آن را با آب قاطی میکردند و به اسم ماست مختارالسلطنه میفروختند و ماست دست نخورده را با قیمت بالاتری میفروختند. مختارالسلطنه متوجه این ماجرا شد و روزی به طور ناشناس به یک بقالی رفت و تقاضای ماست کرد. بقال میپرسد؛ چه جور ماست میخواهی؟ میگوید؛ مگر چند جور ماست دارید؟ میگوید؛ دو جور؛ ماست معمولی و ماست مختارالسلطنه! میگوید؛ ماست مختارالسلطنه چه جور ماستی است؟ بقال کمی از آن را نشان میدهد. مختارالسلطنه میگوید؛ اینکه دوغ است! بقال میگوید؛معلوم است که اهل تهران نیستید که چیزی نمیدانید! ما دوجور ماست داریم. یکی ماست معمولی و یکی هم ماست مختارالسلطنه.
مختارالسلطنه که حسابی حیرت کرده بود، نگاهی به ظرفهایی که جلوی دکان بود، انداخت و گفت این ماستها،چه فرقی باهم دارند؟
ماست فروش ازجایش بلند شد ودریکی ازظرفها رابرداشت وگفت؛ این ماست مختارالسلطنه است!
مختارالسلطنه انگشتش را در ظرف فرو کرد و کمی ماست به دهان گذاشت.
ماست فروش پرسید؛ چطور بود؟
مختارالسلطنه گفت؛ خیلی شل بود. مزه آب میداد.
ماست فروش سرش را تکان داد و گفت؛ فهمیدی این ماست، نصفش آب است و ما آن را به قیمتی که مختارالسلطنه تعیین کرده است، میفروشیم.
مختارالسلطنه پرسید؛ حالا مردم عادی چطوری این ماست را که شبیه دوغ است، میخورند؟
ماستفروش گفت؛ ماست را داخل کیسه میریزند و آویزانش میکنند. یک مدت که بماند، آبش خارج میشود و ماست سفت میشود.
مختارالسلطنه دستور داد، او را آویزان کردند. گفت؛ آن قدر بماند تا آبهایی که در ماست مردم ریخته از شلوارش بریزد.