ترنج موبایل
کد خبر: ۹۲۰۲۷۸

ماجرای مرگ دانش آموز در زنگ ورزش چیست؟

ماجرای مرگ دانش آموز در زنگ ورزش چیست؟

سلسله حوادث پیش آمده در مدارس ایران، از خودکشی و تنبیه بدنی تا ایست قلبی ناگهانی دانش‌آموزان، از جمله مرگ نوجوان ۱۷ ساله زرندی در زنگ ورزش، پرسش‌هایی درباره سلامت، ایمنی و نظارت در نظام آموزشی ایران برانگیخته است.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- زنگ ورزش و ایست قلبی نوجوان ۱۷ ساله؛ امیرحسین سیستانی، دانش‌آموز پایه یازدهم، هنگام ورزش، ناگهان بر زمین افتاد و تلاش‌ها برای نجاتش بی‌ثمر ماند.

به گزارش فرارو، در روزهای اخیر، مجموعه‌ای از حوادث تلخ در مدارس کشور افکار عمومی را درگیر کرده است؛ از خودکشی گرفته تا خشونت مربیان و وقوع ایست‌ قلبی ناگهانی میان دانش‌آموزان. پس از خودکشی سام زارعی، نوجوان ۱۲ ساله و انتشار ویدیوهایی از تنبیه بدنی در یکی از مدارس پرند، حالا خبر ایست قلبی یک دانش‌آموز  توجه جامعه را به خود جلب کرده است.

۹ مهر، دانش‌آموزی در مقطع اول متوسطه در روستای سهرین زنجان دچار ایست قلبی شد؛ ۲۱ مهر، دانش‌آموز ۹ ساله‌ای در مشهد در کلاس جان باخت؛ و اکنون امیرحسین سیستانی، دانش‌آموز ۱۷ ساله یکی از مدارس غیرانتفاعی زرند، در زنگ ورزش بر اثر ایست قلبی ناگهانی جان خود را از دست داده است.

از طرفی دیگر بحث امنیت دانش‌آموزان در محیط مدرسه و سرویس‌ها از خانه به مدارس مطرح است. روز ۱۳ آبان، تصادف ۳ سرویس مدرسه منجر به مجروح شدن ۱۵ دانش آموز شد. در سال‌های گذشته نیز ناایمن بودن ساختمان‌های مدرسه بارها دانش‌آموزان را با چالش مواجه کرده و در برخی مواقع منجر به آسیب دیدن آنان شد.

با توجه به این حوادث، عملکرد نظام آموزشی و حتی نقش والدین بیش از پیش مورد پرسش قرار گرفته؛ به‌ویژه زمانی که دانش‌آموزی در محیط مدرسه از دست می‌رود، اعتماد عمومی به نظام آموزشی آسیب می‌بیند. اکنون این پرسش مطرح است که چه دستورالعمل‌ها و قوانین مرتبط با سلامت دانش‌آموزان در مدارس تدوین شده‌اند؟ و اگر نظارت مؤثری وجود داشت، آیا از تکرار چنین رخدادهایی جلوگیری نمی‌شد؟

محمد داوری

محمد داوری، کارشناس آموزش و مشاوره مدرسه، در گفت‌وگو با فرارو به بررسی این مساله پرداخت و گفت: «نظام آموزشی ما بیش از حد آموزش‌محور شده است؛ به‌گونه‌ای که از مدارس فقط کارنامه آموزشی مطالبه می‌شود، نه کارنامه سلامت.»

ضعف در نظام‌های حمایتی مشکل اصلی است/ نهادها اغلب فاقد حساسیت مناسب نسبت به نشانه‌های هشداردهنده هستند

محمد داوری به فرارو گفت: «حوادثی که در مدارس اتفاق می‌افتد می‌تواند دلایل پزشکی، روان‌پزشکی و روان‌شناختی داشته باشد و در هر مورد، لازم است هر سه جنبه به‌صورت جداگانه بررسی شوند. در موضوع امیرحسین سیستانی، احتمال می‌رود علت حادثه پزشکی بوده باشد. اما اگر به‌طور کلی مسئله خشونت در مدارس و رخدادهایی که به مرگ یا آسیب دانش‌آموزان منجر می‌شود را در نظر بگیریم، باید گفت این موارد دلایل متعددی دارند؛ از خودکشی دانش‌آموزان گرفته تا حوادث ناگهانی و پیش‌بینی‌نشده.»

به گفته او: «برای نمونه، می‌توان به موضوعاتی مانند عبور و مرور دانش‌آموزان، سرویس مدارس، خطرات مسیر خانه تا مدرسه، یا ایمن نبودن محیط مدرسه اشاره کرد. در سال‌های گذشته، مواردی مانند آتش‌سوزی در مدارس نیز رخ داده که به دلایل محیطی و شرایطی خاص برمی‌گردد. برخی از این حوادث ناشی از بی‌احتیاطی دانش‌آموزان یا ضعف در مراقبت و نظارت اولیای مدرسه بوده است.»

او افزود: «از سوی دیگر، افزایش موارد خودکشی دانش‌آموزان نیز یکی از نگرانی‌های جدی سال‌های اخیر است؛ پدیده‌ای که در چارچوب آسیب‌های اجتماعی و روانی گسترده‌تر قابل بررسی است. متأسفانه، در سطح جامعه، خانواده‌ها و مدارس، ضعف در نظام‌های حمایتی وجود دارد. این نهادها اغلب فاقد حساسیت، درک و واکنش مناسب نسبت به نشانه‌های هشداردهنده هستند، و همین امر موجب می‌شود که بحران‌ها دیر تشخیص داده شده و وضعیت پیچیده‌تر شود.»

یکی از مهم‌ترین ماموریت‌های آموزش و پرورش توجه به سلامت است

این کارشناس آموزش گفت: «سلامت در مدارس چهار بعد اساسی دارد: جسمی، روانی، ذهنی و اجتماعی. یکی از مهم‌ترین ماموریت‌های آموزش عمومی، از پیش‌دبستانی تا پایه دوازدهم، تأمین سلامت و تربیت دانش‌آموزان در همین چهار بعد است. در مدارس نیز برای هر بخش، متولیان مشخصی وجود دارند.»

او افزود: «به‌عنوان نمونه، مشاوران، روان‌شناسان و معاونان پرورشی مسئولیت رسیدگی به سلامت روانی، ذهنی و اجتماعی دانش‌آموزان را بر عهده دارند و در این زمینه، همه معلمان و مربیان نیز نقش و مسئولیت مستقیم دارند. در حوزه سلامت جسمی نیز مربیان تربیت‌بدنی و مربیان بهداشت عهده‌دار این وظیفه‌اند. افزون بر این، هر مدرسه باید یک رابط سلامت معرفی کند تا ارتباط میان بخش‌های مختلف حفظ شود.»

او تاکید کرد: «بر اساس دستورالعمل‌های رسمی آموزش و پرورش، تامین سلامت دانش‌آموزان در تمام ابعاد از ماموریت‌های اصلی مدارس محسوب می‌شود و همه ارکان مدرسه باید در تحقق آن مشارکت فعال داشته باشند.»

تشکیل پرونده تندرستی ماموریت مهم آموزش و پرورش است

داوری گفت: «یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های مدرسه این است که برای هر دانش‌آموز، پرونده تندرستی و تربیت‌بدنی تشکیل دهند. به این معنا که وقتی دانش‌آموز از همان دوران پیش‌دبستانی وارد نظام آموزشی می‌شود، در کنار پرونده آموزشی، روان‌شناسی و مشاوره‌ای، باید پرونده‌ای ویژه سلامت جسمی و تربیت‌بدنی نیز داشته باشد؛ این پرونده در واقع ضلع سوم سلامت دانش‌آموز را تشکیل می‌دهد.»

او افزود: «اگر چنین پرونده‌ای وجود داشته باشد و هر سال همراه دانش‌آموز به پایه یا مدرسه جدید منتقل شود، معلم می‌تواند بداند که او چه ویژگی‌های جسمی دارد. برای مثال، اگر دانش‌آموز دچار مشکلات قلبی یا تنفسی باشد، باید نوع و میزان فعالیت بدنی، رشته ورزشی و کیفیت تمریناتش متناسب با شرایط او تنظیم شود. این امر نیازمند اطلاعات دقیق و به‌روز پزشکی است.»

پرونده تندرستی در میان بخشنامه‌ها خاک می‌خورد

این مشاور آموزش گفت: «اما در عمل، اغلب مدارس فاقد پرونده تندرستی و حتی پرونده روان‌شناسی و مشاوره‌ای منسجم هستند. معمولاً تنها در بدو ورود دانش‌آموز یک چکاپ اولیه انجام می‌شود، مگر در مواردی که مدارس به ابتکار خود برنامه‌هایی در این زمینه اجرا کنند.»

او افزود: «تشکیل پرونده تندرستی در ساختار آموزش و پرورش، معاونت تربیت‌بدنی و سلامت از سطح وزارتخانه تا مدارس وجود دارد، اما وظایف مشخص نیست، پشتیبانی‌ها محدود است و نظارت‌ها ناقص. اگرچه این موضوع در دستور کار رسمی آموزش و پرورش قرار دارد، اما متأسفانه در حد بخشنامه‌هایی باقی مانده که در میان کاغذها خاک می‌خورند.»

قوانین مرتبط با سلامت دانش‌آموزان به ندرت به مرحله اجرا می‌رسند/ نظام آموزشی ما بیش از حد آموزش‌محور شده/ از مدارس فقط کارنامه آموزشی می‌خواهند، نه کارنامه سلامت/ کمبود نیروی متخصص اصلی‌ترین مشکل است

داوری گفت: «متاسفانه، قوانین مرتبط با سلامت دانش‌آموزان که در دستور کار آموزش و پرورش قرار دارد، در عمل به‌ندرت اجرا می‌شود؛ زیرا از یک سو نیروی انسانی کافی و متخصص در این حوزه وجود ندارد و از سوی دیگر، این موضوع در اولویت مدیران آموزش و پرورش نیست. در بخش‌های مربوط به حمایت، پشتیبانی و نظارت نیز کمتر به ابعاد مختلف سلامت دانش‌آموزان پرداخته می‌شود.»

او افزود: «نظام آموزشی ما بیش از حد آموزش‌محور شده است؛ به‌گونه‌ای که از مدارس فقط کارنامه آموزشی مطالبه می‌شود، نه کارنامه سلامت. در سال‌های اخیر، اقداماتی مانند راه‌اندازی سامانه‌های مراقبت آموزشی و سلامت دانش‌آموزان و ارائه خدمات حضوری و غیرحضوری در مراکز مشاوره خانواده و دانش‌آموزان آموزش و پرورش صورت گرفته، اما این اقدامات همچنان بسیار محدود و ناکافی است. افزون بر این، از نظر فرهنگی نیز خانواده‌ها هنوز آشنایی و اعتماد لازم برای مراجعه به این مراکز را ندارند و همین مسئله، اثربخشی این طرح‌ها را کاهش داده است.»

ادعای آموزش کنترل خشم به ۸۶٪ مربیان، بیشتر شعاری است تا واقعی

داوری گفت: «اینکه مدیرکل امور تربیتی آموزش و پرورش اعلام کرده است ۸۶ درصد از مربیان، آموزش کنترل خشم دیده‌اند، بیشتر شبیه یک ادعای شعاری است تا واقعیت میدانی. در عمل، بسیاری از مربیان چنین آموزشی را ندیده‌اند و تنها تعداد معدودی از آن‌ها در دوره‌های محدود تربیت‌معلم یا دانشگاه شهید رجایی چند واحد عمومی در زمینه روان‌شناسی گذرانده‌اند؛ واحدهایی که اغلب بسیار سطحی و کوتاه‌مدت بوده و معمولا پس از پایان دوره نیز اثر و ماندگاری چندانی ندارند و از یاد می‌روند.»

مرگ، خشن‌ترین رخدادی است که می‌تواند برای یک دانش‌آموز اتفاق بیفتد/ مرگ دانش‌آموز نوک کوه یخ شرایط نامطلوب جامعه است

این کارشناس آموزش گفت: «مرگ، شدیدترین و خشن‌ترین رخدادی است که می‌تواند برای یک دانش‌آموز اتفاق بیفتد؛ چه در زنگ ورزش و چه در شرایط دیگر، حتی زمانی که خود تصمیم به پایان دادن به زندگی‌اش می‌گیرد. چنین حوادثی در واقع نوک کوه یخ شرایط نامطلوب جامعه و به‌تبع آن، مدارس هستند.»

مرگ یک دانش آموز یعنی از دست رفتن آینده ایران/ این نشانه ناتوانی جامعه در حفاظت از سرمایه انسانی است/ دانش آموزی که فوت کرد ممکن بود منجی بشریت باشد

او افزود: «مرگ یک کودک یا نوجوان یعنی از بین رفتن بخشی از آینده نیروی انسانی کشور است. این مرگ، نشانه‌ای از ناتوانی جامعه در حفاظت از سرمایه‌های انسانی خود است. مانند باغبانی که نهالی را کاشته و درست در آستانه ثمر دادن، می‌بیند که خشک شده و از بین رفته است. اگر توان و اراده محافظت از این نهال‌ها را نداشته باشیم، باید بپذیریم که شاید همین دانش‌آموزی که دیروز در حیاط مدرسه جان باخت، می‌توانست در آینده یکی از افراد تأثیرگذار کشور یا حتی جهان باشد؛ دانشمندی، هنرمندی، یا انسانی که می‌توانست منشأ نیکی و تحول شود. ما هرگز نخواهیم دانست چه آینده‌ای می‌توانست در انتظار او باشد.»

او افزود: «مرگ یک کودک یا نوجوان یعنی محروم کردن تمام بشریت از فهمی که شاید نجات‌بخش آن می‌بود؛ شاید اندیشه‌ای که می‌توانست به خشونت‌ها پایان دهد، یا اختراعی که می‌توانست جان میلیون‌ها نفر را نجات دهد. این اتفاق نه‌تنها از منظر انسانی و سرمایه‌ای تأسف‌بار است، بلکه از نظر روانی نیز آسیب‌زاست. خانواده‌ها احساس ناامنی می‌کنند و از نظر اجتماعی، روابط میان دانش‌آموزان دچار اختلال می‌شود. ترس از تکرار چنین حوادثی ممکن است خانواده‌ها را وادار کند که فرزندانشان را از تجربه‌های ارزشمند و هیجان‌انگیز مانند اردو، ورزش یا فعالیت‌های گروهی محروم کنند؛ در حالی‌که برای پرهیز از یک درصد خطر، آنان را از نود و نه درصد فرصت‌های رشد و زندگی سالم بازمی‌دارند.»

تبلیغات
خبرنگار : طناز سادات حسینی‌فر
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات