نقد و بررسی فیلم «خانهای از دینامیت»

«خانهای از دینامیت» با وجود بازیگران مطرح و موضوعی حساس، در نهایت نه بهاندازه کافی هیجانانگیز است و نه آنقدر جدی که بتواند پیام هشدارآمیز خود را بهطور کامل منتقل کند.
فرارو- فیلم «خانهای از دینامیت» ساخته کاترین بیگلو، با موضوع حمله هستهای و بحران سیاسی، در جشنواره ونیز معرفی شد اما بهجای یک اثر جدی و ماندگار، بیشتر شبیه تریلری پرزرقوبرق و متوسط از نتفلیکس جلوه میکند.
به گزارش فرارو به نقل از ورایتی، فیلم «خانهای از دینامیت» (A House of Dynamite) ساخته جدید کاترین بیگلو، کارگردان برنده اسکار، در جشنواره ونیز با عنوانی پرطمطراق معرفی شد: یک فیلم هیجانانگیز درباره بمب هستهای. اما آیا این فیلم توانسته است به همان اندازه که ادعا دارد «جدی» و «واقعگرایانه» باشد؟ یا صرفاً محصولی سرگرمکننده برای پلتفرم نتفلیکس است که در لفافهای از هشدارهای پرزرقوبرق عرضه میشود؟
داستان؛ موشکی که ۱۹ دقیقه تا برخورد فاصله دارد
فیلم با یک بحران آغاز میشود: موشکی هستهای از نقطهای نامعلوم در اقیانوس آرام شلیک شده و به سمت ایالات متحده در حرکت است. بر اساس محاسبات نظامی، موشک تنها ۱۹ دقیقه تا برخورد فاصله دارد و مقصد آن هم شهر شیکاگوست. اگر جلوی آن گرفته نشود، جان ۱۰ میلیون نفر به خطر خواهد افتاد.
این سناریو بارها در فیلمهای آمریکایی بازآفرینی شده است؛ از جنگ سرد گرفته تا هالیوود پس از یازده سپتامبر. با این حال بیگلو تلاش کرده این بار آن را در قالب یک روایت «واقعگرایانه» به تصویر بکشد. او با تدوین سریع، استفاده از دوربین روی دست، موسیقی پرتنش و نمایش پشت سر هم مخففهای پرابهت سازمانهای دولتی مانند STRATCOM یا OSD، فضایی میسازد که بیننده حس کند واقعاً در قلب اتاق بحران کاخ سفید حضور دارد.
اما مشکل از همان ابتدا مشخص است: این همه نشانهگذاری و تأکید بر واقعی بودن، بهجای اینکه به فیلم اعتبار ببخشد، بیشتر شبیه تقلید اغراقآمیز از گزارشهای تلویزیونی یا مستندهای بازسازیشده به نظر میرسد.
سبک کارگردانی؛ بین مستند و ملودرام
کاترین بیگلو پیشتر با فیلمهای مهمی چون Zero Dark Thirty درباره عملیات مرگ اسامه بن لادن و Detroit درباره شورشهای نژادی ۱۹۶۷، خود را بهعنوان فیلمسازی جدی معرفی کرده بود. او توانایی بالایی در ترکیب هیجان با واقعیتهای سیاسی–اجتماعی دارد. اما در «خانهای از دینامیت» این فرمول جواب نمیدهد.
بهنظر میرسد شکست تجاری و انتقادی فیلم «دیترویت» (۲۰۱۷) هنوز بر بیگلو سایه انداخته است. او در این پروژه جدید تلاش میکند با بازگشت به ژانر تریلر و بهرهگیری از موضوعی جنجالی مانند تهدید هستهای، جایگاه خود را دوباره تثبیت کند. نتیجه اما فیلمی است که میان دو رویکرد گیر افتاده: از یک سو میخواهد یک فیلم جدی سیاسی باشد و از سوی دیگر در عمل به یک اثر پرزرقوبرق و کلیشهای شبیه میشود که بیشتر برای مصرف سریع مخاطب آنلاین ساخته شده است.
بازیگران و شخصیتها
فیلم مجموعهای از بازیگران مطرح را گرد هم آورده است: ربکا فرگوسن در نقش مسئول ارشد اتاق بحران، جیسون کلارک بهعنوان فرمانده او، جرد هریس در قالب وزیر دفاع عصبی و تندخو، تریسی لتس در نقش ژنرال تندرو STRATCOM، و آنتونی راموس بهعنوان فرمانده پایگاه نظامی آلاسکا. در کنار اینها، گابریل باسو در نقش معاون جوان مشاور امنیت ملی و ادریس البا در نقش رئیسجمهور آمریکا دیده میشوند.
گفتوگوهای بین این شخصیتها مملو از اصطلاحات فنی و مخففهای نظامی است. اما در نهایت همه چیز به یک سوال ساده خلاصه میشود: «چه کار باید بکنیم؟» پاسخ روشن است: باید موشک را با استفاده از موشک رهگیر زمینپایه (GBI) و وسیله انهدام خارججوی (EKV) هدف قرار داد.
پیام اصلی فیلم؛ توهم امنیت هستهای
یکی از محورهای اساسی فیلم این است که حتی با میلیاردها دلار هزینه در سامانههای دفاع موشکی، شانس موفقیت در رهگیری کامل یک موشک هستهای چندان بالا نیست. در دیالوگی کلیدی، معاون مشاور امنیت ملی اعلام میکند احتمال موفقیت تنها ۶۱ درصد است. این موضوع باعث عصبانیت وزیر دفاع میشود که فریاد میزند: «پس همهچیز یک شیر یا خط لعنتی است؟ این نتیجه ۵۰ میلیارد دلار هزینه است؟»
فیلم تلاش میکند با چنین جملاتی به مخاطب القا کند امنیتی که آمریکا به آن میبالد تا حد زیادی توهمی بیش نیست. تهدید هستهای همچنان سایهای سنگین بر جهان دارد و هیچ کشوری نمیتواند مطمئن باشد که از آن مصون است.
ساختار سهپردهای؛ تکرار یا تنوع؟
فیلم پس از نیمساعت اول به پایان نمیرسد؛ بلکه این بخش تنها «فصل نخست» از سه فصل است. در هر بخش، همان سناریو دوباره روایت میشود اما از زاویه دید شخصیتهای مختلف.
این شیوه یادآور ساختار فیلم کلاسیک ژاپنی Rashomon است، با این تفاوت که در آن فیلم روایتها با یکدیگر تناقض داشتند، اما در «خانهای از دینامیت» همه نسخهها تقریباً یکساناند. نتیجه این است که پس از مدتی تماشاگر حس میکند صرفاً در حال دیدن همان ماجرا به شکل تکراری است.
بخش دوم تمرکز بیشتری بر این دارد که چه کشوری ممکن است موشک را شلیک کرده باشد. کره شمالی بهعنوان گزینه بدیهی مطرح میشود، اما بحث درباره روسیه هم شکل میگیرد: این فرضیه که روسیه نه برای شروع جنگ، بلکه برای ایجاد هرجومرج در آمریکا دست به چنین اقدامی زده باشد. با این حال، این سناریوها چندان قانعکننده به نظر نمیرسند.
بخش سوم ماجرا را از دید رئیسجمهور آمریکا بازگو میکند. ادریس البا در این نقش ظاهر شده اما بازی او به باور بسیاری از منتقدان، ضعیف است. او بیش از حد عادی و بیخیال رفتار میکند؛ نه اقتدار لازم یک رئیسجمهور را دارد و نه در مواجهه با بحران جدی به نظر میرسد.
ایرادهای بازیگری و منطق روایی
یکی از نکات عجیب فیلم این است که چرا در اوج بحران هستهای، معاون جوان مشاور امنیت ملی (با بازی گابریل باسو) در حال مذاکره تلفنی با مقامات روسی است، نه خود رئیسجمهور؟ یا چرا رئیسجمهور با دفترچه کدهای هستهای همانند تکلیف مدرسهای برخورد میکند که حوصله باز کردنش را ندارد؟ این تصمیمهای روایی باعث میشوند باورپذیری فیلم کاهش یابد و بیشتر به اثری سرگرمکننده شبیه شود تا یک هشدار جدی.
تناقض اصلی؛ فیلم یا فیلمنامهای برای تلویزیون؟
«خانهای از دینامیت» در تلاش است هم یک فیلم پرهیجان سرگرمکننده باشد و هم یک اثر جدی با پیام سیاسی. اما درست در همین نقطه شکست میخورد. تماشاگر نه کاملاً سرگرم میشود و نه واقعاً متقاعد میگردد که با اثری هشداردهنده روبهروست.
عنوان فیلم استعارهای است از دنیای امروز: جهانی که در آن ما در خانهای مملو از مواد منفجره زندگی میکنیم، انبوهی از سلاحهای هستهای که رهبران کشورها دیگر علاقهای به کاهش تعدادشان ندارند. اما این پیام بیش از آنکه تصویری از تهدیدهای معاصر باشد، بازتابی است از ترسهای دوران جنگ سرد.
«خانهای از دینامیت» با وجود کارگردانی یک فیلمساز بزرگ و حضور بازیگران برجسته، بیشتر از آنکه اثری ماندگار باشد، یک تجربه متوسط است که احتمالاً در حافظه مخاطبان بهسرعت محو خواهد شد. فیلم تلاش میکند هیجان و جدیت را در کنار هم داشته باشد، اما در نهایت نه بهاندازه کافی هیجانانگیز است و نه آنقدر جدی که بتواند بحثی واقعی درباره خطر هستهای ایجاد کند.
برای نتفلیکس، این یک محصول پرزرقوبرق دیگر است که احتمالاً بازدیدهای بالایی خواهد داشت. اما برای کاترین بیگلو، که زمانی با آثارش در مرکز توجه سینمای جهان بود، «خانهای از دینامیت» بیش از آنکه بازگشت پیروزمندانه باشد، نشانهای از سردرگمی خلاقانه است.