ترنج موبایل
کد خبر: ۸۶۳۲۰۷

در گفت‌وگو با علیرضا مجیدی بررسی شد؛

عبور امریکا از اسرائیل؟

عبور امریکا از اسرائیل؟

باراک راوید، تحلیل‌گر برجسته اسرائیلی رویکرد و موضع‌گیری‌های اخیر ترامپ در توافق ادعایی ایالات متحده با حوثی‌ها را به مثابه عبور امریکا از اسرائیل عنوان کرد و به بنیامین نتانیاهو توصیه می‌کند تا مستقل از واشنگتن به‌دنبال یافتن نقشه راهی برای تامین امنیت اسراییل باشد.

تبلیغات
تبلیغات

در روزهای اخیر، گمانه‌زنی‌هایی در رابطه با زمان دور چهارم رایزنی‌های احتمالی غیرمستقیم میان ایالات‌متحده امریکا و ایران در مسقط، توسط رسانه‌ها مطرح شده است. گفت‌وگوهایی که اگر طبق داده‌های ادعایی یکشنبه پیش رو برگزار شود، با سفر قریب‌الوقوع دونالد ترامپ، رییس‌جمهور امریکا به عربستان‌سعودی و پایان یافتن عملیات نظامی ایالات‌متحده در یمن همزمانی دارد.

به گزارش اعتماد، توقف عملیات نظامی امریکا علیه حوثی‌ها در یمن که طبق ادعای ترامپ ماحصل توافق حاصله میان واشنگتن و این گروه است؛ موجب شده تا در باب تاثیر این آرامش شکننده بر فرآیند تعاملات احتمالی ایران و امریکا، روابط کاخ سفید با اسراییل و فراتر از آن معادلات منطقه تحلیل‌ها و سناریوهای مختلفی مطرح شود؛ بالاخص آنکه برخی منابع ادعا کرده‌اند که ایران در تسهیل گفت‌وگوها جهت برقراری آرامش در جبهه یمن نقش فعال و تسهیل‌کننده‌ای داشته است.

از منظر گروهی از ناظران، توافق ادعایی امریکا با حوثی‌ها، سیگنال مثبتی برای ایران قلمداد می‌شود، چراکه ترامپ خلاف خواست متحدش یعنی اسراییل، حملات را در شرایطی متوقف کرد که مواضع این رژیم کماکان هدف حملات رقبایش قرار دارد.

با این همه هستند گروهی که با استناد به سناریوهای دیگر مدعی‌اند که ترامپ با تکیه بر این توافق به دنبال تنش‌زدایی در چند جبهه با هدف تمرکز بر توقف پیشرفت برنامه هسته‌ای کشورمان است. این گروه با اشاره به مواضع اخیر رییس‌جمهوری امریکا و وزیر امور خارجه‌اش که اخیرا بارها مدعی برچیده شدن برنامه هسته‌ای ایران شدند، تلاش دارند تا تحلیل ادعایی‌شان را بدین طریق توجیه کنند.

در این میان گروهی نیز با اشاره به دیپلماسی سنتی ترامپ، بر این باورند که رییس‌جمهوری معامله‌گر امریکا در وهله نخست سخت‌ترین و جاه‌طلبانه‌ترین شروط بر شرکا و رقبا تحمیل می‌کند تا درنهایت با به دست آوردن منافع حداقلی خود را پیروز قلمداد کند.

فارغ از تحلیل‌ها و سناریوهای ادعایی فوق، امروز رسانه‌ها بیش از همه بر دو متغیر متمرکز هستند؛ چشم‌انداز گفت‌وگوهای ایران و امریکا آن‌هم در شرایطی که به نظر می‌رسد اختلاف‌های فنی میان دو کشور اوج گرفته و دوم، شکافی که ظاهرا میان واشنگتن و تل‌آویو نمایان گشته و عریان‌تر از همیشه به نظر می‌رسد.

در راستای تحولات منطقه و تاثیر کنش و واکنش‌های اخیر بر فرآیند دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن با علیرضا مجیدی، کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه گفت‌وگو کرده‌ایم.

مجیدی ضمن اشاره به رویکرد معامله‌مآبانه ترامپ در مذاکره به تشدید اختلافات و تضاد منافع میان ایالات‌متحده و اسراییل اشاره کرد و تاکید داشت که استراتژی ترامپ در مواجهه با ایران و حوثی‌ها نتایج مطلوبی را برای رییس‌جمهوری امریکا به ارمغان نیاورده و ماحصلش چیزی نبوده و نیست جز «جنگ بی‌سرانجام.» 

براساس گمانه‌زنی‌های برخی رسانه‌ها قرار است دور چهارم رایزنی‌ها میان تهران و واشنگتن روز یکشنبه در مسقط برگزار شود، (هر چند مقام‌های رسمی دو کشور در این باره اظهارنظر رسمی نکرده‌اند) اگر این فرضیه درست باشد گفت‌وگوها در آستانه سفر ترامپ به عربستان انجام می‌شود؛ سفری که آقای ترامپ پیش‌تر تاکید داشت که پیش از آن خبر مهمی را رسانه‌ای خواهد کرد، ارزیابی شما در این باره چیست؟ 

جهت‌گیری و استراتژی‌های سیاسی ترامپ تا حد زیادی متاثر از رویکرد تجاری و هوش اقتصادی او می‌باشد. 

از این رو، ترامپ به توافق و رایزنی‌های سیاسی با شرکا و رقبا بیشتر از جنبه یک معامله صرف می‌نگرد که تنها برنده آن باید ایالات‌متحده امریکا به طور عام و شخص خودش به طور خاص باشد. از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری امریکا ایده‌های بلندپروازانه و در عین حال جنجال‌برانگیزی را در قبال تحولات خاورمیانه مطرح کرد که تا این لحظه نتوانست به هیچ‌کدام از آنان جامه عمل بپوشاند؛ از ایده پایان دادن به جنگ غزه تا اخراج فلسطینی‌ها از کرانه باختری و نوار غزه و اداره مناطق مزبور توسط ایالات‌متحده.

مواردی که بدان‌ها اشاره شد تنها بخشی از ادعاهای بزرگ ترامپ بودند که نه تنها محقق نشدند بلکه در سایه سکوت رسانه‌ای عملا به فراموشی سپرده شدند. این سخنان و ادعاهای جنجالی تنها مختص به فلسطین نبود بلکه به ایران و یمن نیز تعمیم یافت. در رابطه با ایران، ترامپ با طرح خواسته‌های حداکثری در تلاش است تا تهران را وادار به لغو برنامه هسته‌ای خود نماید و به واسطه این رخداد سیاسی پیروزی دیپلماتیک مهمی را برای خود رقم بزند اما نتایج رایزنی‌های تهران و واشنگتن تا این لحظه نشان داد که ترامپ هنوز نتوانسته به یک دستاورد دیپلماتیک مهم دست یابد.

این قاعده در رابطه با یمن نیز صدق می‌کند و کنشگری‌های ایالات‌متحده درقبال این کشور نه تنها نتایج مطلوبی برای واشنگتن نداشت بلکه دونالد ترامپ مجبور شد تا عملیات نظامی علیه انصارالله را متوقف نماید. مخرج مشترک جملگی این رخدادهای دیپلماتیک و سیاسی در این خلاصه می‌شود که ترامپ در همه این فعل و انفعال‌ها سعی دارد تا خود را یک شخص برنده معرفی نماید و سفر قریب‌الوقوعش به عربستان‌سعودی و ادعاهای واهی‌اش در رابطه با نام تاریخی خلیج‌فارس نیز از این قاعده مستثنی نیست. 

شما به تلاش ترامپ برای برد دیپلماتیک اشاره داشتید، با این حال رایزنی‌های احتمالی در شرایطی ممکن است آغاز شود که ترامپ فارغ از رویارویی حوثی‌ها با اسراییل از توافق با این گروه گفته، به باور شما توافق احتمالی با این گروه چه تاثیری بر روند رایزنی‌ها با تهران و همچنین موضع‌گیری تل‌آویو دارد؟ 

شکاف در روابط میان ایالات‌متحده و اسراییل امری مشهود و غیر قابل انکار است. قبل از هر چیز لازم به ذکر است که انصارالله یمن به طور یکجانبه حمایت و پشتیبانی خود را از مقاومت فلسطینی‌ها اعلام و تهدید کرد که جریان تجارت و مواصلات دریایی به اسراییل که از آبراهه استراتژیک باب‌المندب عبور می‌کند را ناامن خواهد کرد و این اتفاق نیز رخ داد.

در همین راستا در مواردی دامنه حملات موشکی و پهپادی انصارالله به بندر ایلات نیز می‌رسید. این مساله باعث شد تا ایالات‌متحده به‌طور مستقیم وارد جنگ با انصارالله شود و ترامپ از خلال این جنگ دو هدف مهم را دنبال می‌کرد؛ اول هشدار به تهران و دوم ایجاد تغییر وضعیت در یمن. در رابطه با مورد دوم، بسیاری در واشنگتن چنین تصور می‌کردند که در بهترین حالت قرار است وضعیت میدانی یمن به ضرر انصارالله تغییر کرده و در بدترین حالت این حملات منجر به تغییر رفتار انصارالله خواهد شد.

ایالات‌متحده بیش از ۵۰ روز مواضع انصارالله در یمن را آماج حملات هوایی خود قرار داد و این حملات هزینه‌های اقتصادی و سیاسی زیادی به واشنگتن تحمیل کرد. با این وجود، تنها دستاورد حملات هوایی امریکا این بود که موضع انصارالله نسبت به اسراییل تهاجمی‌تر شد و نه در قول و نه در فعل هیچ نوع تغییر در رفتار این گروه صورت نگرفت. حمله موشکی اخیر انصارالله به فرودگاه بن گوریون دلیلی بر صحت این مدعاست.

بسیاری چنین تصور می‌کردند که حملات هوایی ایالات‌متحده امریکا به یمن، مقدمه‌ای برای آغاز عملیات نظامی مشترک عربستان و امارات متحده عربی علیه انصارالله خواهد بود. اما در واقعیت امر، ریاض و ابوظبی نه تنها رغبتی به شرکت در جنگ زمینی از خود نشان ندادند بلکه حاضر نشدند تا این مهم را از طریق نیروهای نیابتی خود در یمن انجام دهند.

این یک پیام مهمی برای واشنگتن است. در ادبیات راهبردی یک اصطلاحی وجود دارد به نام «جنگ بی‌سرانجام» که توصیف‌گر ناکامی طرف آغازکننده جنگ در تحقق اهداف از پیش تعیین شده‌اش می‌باشد. برای تبیین و تشریح حملات نظامی امریکا به انصارالله، اصطلاح جنگ بی‌سرانجام دقیق‌ترین تعریف است. واشنگتن نه تنها توانست رفتار انصارالله را تغییر دهد بلکه در بحث هشدار به تهران با حمله به یمن نیز عملا با شکست مواجه شد.

افشای قضیه سیگنال گیت که در جریان آن معاون وزیر دفاع صراحتا برعدم ضرورت حمله نظامی بر انصارالله تاکید دارد و این اقدام را مغایر با منافع ملی امریکا می‌دانست، واکنش برخی مقامات اسراییلی را برانگیخت. همین گزاره گسست در روابط واشنگتن و تل‌آویو امروز بیش از پیش آشکار شده است. 

آیا می‌توان گفت آقای ترامپ به واسطه چنین توافقی تعهدات امنیتی امریکا در ارتباط با متحدش اسراییل را نقض کرده یا درصدد بوده با کاهش تنش در چند جبهه بر یک موضوع یعنی پرونده هسته‌ای ایران متمرکز شود؟ 

در پاسخ به سوال قبلی، به مساله گسست در روابط میان اسراییل و امریکا اشاره شد. استراتژی ترامپ در برابر ایران در حال حاضر در کاهش تنش در چند جبهه و تمرکز روی یک جبهه خلاصه می‌شود. ایران و برنامه هسته‌ای کشورمان محور و اولویت اصلی واشنگتن در خاورمیانه است و به همین سبب است که ترامپ عملا به عملیات نظامی علیه انصارالله پایان داد و طبق معمول به گونه‌ای وانمود کرد که ایالات‌متحده و شخص خودش پیروز این معامله شده و طرف رقیب ناکام مانده است.

رویکرد ترامپ در عرصه سیاست خارجی اصلا خبر خوشحال‌کننده‌ای برای اسراییل محسوب نمی‌شود. باراک راوید، تحلیلگر برجسته اسراییلی رویکرد و موضع‌گیری‌های اخیر ترامپ را به مثابه عبور امریکا از اسراییل عنوان کرد و به بنیامین نتانیاهو توصیه می‌کند تا مستقل از واشنگتن به دنبال یافتن نقشه راهی برای تامین امنیت اسراییل باشد. 

در این میان برخی منابع مدعی‌اند تهران همزمان با عمان در فرآیند تحقق توافق ترامپ با حوثی‌ها نقش داشته، در صورت صحت این فرضیه، آیا کنش تهران را می‌توان سیگنالی مثبت به امریکا تلقی کرد؟ 

عمان از آغاز جنگ داخلی یمن نقش کلیدی را در میانجیگری میان طرفین درگیر ایفا می‌کند و مسقط به عنوان یک مرکزی مهم برای رایزنی و گفت‌وگوهای سیاسی میان طرف‌های درگیر در جنگ یمن محسوب می‌شود. در رابطه با نقش تهران در رابطه با تحقق توافق میان انصارالله و ایالات‌متحده، من اطلاعی ندارم اما تا جایی که می‌دانم این توافق با وساطت مسقط انجام شده است.

اما اگر ایران در مذاکرات میان انصارالله و ایالات‌متحده ایفای نقش کرده باشد، این به مثابه یک شکست دیپلماتیک برای واشنگتن و شخص ترامپ محسوب می‌شود، زیرا علاوه بر اینکه نتوانست رفتار انصارالله را از طریق حمله به یمن تغییر دهد، هشدار و تهدیدهای ترامپ علیه تهران بی‌نتیجه ماند. در بعد دیپلماسی، ایران باید برای حل بحران یمن نقش بیشتری ایفا نماید تا علاوه بر پایان دادن به این منازعه، راه خروج آبرومندانه از منطقه را به واشنگتن نشان دهد. وضعیت یمن با ایران قابل مقایسه نیست.

ایران از نظر وسعت و جغرافیا ظرفیت‌های نیروی انسانی، منابع طبیعی و قدرت نظامی با یمن قابل مقایسه نیست، و خود اتکایی بیشتری دارد، اما متاسفانه تاب‌آوری ایرانی‌ها در برابر یمنی‌ها کمتر است و به تعبیر دیگر ایرانی‌ها تاب‌آوری حملات هوایی را ندارند و به تعبیر فنی‌تر ایران در جنگ اراده‌ها ضعیف‌تر از یمن است اما با این وجود ایران در جنگ نامتقارن دست برتر را دارد.

 

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات