قربانیان کیوان-الف: او انکار میکند، ما خسته شدهایم

«پنج سال است میروم و میآیم. پنج سال هزینه روحی و مادی میدهم. یکسال و نیم است که داریم در همین دادگاه میچرخیم و هیچ اتفاقی نیفتاده. هنوز از ما میپرسند چرا رفتی خانه او؟ هنوز او انکار میکند. هنوز میگوید یک شاکی را اصلا نمیشناسد. یک مدرک فیلم هست، آنهم باز نشده، چون قفل است؛ یعنی عملا هیچ پیشرفتی نکردهایم».
روزنامه شرق در گزارشی نوشت: پنج سال پس از آغاز رسیدگی، پرونده «کیوان- الف»، متهم به تجاوزهای سریالی، همچنان در مرحله رسیدگی است؛ آنهم درحالیکه او با قرار وثیقه ۲۰ میلیارد تومانی آزاد است و اتهامات را انکار میکند. روند این پرونده که از دل افشاگریهای سال ۱۳۹۹ در فضای مجازی آغاز شد، با پیچیدگیها و تأخیرهای متعدد همراه بوده و هنوز سرنوشت نهایی آن در ابهام است.
شاکیان این پرونده میگویند فرسایش روانی، مواجهههای مکرر با متهم، نبود حمایت نهادی و برخوردهای تحقیرآمیز در مسیر رسیدگی، بار سنگینی را در این سالها بر دوش آنها گذاشته است. برخی از آنها از ایران مهاجرت کردهاند و چند نفر در جلسه اخیر دادگاه حاضر شدهاند. با این حال با ورود قاضی جدید به پرونده و ورود جدیتر دادگاه کیفری به مرحله بررسی، برخی از بازماندگان درباره روند جدید، امید محتاطانهای پیدا کردهاند.
5 سال فرسایش
«ف» شبِ قبل از جلسه دادگاه، نه میخواست بخوابد، نه میتوانست. اضطرابش آنقدر بالا رفته بود که بالاخره تلفن را برداشت و با وکیل تماس گرفت؛ شاید تصمیمش برای نیامدن را تأیید کند. اما مکالمه، چیزی از تردیدش کم نکرد. تعویق جلسه، جای خود داشت. آنچه او را بیشتر به هم ریخت، تعویض مستشار بود. حالا قرار بود همه چیز از نو بازگو شود؛ بیاعتنا به آنچه قبلا گفته و ثبت شده بود. باز همان سؤالها، همان توضیحها و همان اضطرابها. با خودش کلنجار میرفت: برود یا نرود؟ میدانست اگر پایش را بگذارد در دادگاه، آن نگاهها، آن صدا، آن فضا، دوباره همه چیز را زنده میکند. اما چیزی در درونش او را آرام نمیگذاشت. میگفت: «اگر نروم، یعنی رها کردهام؛ یعنی او موفق شده». اما شاید چارهای نبود. بدنش توان تحمل این سنگینی را نداشت. وضعیت مالیاش هم در این تصمیم بیاثر نبود: «رسیدن به تهران نزدیک یکمیلیونو نیم هزینه داشت. برای منی که بعد از جنگ بدون شغل، بدون حمایت، فقط زندهام، این مبلغ کمرشکن بود».
بازگشت به نقطه صفر
شب قبل از جلسه دادگاه، اضطراب امانش را بریده بود. بالاخره با وکیلش تماس گرفت؛ شاید مطمئن شود که نیامدنش به جلسه، تصمیم درستی بوده است. اما آنچه پس از برگزاری دادگاه شنید، او را بیشتر درگیر کرد. وکیل گفت جلسهای که قرار بود ساعت ۸:۳۰ صبح آغاز شود، با تأخیر زیاد و حوالی ۱۰:۱۵ برگزار شده است.
به گفته او، با تغییر مستشارها و ورود قاضی بابایی به پرونده، تمام آنچه قبلا شرح داده بودند، بیاثر شده بود: «گفتند قاضی از اول میخواهد پرونده را بررسی کند، از تکتک ما بپرسد چه شد، چرا رفتی خانه یک مرد غریبه و... این یعنی باز برگشتیم به نقطه صفر. باز همان نگاههای سنگین، همان پرسشهای آزاردهنده، همان اضطراب». با این حال، به نقل از دوستان و وکیلش حرفی از قاضی شنیده که برای لحظهای روشنایی کوچکی در دلش انداخته است. نقل شده که وقتی متهم گفته یکی از شاکیان «نیمهبرهنه» به خانهاش آمده بود، قاضی پاسخ داده: «حتی اگر برهنه هم بود، شما حق نداشتید به او دستدرازی کنید». شاکی میگوید: «این جمله برایم خیلی مهم بود. حس کردم شاید این بار فضای متفاوتی حاکم باشد. شاید در این فضا، بشود به جایی رسید».
اما خستگی و فرسایش روانی، امید را برایش دشوار کرده است: «پنج سال است میروم و میآیم. پنج سال هزینه روحی و مادی میدهم. یکسال و نیم است که داریم در همین دادگاه میچرخیم و هیچ اتفاقی نیفتاده. هنوز از ما میپرسند چرا رفتی خانه او؟ هنوز او انکار میکند. هنوز میگوید یک شاکی را اصلا نمیشناسد. یک مدرک فیلم هست، آنهم باز نشده، چون قفل است؛ یعنی عملا هیچ پیشرفتی نکردهایم».
او میگوید بارها بین امید و یأس پرت شده است: «گاهی فکر میکنم خوب، تا اینجا آمدهام، ادامه بدهم. بعد دوباره میگویم بس است دیگر. این درجازدن بدترین چیز ممکن است». روایت این زن فقط از وضعیت سیستم قضائی نیست؛ از بیتفاوتی نهادها، از نبود همدلی، از تحقیرهای کوچک در هر مرحله نیز میگوید. دفعه قبلی که به دادگاه رفته بود، تنها نبود. همسرش همراهش آمده بود اما مسئولان حتی اجازه ندادند او وارد شود: «گفتم نمیتوانم تنها باشم. یکی باید باشد یک لیوان آب بدهد دستم. گفتند نه، نمیشود. درحالیکه همین آدم، کیوان، به جز وکیلش، انگار همراه هم داشت. من فقط میخواستم کسی باشد که دستم را بگیرد. ولی این را هم نپذیرفتند».
او از تناقضی آشکار در روند دادرسی سخن میگوید: «از ما میخواهند بارها و بارها داستانمان را تعریف کنیم. اما نهتنها همدلی نیست، حتی کوچکترین تسهیلی هم در کار نیست. این فرسایش بیرحمانه است». میگوید: «نه دیگر به عدالت امید دارم، نه به اثر اجتماعی این شکایت. فقط اگر بتوانم در این روند، تسکینی برای رنجی که کشیدم پیدا کنم، شاید بتوانم ادامه بدهم. یا حکمی صادر شود که بگوید به من ظلم شده یا دستکم در چهره او، نشانهای از پشیمانی ببینم. تنها امیدم همین است، وگرنه بقیهاش فقط دستوپازدن است، در سیستمی که حتی نمیخواهد ببیند که من انسانم؛ انسانی که فقط آمدهام بگویم یک اتفاق بد برایم افتاده».
5 سال بهانهتراشی برای حضور در دادگاه
اما شاکی دیگری ماجرا را با توصیف یک تضاد درونی آغاز میکند. با هر بار حضور در دادگاه، تکهای از او باقی میماند روی صندلیهای آن سالن: «هر بار باید انرژی، زمان، پول و حتی حیثیتم را وسط بگذارم. خانوادهام خبر ندارند. محل کارم هم نه. مجبورم مدام بهانهتراشی کنم و مرخصی بگیرم. هر رفتوبرگشت به تهران، کابوسی است که از قبل آغاز میشود». او میگوید: «برای من، نه از نظر انرژی، نه وقت و نه مالی، اصلا راحت نیست که هر بار بلیت رفتوبرگشت مشهد به تهران را هماهنگ کنم با وقت دادگاه. این یعنی یا ساعت سه، چهار صبح برسم مشهد، یا مجبور شوم روز بعدم را هم از دست بدهم. چیزی است که شاید برای دیگران قابل رؤیت نباشد، اما برای من در عمل یک رنج همیشگی است. پنج سال است نهفقط روانم، بلکه حساب بانکیام هم درگیر این شکایت شده. خانواده و محل کارم از چیزی خبر ندارند. هر بار باید برای غیبتهایم بهانهای بتراشم. بعد از دادگاه باید سریع خودم را برسانم مشهد تا بتوانم صبح فردایش بروم سر کار. یعنی اصلا فرصتی برای نفسکشیدن هم باقی نمیماند».
همه چیز از اول
او میگوید در جلسه اخیر دادگاه، با تغییر مستشارها، روند رسیدگی عملا به نقطه اول برگشت: «گفتند فکر کنید که اکنون بار اولی است که پرونده را بررسی میکنیم؛ همه چیز را دوباره برایمان تعریف کنید. این برای من واقعا سخت بود. هم از نظر روانی، چون مجبور بودم دوباره برگردم به ترومایی که پنج سال است با درمان و مشاوره تلاش کردهام آن را کنار بگذارم و هم از نظر حافظه. اتفاق در سال ۱۳۹۷ افتاده، شکایت را در سال ۱۳۹۹ ثبت کردهایم و اکنون تیرماه ۱۴۰۴ است. بسیاری از جزئیات از ذهنم رفته، درحالیکه در آن زمان کاملا برایم روشن بودند. این باعث میشود دقت اظهاراتم کمتر شود و واقعا ناعادلانه است».
او تأکید میکند متهم هنوز هم بعد از پنج سال انکار میکند که اصلا او را میشناسد. این در حالی است که مدارک و مستندات متعددی در پرونده وجود دارد که خلاف این ادعا را نشان میدهد: «پلیس امنیت گزارش داده که از ساعت ۸:۳۰ شب تا ۹ صبح روز بعد، من و کیوان-الف در یک مکان و در خانه او در خیابان ... بودیم؛ براساس موقعیت مکانی ثبتشده در تلفن همراه هر دو ما. رسید اسنپ به همان آدرس را هم دارم، دقیقا در همان تاریخ. علاوه بر آن، در یکی از فهرستهایی که از کامپیوترش استخراج شده، نام من با تاریخ تولد و تاریخ دیدارمان ثبت شده است. یعنی تمام دادهها نشان میدهد این فرد من را دیده، اما همچنان ادعا میکند که نمیشناسد».
او درباره یکی از بخشهای مهم دادگاه اخیر میگوید: «وقتی قاضی درباره آن فهرست ۱۲۰نفره از زنانی که بین سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۹ با آنها در ارتباط بوده، از او پرسید، پاسخ داد که فقط یک فهرست ۳۱نفره دارد که آن را هم به اجبار نوشته است. مدعی شد فهرستی که توسط پلیس امنیت ارائه شده، جعلی است. درباره همان فهرست ۳۱نفره هم گفت این زنان «تأثیرگذار» زندگیاش بودهاند. قاضی پرسید این تأثیر چه بوده؟ و او فقط گفت: «به نحوی تأثیرگذار بودهاند». واقعا با زنی که مورد تجاوز قرار گرفته، اینگونه بازی میکنند».
به گفته این شاکی، از بسیاری از زنان عکسهایی نیز وجود دارد که هنگام زدن زنگ آیفون منزل متهم گرفته شده و بخشی از آنها در کنار اطلاعات دیگر در فایلهای او ذخیره شده است؛ موضوعی که پیچیدگی و دامنه گستردهتری از پرونده را نشان میدهد.
انکار حتی با مستندات رسمی
به گفته او، یکی از تلخترین بخشهای جلسه، جایی بود که درباره فیلمهایی که از زنان نیمهبیهوش ضبط شده، صحبت شد: «گزارش پلیس امنیت بهصراحت تأکید دارد که بخشی از زنانی که در فیلمها دیده میشوند، در حالت بیهوشی یا فاقد اراده بودهاند؛ بااینحال، متهم مدعی بود همه آنها هوشیار بودهاند و رابطه با رضایت خودشان صورت گرفته است. حتی وکیل او، در جلسه دادگاه ادعا کرد آنچه در فیلمها دیده میشود، «خلسه ناشی از لذت جنسی» بوده، نه بیهوشی واقعی. چنین جملهای در صحن علنی دادگاه بیان شد؛ واقعا تحقیرآمیزتر از این برای یک قربانی چه میتواند باشد؟».
او ادامه میدهد: «بااینحال، قاضی با این ادعاها برخورد کرد. تأکید داشت که دروغگفتن ممکن است حق متهم باشد، اما مواجهکردن او با دروغهایش نیز حق قاضی است. قاضی شبیه هیچیک از قضات پیشین نبود. سؤالاتش دقیق و مستند بود و بارها متهم را با مدارک و گزارشها روبهرو کرد. من این بار کیوان-الف را بسیار مضطربتر از جلسات قبلی دیدم؛ به نظر میرسید برای نخستین بار در موقعیتی قرار گرفته که دیگر نمیتواند از زیر بار پاسخگویی فرار کند». این شاکی از خستگی عمیق و بلاتکلیفی مستمر هم میگوید. از اینکه طی پنج سال گذشته هر بار که برای حضور در دادگاه مراجعه کرده، ناچار بوده با ترس، اضطراب و هزینههای فراوان به خود انگیزه دهد تا روند پرونده را ادامه دهد: «متهم همچنان به دروغگویی ادامه میدهد و بدون محدودیت در جامعه آزادانه تردد میکند و همان رفتارهای پیشین را دارد». با وجود همه این دشواریها، این فرد امیدوار است قاضیان پرونده اجازه ندهند این بار این ماجرا در بیسرانجامی و بلاتکلیفی باقی بماند.
امیدوارکننده بود
یکی دیگر از شاکیان پرونده در روایت خود میگوید که متهم تلاش میکند از مسئولیت کارهای خود طفره برود و رفتاری شبیه به کسی دارد که هیچ اشتباهی مرتکب نشده است. او نیز معتقد است با تغییراتی که در روند رسیدگی پرونده ایجاد شده، جلسه دادگاه اخیر برخلاف انتظارات اولیهاش، تا حدی امیدوارکننده بوده: «حرفهای ما شنیده شد و بازپرس به اظهارات ما اعتماد داشت». او همچنین به فشارها و تهدیدهایی اشاره کرد که از سوی متهم در قالب پروندهسازی و استفاده از اسکرینشاتهای اکانتهای شبکههای اجتماعی علیه شاکیان میشود. به گفته او: «این اقدامات باعث ایجاد ترس و تهدیدی مستمر برای من شده است». به گفته او، در فضای حقوقی و اجتماعی فعلی، این تهدیدها بسیار جدی هستند و احتمال آسیب مجدد از سوی متهم وجود دارد، بنابراین باید «همیشه مراقب و محتاط باشم». او توضیح میدهد که متهم همواره در تلاش است داستانها و اتهامهای جدیدی علیه او بسازد و به شکلی او را متهم جلوه دهد؛ موضوعی که برای این شاکی «بسیار ترسناک و آزاردهنده» است.
متهم همچنان انکار میکند
پرونده کیوان-الف همچنان در شعبه ۵ دادگاه کیفری یک تهران تحت رسیدگی است؛ جایی که به گفته شاکیان و وکلای آنها، قاضی بابایی، با رویکردی جدیتر و دقیقتر به بررسی اتهام زنای به عنف پرداخته است. شیما قوشه، وکیل برخی از شاکیان، در گفتوگو با «شرق» روند دادرسی را تشریح میکند و به نکاتی مهم درباره چالشهای اثبات جرم، ضعفهای قانونی و تغییر رویکرد دستگاه قضائی در مواجهه با این پرونده حساس میپردازد. قوشه میگوید که پرونده مستقیما به دادگاه کیفری یک ارجاع داده شده و تحقیقات مقدماتی و رسیدگی در همان شعبه انجام میشود. او با اشاره به اینکه جلسه مواجهه حضوری پیشین بدون حضور رئیس شعبه برگزار شده بود، توضیح میدهد که روز یکشنبه بیستودوم تیرماه، جلسه رسمی رسیدگی با حضور قاضی بابایی و مستشار دیگر برگزار شد که رویکرد مثبتی در پی داشت.
در این جلسه، اتهام زنای به عنف به متهم تفهیم و اظهارات شکات و وکلای آنان ثبت شد. قوشه درباره دفاعیات متهم هم میگوید: «او ضمن انکار تجاوز، اصرار داشت روابط جنسی با رضایت بوده است». همچنین در مورد فیلمهای ضبطشده که پلیس امنیت بر آنها قفل گذاشته و امکان بازکردن آن تاکنون فراهم نشده، تأکید میکند که درخواست کارشناسی رسمی برای دسترسی به این فیلمها ارائه شده و رئیس شعبه تأکید کرده «تا وقتی این فیلمها بررسی نشود، تصمیم نهایی اتخاذ نخواهد شد».
قوشه درباره گزارش پلیس امنیت نیز تأکید میکند: «بخشی از زنان حاضر در فیلمها بدون اراده، مست یا بیهوش بودهاند، اما متهم این موارد را رد کرده و مدعی شده همه با رضایت بودهاند». این موضوع نشاندهنده اختلاف جدی میان شواهد و ادعای متهم است.
قوشه در توصیف رفتار متهم میگوید او برخوردی متکبرانه و بالا به پایین نسبت به شاکیان و وکلای آنها دارد. به گفته او، متهم تلاش میکند با ارائه اسکرینشاتهایی از شبکههای اجتماعی شاکیان، از جمله پستهای توییتری یا عکسهایی از صفحههای اینستاگرام، «آنها را تحت فشار قرار دهد»؛ روشی که قوشه آن را «نوعی تهدید» و تلاش برای «پروندهسازی علیه قربانیان» میداند. به گفته او، از نکات درخور توجه جلسه، تغییر رویکرد دادگاه نسبت به مسئله رضایت شاکیان است. این وکیل اشاره میکند که برخلاف رویههای پیشین که صرف حضور در خانه به منزله رضایت تلقی میشد، این بار قاضی بابایی پذیرفت که «حتی اگر لباس شاکی از تنش خارج شده باشد، به معنای رضایت او نیست». این رویکرد، گامی مثبت در روند قضائی پرونده تلقی میشود.
در پایان، درباره تأثیر اجتماعی و حقوقی این پرونده، او معتقد است این پرونده میتواند در شکستن سکوت زنان بازمانده و ایجاد تغییر در رویکردهای قضائی تأثیرگذار باشد، اما تحول واقعی نیازمند اصلاح قوانین است. قوشه تأکید کرد: «مشکل اصلی در قوانین، اثبات جرم و نبود حمایتهای کافی از بازماندگان است و تغییرات ساختاری در این حوزه ضروری به نظر میرسد».