حکایت دختران قوچان
پس از گذشت بیش از یک قرن، این واقعه درسهایی ژرف و تلخ برای تاریخ ایران به همراه دارد. برجستهترین درس، ضرورت وجود مطبوعات و رسانههای آزاد و مستقل است.
غلامرضا خان شاهسون اینانلو، ملقب به آصفالدوله، از دولتمردان دوره قاجار بود که به دلیل اقدامات ستمگرانهاش در تاریخ معروف شده است. پیش از حکومت در خراسان، حاکم کرمان بود و در آن شهر نیز با اعمال فشار مالیاتی بر مردم قحطیزده، باعث شد تا برخی برای پرداخت مالیاتهای کمرشکن، دختران خود را با قیمت ناچیزی بفروشند. این اقدام نه تنها با واکنش شدید دولت مرکزی مواجه نشد، بلکه مورد تأیید حکومت قاجار نیز قرار گرفت. آصفالدوله در سال ۱۲۸۴ خورشیدی حاکم خراسان شد. وی پسرش، امیرحسینخان، را به حکومت قوچان منصوب کرد. در همین دوره، سالار مفخم نیز حاکم بجنورد بود که دو عمارت سردار مفخم و آینهخانه مفخم در بجنورد از آثار معماری بهجایمانده از اوست.
در دوران حکومت آصفالدوله در خراسان، قحطی و بلایای طبیعی از جمله خشکسالی و هجوم ملخها گسترش یافت و این شرایط منجر به گرانی مواد غذایی شد. با این حال، دولت قاجار از گرفتن مالیات دست برنداشت و آصفالدوله نیز با شدت به وصول مالیات ادامه داد. مردم درمانده خراسان، برای پرداخت مالیات، ناچار شدند دختران خود را به ترکمنهای ساکن روسیه بفروشند. گزارشها حاکی است که تنها در شهر درهگز، ۱۶۳ دختر به ترکمنها فروخته شدند و آنان نیز این دختران را در بازارهای بردهفروشی عشقآباد به فروش میرساندند.
این ستمهای پیدرپی موجب شد تا مردم خراسان عریضهای به تهران و نزد شاه قاجار ارسال کنند، اما آصفالدوله با حمایت صدراعظم، در مقام خود باقی ماند. فشار مالیات در قوچان آنچنان افزایش یافت که در زمان حکومت پسرش، امیرحسینخان، مردم دختران خود را مستقیم به مأموران مالیاتی میفروختند و آنان نیز آنها را با قیمت ناچیز به ترکمنها میفروختند. شواهد تاریخی نشان میدهد که گاه دختران را حتی در خواب از آغوش مادران جدا میکردند. این رویدادهای تلخ با غارت شهر قوچان توسط ترکمنها و ایجاد مزاحمت برای زائران حرم امام رضا(ع) ادامه یافت و نشاندهنده ضعف دولت مرکزی و بیعدالتیهای گسترده در آن دوره بود.
با اینکه حفاظت از این خطه بر عهدهی سالار مفخم، حاکم بجنورد بود، سواران او نه تنها از مهاجمان ترکمن حمایت کردند، بلکه خود سالار مفخم نیز سهمی از این غارتها دریافت کرد. مردم قوچان برای شکایت به تهران نزد عینالدوله، صدراعظم، رفتند. عینالدوله به سالار مفخم دستور داد اسرای ایرانی را از ترکمنها بازپس گیرد، اما این دستور با بیتوجهی سالار مفخم مواجه شد. حتی مظفرالدین شاه قاجار مبلغی برای آزادسازی اسرا اختصاص داد، اما این پول نیز ناپدید شد و عملیات استرداد اسیران هرگز انجام نگرفت.
با انتشار اخبار این فاجعه در تهران، ماجرا به روزنامه ها کشیده شد و در محافل و انجمنهای آزادیخواهانهی عصر مشروطه به بحث گذاشته شد. فشار افکار عمومی و فعالیت این انجمنها نهایتاً منجر به عزل آصفالدوله از حکومت خراسان و احضار او به تهران گردید. در ادامه، مجلس اول مشروطه دستور محاکمهی متهمان فاجعهی دختران قوچان را صادر کرد و حتی وزیر داخله وقت نیز احضار و عزل شد. این رویداد تاریخی به سقوط کابینه انجامید و برای نخستین بار در تاریخ ایران، کمیسیونی ویژه برای پیگیری این امر تشکیل گردید. این کمیسیون پس از تحقیق، آصفالدوله را علاوه بر عزل، به حبس و جریمهی نقدی محکوم کرد و پسرش، امیرحسینخان، نیز از حکومت قوچان برکنار شد.
پس از گذشت بیش از یک قرن، این واقعه درسهایی ژرف و تلخ برای تاریخ ایران به همراه دارد. برجستهترین درس، ضرورت وجود مطبوعات و رسانههای آزاد و مستقل است. نقش روزنامهها و فضای نقد در آن دوره، در افشای فاجعه و تبدیل آن به یک مسئلهی ملی، نشان میدهد که رسانههای آزاد میتوانند پلی میان مردم و حاکمیت باشند و از تبدیل بحرانهای محلی به فجایع خاموش جلوگیری کنند. در همان دوران، روزنامهها به مقایسهی عملکرد دو دولت پرداختند: گزارش شد که دولت روسیه تزاری، با وجود ساختاری استبدادی، در مواجهه با هجوم ملخ و بلایای طبیعی در مناطق تحت حکومت خود، با اختصاص بودجه و سازماندهی امداد به یاری مردم شتافت. در مقابل، حکومت قاجار نه تنها در اوج قحطی و بیکسی مردم، هیچ اقدام حمایتی انجام نداد، بلکه با اصرار بر وصول مالیاتهای سنگین، بر دوش مردم مصیبتدیده سنگینی بیشتری تحمیل کرد. این تقابل، مسئولیت حکمرانی در قبال حفظ جان و معیشت مردم را به عنوان درسی دیگر پررنگ میسازد. فاجعهای از جنس فروش دختران، تنها یک تراژدی انسانی نیست؛ بلکه نشانهی فروپاشی کامل یک نظام حکمرانی نالایق، فاسد و بیاعتنا به کرامت انسانی است. آنچه در نهایت امکان پیگیری و محاکمهی عاملان این جنایت را فراهم آورد، نهادهای نوپای مدنی و پارلمانی در آغاز مشروطه بود که نشان داد چگونه حاکمیت قانون و نهادهای پاسخگو میتوانند حتی قدرتمندترین متهمان را به پای میز عدالت بکشانند. بنابراین، این رویداد تلخ بهطور پیوسته یادآور میشود که تحقق جامعهای عادلانه و انسانی در گرو وجود رسانههای آزاد، حکمرانی مسئول، نهادهای نظارتی کارآمد و حافظ کرامت ذاتی انسانها است.
همین واقعهی دختران قوچان، ضرورت تأسیس مجلس شورای ملی را به مردم و نخبگان کشور یادآوری کرد و به جرقهای برای شعلهور شدن انقلاب مشروطه تبدیل شد. درسی بزرگ که این رویداد تلخ به همراه داشت، لزوم اتحاد و اعتراض سراسری بود. در اوج این فاجعه، شاهدیم که گروهی از زنان آزادیخواه تهرانی، بیهراس از استبداد قجری، گرد کالسکه مظفرالدین شاه حلقه زدند و خواستار محاکمهی عاملان فاجعه شدند. این صحنه، نمادی از بیداری و نقش بیبدیل جامعه در مطالبهی عدالت است.
درس دوم، بازتعریف مفهوم میهن و ناموس در ادبیات سیاسی ایران بود. فروش دختران ایرانی به معنای فروش شرافت وطن تفسیر شد و چهرههایی چون آصفالدوله با عنوان "وطنفروش" شناخته شدند. این حس میهندوستی تنها به مرزهای ایران محدود نماند؛ چنانکه پنجهزار ایرانی مقیم عشقآباد در نامهای به مجلس اول، با اشاره به مشاهدات خود از بازار بردهفروشی، خواستار اقدام فوری شدند.
پیگیری شکایات مردم حتی به محاکمه و حبس سالار مفخم از مسببان اصلی این فاجعه در حجرهی عدلیه انجامید. این رویداد تاریخی، نقطهعطفی در حقوق عمومی ایرانیان بود؛ برای نخستین بار "رعیت" صاحب حقی شناخته شد که میتوانست حاکمان را به پای میز دادگاه بکشاند. این امر، مرزهای قدرت را دگرگون کرد و پایههای نهاد قانون را استوار ساخت. قدرت نامحدود شاه و والیان به چالش کشیده شد و گام نخست برای تدوین قوانین واحد و مبتنی بر مسئولیتپذیری حکومت برداشته شد.
هرچند انقلاب مشروطه حاصل سالها رنج و مبارزهی مردم ایران بود، اما به روایت مورخانی چون تقیزاده و کسروی، واقعهی دختران قوچان، جرقهی نهایی این انقلاب را زد و خشم انباشتهی ملت را شعلهور ساخت.
برداشتی ازاد از کتاب حکایت دختران قوچان نوشته افسانه نجم آبادی