اسرائیل؛ مانع اصلی در مسیر پروژهٔ ترامپ
نقشهٔ صلح روی لبهٔ تیغ
ائتلافی از بازیگران عرب و اروپایی اعلام کردند حاضر هستند رضایت حماس را برای آتشبس بگیرد، به شرط آنکه ترامپ رضایت نتانیاهو را تضمین کند؛ ترامپ هم این کار را انجام داد. در مارس، آنان از طرح بازسازی مصر حمایت کردند که ایده «ریویرای غزه» ترامپ را کنار میگذاشت و ترامپ پذیرفت. در ژوئیه، ابتکار عربستان–فرانسه ثبات غزه را به مذاکرات گستردهتر گره زد و بعدها وارد طرح ۲۰بندی شد. اکنون باید فهرست تغییرات ضروری سیاست اسرائیل به کاخ سفید ارائه شود.
فرارو– نمیرود نوویک، کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه در روزنامه نیویورک تایمز
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، تلاش دونالد ترامپ برای آرامسازی خاورمیانه، زیر فشار و تصمیمهای اسرائیل تضعیف میشود. اسرائیل همچنان قدرتمندترین بازیگر منطقه است و در عین حال، نزدیکترین متحد ایالات متحده باقی مانده است.
پس از حملات هفتم اکتبر حماس، اسرائیل بهسمت سیاستی رفته است که خود آن را بر منطق «صفر ریسک» بنا میکند؛ سیاستی که در آن، زور نظامی و کنترل سرزمین بر گفتوگو و دیپلماسی ترجیح داده میشود. اما همین رویکرد از درون با یک تناقض جدی روبهرو است: تداوم حملات پیشدستانه نهتنها «ریسک» را کاهش نمیدهد، بلکه با انباشتن تنشها و باز کردن جبهههای جدید، احتمال گسترش درگیری را بیشتر میکند.
خلع سلاحِ شتابزده، انتظاراتِ غیرواقعی
بنیامین نتانیاهو قرار است ۲۹ دسامبر در آمریکا با دونالد ترامپ دیدار کند؛ دیداری که میتواند به آزمونی تعیینکننده برای مهار چرخهٔ تنش در خاورمیانه تبدیل شود. همزمان، رهبران عرب نیز میتوانند با حمایت از برنامهٔ ترامپ، عبور به مرحلهٔ دوم طرح صلح غزه را به اولویت فوری تبدیل کنند.
در لبنان، دولت آمریکا خواستار خلع سلاح فوری حزبالله شد؛ نیرویی که هم قدرتمندترین بازیگر نظامی و سیاسی کشور بهشمار میآید و هم در نگاه اسرائیل، دشمن اصلی محسوب میشود. اما این مطالبه، تجربههای شناختهشدهٔ جهانی را نادیده گرفت؛ زیرا در بسیاری از پروندههای مشابه، خلع سلاح نه یک فرمان لحظهای، بلکه فرایندی تدریجی و مرحلهبندیشده بوده است. همین نگاهِ شتابزده، انتظاراتی غیرواقعی ساخت؛ انتظاراتی که وقتی محقق نشد، اسرائیل نشانههایی از احتمال آغاز یک عملیات گسترده را بروز داد.
معنادارتر آنکه این سیگنالها در شرایطی ظاهر شد که آتشبسی با میانجیگری آمریکا و فرانسه که یک سال پیش برقرار شده بود قرار بود سطح تنش را پایین نگه دارد. با این حال، اکنون اسرائیل پنج موضع نظامی را در داخل لبنان در اختیار دارد و تقریباً هر روز دست به حمله و نفوذهای نظامی میزند.
در سوریه نیز اسرائیل بهطور منظم دست به عملیات نظامی میزند و بارها وارد خاک این کشور میشود؛ اما همزمان از دیگران میخواهد کل نوار میان دمشق و بلندیهای جولان غیرنظامی شود؛ همان کمربند جغرافیایی حساسی که در امتداد مرز شمالشرقی اسرائیل قرار دارد. تناقض دقیقاً همینجاست: اسرائیل از یکسو خواهان «خلع سلاح» و «تهیسازی نظامی» در آن پهنه است، اما از سوی دیگر، خود بخشی از خاک سوریه را بهعنوان «منطقه امنیتی» در اختیار گرفته و عملاً نیز نشان داده قصد ندارد از آن عقبنشینی کند.
شرط مشروعیت نیروی بینالمللی
با این حال، خطرناکترین نقطه همچنان غزه است؛ جایی که گره اصلی نه صرفاً در میدان جنگ، بلکه در معادلهٔ «قدرت و اداره» بسته شده است. نتانیاهو اجازه نمیدهد تشکیلات خودگردان فلسطین هیچ نقشی در مدیریت غزه پیدا کند؛ رویکردی که میتواند کل طرح ۲۰بندی ترامپ را از درون بیاثر کند و آن را پیش از رسیدن به مرحله اجرا، به بنبست بکشاند.
ریشهٔ این مخالفت بیش از آنکه به «امنیت ملی» مربوط باشد، به «بقای سیاسی» نتانیاهو گره خورده است. ستونهای ائتلاف او را جریانهای الحاقطلبِ مسیحایی تشکیل دادهاند؛ جریانهایی که آشکارا تهدید کردهاند اگر نخستوزیر نقش تشکیلات خودگردان را در غزه بپذیرد، از دولت خارج میشوند. پیام این تهدید روشن است: پذیرش تشکیلات خودگردان، برای نتانیاهو نه یک تصمیم سیاستی، بلکه ریسک مستقیمِ سقوط دولت و پایان نخستوزیری اوست.
مرحلهٔ دوم در بنبست؛ آتشبسِ بیگروگان روی لبهٔ فروپاشی
مرحلهٔ دوم طرح ترامپ در عمل متوقف شده است. آتشبسِ مرحلهٔ اول نیز همزمان در معرض فروپاشی قرار گرفته است؛ زیرا درگیریها تقریباً هر روز ادامه دارد و در دل همین وضعیت، حدود دو میلیون نفر در غزه زندگی را در شرایطی غیرانسانی تحمل میکنند. در سوی دیگر ماجرا، اسرائیلیها به وعدهها و اعلامهای خوشبینانه واشینگتن درباره «نزدیک بودن اجرای مرحلهٔ دوم» با تردید و بدبینی نگاه کردهاند؛ آنها با این ذهنیت جلو رفتهاند که اگر خودشان حماس را خلع سلاح نکنند، هیچکس این کار را انجام نخواهد داد و معنای عملی این ذهنیت آن است که آمادهاند هر لحظه جنگ را از سر بگیرند.
اکنون یک متغیر مهم تغییر کرده است: گروگانهای زندهٔ اسرائیلی به کشور بازگشتهاند. علاوه بر این، تقریباً همهٔ گروگانهای کشتهشده نیز بازگردانده شدهاند و تنها یک نفر باقی مانده است. همین تحول، یکی از انگیزههای اصلی اسرائیل برای پایبندی به تعهدات مرحلهٔ اول را تضعیف کرده و شکنندگی آتشبس را بیش از پیش بالا برده است.
نقشهٔ صلح روی لبهٔ تیغ؛ امتیازهای قطرهچکانی اسرائیل
وقتی دونالد ترامپ در تماس تلفنیِ اول دسامبر به بنیامین نتانیاهو پیام داد که در سوریه «کمی آرامتر» حرکت کند. نتانیاهو هم واکنشهایی نشان داد که بیشتر حامل این معنا بود: «پیامت را گرفتم». اما در اصل، تغییری در مسیر سیاستش ایجاد نکرد و خط کلیِ رفتارش را همانگونه که بود ادامه داد.
در همین فضا، نتانیاهو با بازگشایی دوبارهٔ گذرگاه رفح به سمت مصر موافقت کرد؛ گذرگاهی که یکی از حیاتیترین مسیرهای رفتوآمد به غزه و از غزه به شمار میآید. اما آنچه در عمل رخ داد، «بازگشاییِ یکطرفه» بود: خروج ممکن شده، اما بازگشت ممکن نیست. علاوه بر این، هیچ سازوکار معناداری برای انتقال کمکهای بشردوستانه نیز فعال نشده است. این وضعیت دقیقاً خلاف چیزی است که در طرح ترامپ پیشبینی شده بود؛ زیرا در آن چارچوب، قرار بود رفتوآمد افراد و ورود کمکهای انسانی به شکل دوطرفه و منظم انجام شود.
درست پیش از تحلیف، آنها اعلام کردند حاضرند رضایت حماس را برای آتشبس به دست بیاورند؛ اما با یک شرط روشن: ترامپ باید رضایت نتانیاهو را تأمین کند. ترامپ هم همین کار را کرد و رضایت نتانیاهو را گرفت. سپس در ماه مارس، همان بازیگران از طرح بازسازی مصر حمایت کردند؛ طرحی که عملاً ایدهٔ «ریویرای غزه» ترامپ را کنار میگذاشت. ترامپ نیز این تغییر مسیر را پذیرفت. در ماه ژوئیه هم ابتکار مشترک عربستان و فرانسه، ثبات غزه را به مذاکرات گستردهتر اسرائیلی–فلسطینی و همکاری منطقهای پیوند زد؛ عناصری که بعدتر راه خود را به طرح ۲۰بندی ترامپ باز کردند.
اما برای آنکه ترامپ حاضر شود این شروط را به نتانیاهو تحمیل کند، باید یک پیام روشن دریافت کند. او باید این پیام را بشنود که اگر تو نتانیاهو را همراه کنی، ما حماس را همراه میکنیم. او باید این پیام را بشنود که اگر اسرائیل به طرح صلح تو پایبند بماند، ما هم متعهد میشویم در نیروی بینالمللی تثبیتکننده و صندوق بازسازی غزه مشارکت کنیم. اکنون انتخاب پیش روی رئیسجمهور کاملاً روشن شده است. یا باید انضباط را بر نزدیکترین متحد منطقهای آمریکا اعمال کند. یا باید شاهد فرو ریختن یک ساختار شکننده باشد که زیر فشار تشدید تدریجی تنش از سوی نتانیاهو در حال فروپاشی است. فرصت جلوگیری از یک جنگ دیگر نیز روزبهروز کمتر میشود.