چگونه خاورمیانه میتواند در ۲۰۲۶ از چرخه جنگ خارج شود؟
این گزارش تأکید میکند سال گذشته نقطه عطفی در بیثباتی خاورمیانه بوده است: گسترش عملیات نظامی اسرائیل از غزه تا لبنان، سوریه، یمن و حتی قطر، همراه با حمله مشترک آمریکا–اسرائیل به ایران در ۲۰۲۵، منطقه را به آستانه جنگ چندجبههای رسانده است. برخلاف ادعاهای دونالد ترامپ، پیامدها برای آمریکا راهبرداً منفی بوده و تمرکز آن بر اولویتهای جهانی را تضعیف کرده است. تا زمانی که ایده «اسرائیل بزرگ» با حمایت بنیامین نتانیاهو و بنبست فلسطین پابرجاست، نظم منطقه شکننده میماند و تنها میانجیگری فعال آمریکا و چین میتواند از تشدید جلوگیری کند.
فرارو- حسین موسویان ، مذاکرهکننده هستهای پیشین ایران و پژوهشگر فعلی دانشگاه پرینستون.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه میدل ایست ای، بدون اغراق، سال گذشته یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین سالها در تاریخ معاصر خاورمیانه بوده است. درگیریهای نظامیِ بههمپیوسته از نوار غزه گرفته تا ایران نه تنها نظم منطقه را دگرگون کرده بلکه نگرانیهای جدی راهبردی آن ها را آشکار ساخته و نشان داده که قدرت ایالات متحده و اسرائیل در یک محیط بی ثبات ژئوپلیتیکی تا کجا محدود است.
گسترش آتش اسرائیل؛ منطقه در مسیر جنگ چندجبههای
در سراسر منطقه، دامنه عملیات نظامی اسرائیل بهشدت افزایش یافته است. در غزه، ویرانیهای ادامهدار از اکتبر ۲۰۲۳ به بحرانی انسانی کمسابقه و تفرقه سیاسی عمیق منجر شده است. اسرائیل همزمان مواضع ایران و حزب الله را در سوریه بمباران کرده و حملات مشابهی را به لبنان گسترش داده است؛ اقدامی که خطر کشیده شدن منطقه به یک جنگ بزرگتر را بالا برده است. در یمن نیز حملات اسرائیل علیه حوثیها، جبههای تازه به مجموعهای از درگیریها اضافه کرده که پیش از این هم بیش از حد گسترده شده بود. اما شاید تکاندهندهترین تحول، حمله اسرائیل در سپتامبر گذشته به قطر بود؛ کشوری که متحد آمریکا محسوب میشود و بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده در خاورمیانه را در خود جای داده است.
اسرائیل این حمله را با این ادعا توجیه کرد که رهبران حماس را هدف گرفته؛ رهبرانی که در دوحه در حال مذاکره بودند. اما اسرائیل به هدف خود نرسید و قطر آن را نقض مستقیم حاکمیت خود دانست و محکوم کرد؛ اقدامی که با موجی از خشم و اعتراض بینالمللی همراه شد. این اتفاقات همزمان با حمایت دوباره بنیامین نتانیاهو از ایده «اسرائیل بزرگ» رخ داد؛ طرحی که از سوی جریانهای تندرو اسرائیلی پشتیبانی میشود و معمولاً شامل سرزمینهای اشغالی فلسطین، لبنان و اردن، و حتی بخشهایی از سوریه، مصر، عراق و عربستان سعودی تلقی میشود.
چرخه تازه بیثباتی؛ خاورمیانه در آستانه موج جدید بحران
در میانه سال ۲۰۲۵، آمریکا و اسرائیل بهطور مشترک به تأسیسات نظامی و هستهای ایران حمله کردند. آمریکا این عملیات را «محدود و پیشگیرانه» خواند، اما واکنش ایران غیرمنتظره بود و با شلیک موشکها به شهرهای اسرائیل همراه شد. پس از آن، دونالد ترامپ ، رئیسجمهور آمریکا، عملاً به شدت این حملات اذعان کرد و گفت اسرائیل بهویژه در روزهای آخر، ضربههای سنگینی خورده است.
اوضاع زمانی پیچیدهتر شد که با طرحی مورد حمایت سازمان ملل، غزه از اداره فلسطینیان خارج و به یک ساختار بینالمللی تحت رهبری رئیسجمهور آمریکا سپرده شد. حامیان این تصمیم آن را راهی برای جلوگیری از بازگشت درگیریها میدانند، اما منتقدان هشدار میدهند که چنین اقدامی میتواند به مشروعیتبخشی قیمومیت خارجی بر مردم تحت اشغال منجر شود.
تحولات اخیر، حرف معروف وسلی کلارک را به یاد میآورد؛ همان اعتراف سال ۲۰۰۷ که میگفت در پنتاگون از سال ۲۰۰۱ برنامهای برای سرنگونی «هفت کشور در پنج سال» وجود داشته است. اما برخلاف ادعای دولت دونالد ترامپ که حملات ۲۰۲۵ به ایران را «یک موفقیت تاریخی» میداند، پیامدهای واقعی این اقدام در بلندمدت برای خود آمریکا بسیار سنگینتر است.
ایالات متحده اکنون در حافظه تاریخی ایران در کنار مهاجمانی قرار گرفته که مستقیماً به خاک این سرزمین حمله کردهاند. این تجربه از ذهن و حافظه تمدنی ایران پاک نخواهد شد و برای نسلها، بر ملیگرایی ایرانی و رفتار منطقهای این کشور اثر خواهد گذاشت. اگر سیاستهای آمریکا تا سال ۲۰۲۶ بدون تغییر ادامه پیدا کند، خاورمیانه وارد چرخهای تازه از جنگ، بیثباتی و بحران اقتصادی خواهد شد. در عین حال، واشنگتن بیش از پیش در منطقهای فرو میرود که سالهاست تلاش دارد از آن فاصله بگیرد.
در نتیجه، تمرکز آمریکا بر اولویتهای اصلی خود آنگونه که در «راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵» تعریف شده، از نیمکره غربی و چین گرفته تا رقابت فناوری و تابآوری اقتصاد جهانی بهشدت آسیب خواهد دید. از این منظر، حمله به ایران نه یک پیروزی، بلکه یک شکست راهبردی هم برای منطقه و هم برای ایالات متحده بود.
نظم شکننده منطقه؛ از بنبست فلسطین تا خطر جنگ فراگیر
تا وقتی تل آویو به دنبال ایده «اسرائیل بزرگ» است و درگیری نظامی آمریکا و اسرائیل با ایران ادامه دارد، امیدی به صلح پایدار وجود نخواهد داشت. بیاعتمادی میان ایران و همسایگانش همچنان بالاست و نظم ژئوپلیتیکی غرب آسیا بسیار شکننده باقی مانده است. صلح و ثبات فقط با چند اقدام مشخص ممکن است. اول از همه، سازمان ملل متحد باید حمایت لفظی را کنار بگذارد و به اجرای واقعی قطعنامههای سازمان ملل درباره تشکیل کشور فلسطین متعهد شود. تا زمانی که مناقشه قدیمی اسرائیل و فلسطین حل نشود، هیچ چارچوب منطقهای دوام نخواهد آورد.
در همین حال، تهدیدهای متقابل فضا را خطرناکتر کرده است. ایران در ژوئن ۲۰۲۵ تهدید کرد اگر دوباره هدف حمله قرار گیرد، اسرائیل را نابود خواهد کرد. چند ماه بعد، مقامهای اسرائیلی نیز در اکتبر ۲۰۲۵ تهدیدهای مشابهی علیه ایران و لبنان مطرح کردند. در چنین شرایطی، تنها بازیگرانی که توان و نفوذ لازم برای جلوگیری از تشدید درگیری را دارند، ایالات متحده و چین هستند. این دو کشور در موقعیتی منحصربهفرد برای میانجیگری میان ایران و اسرائیل قرار دارند و باید از این موقعیت استفاده کنند.