تلآویو و شانسِ ازدسترفته ساختن یک متحد در دمشق
چرا اسرائیل از قدرتگیری دولت شَرَع احساس تهدید میکند؟
این گزارش نشان میدهد سقوط اسد نه به ثبات، بلکه به بازآرایی پرتنش قدرت در سوریه انجامیده است. اسرائیل با انتخاب راهبرد نظامی و اشغال جنوب سوریه، فضای ضداسرائیلی را در جامعه سوری تشدید کرده و پروژه تضعیف ساختاری سوریه را پیش برده است. در مقابل، دولت شَرَع به عربستان و آمریکا تکیه دارد، ترکیه محتاط مانده و واشنگتن با وجود حمایت سیاسی، مهار بحران را به بازیگران منطقهای واگذار کرده است.
فرارو- دیوید هرست، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه در نشریه میدل ایست ای
به گزارش فرارو به نقل از نشریه میدل ایست ای، یک سال از سقوط بشار اسد گذشته است؛ سقوطی که در همان روزهای پرشتابِ فروپاشی، زمانی که حلب، حمص، حماه و دمشق یکی پس از دیگری و «مثل خانهای پوشالی» زیر فشار پیشروی نیروهای شورشی فرو میریختند، صحنه را برای جمعی از بازیگران خارجیِ حاضر در سوریه در «مجمع دوحه»، شکل داده بود.
در آن فضا، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه دیده میشد که خبرها را از تلویزیون دنبال میکرد. لاوروف که بهعنوان «خبرساز» روی صحنه آمده بود، بهمحض انتشار این تحولات با بیحوصلگی از پاسخ به پرسشهای مربوط به سوریه طفره رفت و اصرار داشت بهجای آن، مسیر گفتوگو به سمت اوکراین برده شود. اندکی بعد، ابومحمد الجولانی لباس رزم را کنار گذاشت و به احمد الشرع تبدیل شد؛ رئیسجمهور موقت سوریه که بلافاصله موعظه درباره صلح را آغاز کرد.
از پیام صلح تا شعار جنگ؛ تغییر لحن دمشق در یک سال
ماهر مروان، استاندار جدید دمشق در گفتوگویی با رادیوی عمومی ملی آمریکا با صراحت درباره اسرائیل موضع گرفت. او گفت: «ما هیچ ترسی از اسرائیل نداریم و مشکل ما اسرائیل نیست. ما نمیخواهیم در هیچ اقدامی دخالت کنیم که امنیت اسرائیل یا امنیت هر کشور دیگری را تهدید کند… ما خواهان صلح هستیم و نمیتوانیم دشمن اسرائیل یا دشمن هیچکس دیگری باشیم.» این موضعگیری درست در اوج جنگی مطرح شد که اسرائیل علیه غزه به راه انداخته بود و در نتیجه، فلسطینیها را ناامید کرد؛ مردمی که انتظار داشتند سوریه در چنین مقطع حساسی در کنار آنها بایستد.
یک سال پس از آن مواضع، حالوهوای مردم سوریه بهطور چشمگیری دگرگون شده است. در یکی از رژههای نظامی اخیر که شَرَع نیز در آن حضور داشت، نیروهای نظامی شعارهایی سر دادند که لحن آن بهروشنی از تغییر فضا خبر میداد: «غزه، غزه، غزه؛ شعار ما، شب و روز، بمباران و ویرانی. ما بهسوی تو میآییم، ای دشمن؛ میآییم، میآییم بهسوی تو. حتی اگر کوهی از آتش باشی، از خون خودم مهمات میسازم و از خون تو رودخانهها.» اندکی بعد از این صحنه، یکی از وزیران دولت اسرائیل نیز بهطور ضمنی از احتمال وقوع جنگی با سوریه سخن گفت.
تنشها البته پیشتر هم تا آستانه فاجعه پیش رفته بود. چند روز قبلتر، یورش سحرگاهی به روستایی در جنوب دمشق نزدیک بود به یک فاجعه نظامی تبدیل شود. در اواخر ماه نوامبر و بنا بر گزارش رسانههای محلی، بالگردها و توپخانه اسرائیل روستای بیتجن ــ در ۵۰ کیلومتری جنوبغربی دمشق ــ را زیر آتش گرفتند؛ همزمان نیروهای اسرائیلی به خانهها هجوم بردند و سه نفر از اهالی روستا را بازداشت کردند. در ادامه، درگیری مسلحانه آغاز شد و همه روستا برای مقابله با نیروهای مهاجم اسرائیلی وارد عمل شدند. وقتی نیروهای اسرائیلی در محاصره قرار گرفتند، جنگندهها به صحنه اعزام شدند. تا زمان عقبنشینی، ۱۳ سوری کشته و ۲۵ نفر دیگر زخمی شدند؛ در مقابل، شش سرباز اسرائیلی زخمی شدند و وضعیت سه نفر از آنان وخیم گزارش شد.
تلآویو و شانسِ ازدسترفته ساختن یک متحد در دمشق
چه رخدادی در طول یک سال باعث شد فضای عمومی سوریه تا این اندازه دگرگون شود؟ پاسخ به تصمیمی بازمیگردد که اسرائیل پس از به قدرت رسیدن شَرَع در برابر آن قرار داشت. تلآویو میتوانست از تغییر رژیم استقبال کند و در سوریه متحدی تازه بسازد؛ بهخصوص اگر آماده میبود در واشنگتن برای شَرَع میانجیگری کند و نشانهای از حمایت نشان دهد.
بنیامین نتانیاهو پیشتر چنین مدلی را امتحان کرده بود: او مسیر محمد بنسلمان را برای ورود به کاخ سفید هموار کرد و به او امکان داد جایگاه ولیعهدی عربستان را از پسرعموی باتجربهترش بگیرد. همین راهبرد میتوانست درباره شَرَع و سوریه نیز تکرار شود. اما اسرائیل مسیر دیگری را برگزید؛ مسیری مبتنی بر زور و ویرانسازی. این کشور موجی از حملات هوایی گسترده را آغاز کرد که در چند روز، نیروی هوایی سوریه را عملاً از کار انداخت، ناوگان دریاییاش را به قعر آب فرستاد و سامانههای راداری پدافند هواییاش را با خاک یکسان کرد. اندکی بعد نیز تهاجم زمینی به جنوب سوریه شروع شد: نخستین هدف، تصرف کوه حرمون بود، اما عملیات بهتدریج توسعه یافت و به کنترل منطقهای انجامید که از نظر وسعت، حتی از نوار غزه هم بزرگتر شد.
یسرائیل کاتس، وزیر جنگ اسرائیل، تهاجم نظامی به سوریه را با این استدلال موجه دانسته و آن را «برای حفاظت از جوامع جولان و جلیل در برابر تهدیدها ضروری» خوانده است؛ توجیهی که به گفته او، حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ محرک اصلی آن بوده است. با این حال، این استدلالها بیش از آنکه بازتاب واقعیت باشند، همچون روایتهایی برای مصرف افکار عمومی تصویر میشوند؛ زیرا اسرائیل مدتهاست در ذهن خود طرحهایی برای تضعیف دائمی سوریه داشته و هدفش تجزیه کشور به کانتونهای جداگانه و سوقدادن آن به وضعیتی شبیه لیبی بوده است.
همانگونه که نویسنده در زمان سقوط بشار اسد در دسامبر گذشته گزارش داده، سرعت فروپاشی رژیم او دوستان و دشمنانش را به یک اندازه غافلگیر کرد. همین تحول، برنامههای تلآویو برای ایجاد پیوندهای نظامی و راهبردی با کردها در شمال و دروزیها در جنوب سوریه را ناکام گذاشت؛ طرحی که قرار بود اسد را برای همیشه در موقعیتی ضعیف و زیر نفوذ امارات متحده عربی نگه دارد. این سناریو چند هدف روشن را دنبال میکرد: تضعیف دائمی سوریه، بیرون راندن ترکیه از شمال سوریه و ایجاد یک کریدور هوایی بر فراز جنوب سوریه و شمال عراق؛ مسیری که اسرائیل میتوانست از آن برای بمباران منظم ایران استفاده کند.
این طرح حدود یک ماه پیش از فروپاشی حکومت اسد، بهطور ضمنی از زبان گیدئون ساعر، وزیر خارجه اسرائیل مطرح شد؛ زمانی که او گفت اسرائیل باید به کردها و دروزیها در سوریه و لبنان نزدیکتر شود و به «ابعاد سیاسی و امنیتی» که باید در نظر گرفته شود اشاره کرد. ساعر در تشریح این چارچوب گفت: «ما باید تحولات را در همین چارچوب ببینیم و بفهمیم که در منطقهای که همیشه در آن در اقلیت خواهیم بود، میتوانیم با دیگر اقلیتها اتحادهای طبیعی داشته باشیم.»
در این روایت، بازی با «کارت دروزی» بهعنوان ابزاری برای پنهانکردن تلاش اسرائیل در مسیر دستیابی به هژمونی منطقهای معرفی میشود. خودِ دروزیها در ابتدا خواهان اشغال اسرائیل نبودند. چند هفته پس از آغاز حاکمیت شَرَع، شیخ حکمت الهجری، رهبر دروزیها، به میدل ایست آی گفت: «تهاجم اسرائیل مرا نگران میکند و آن را رد میکنم.» الهجری توضیح داد تماسها میان جامعه دروزی سوریه و مقامهای تازه در دمشق مثبت بوده است، اما تأکید کرد: «ما منتظر دستاوردهای واقعی از سوی دولت جدید هستیم نه صرفاً حرفهای مثبت.»
با این همه، در تابستان امسال، پس از آنکه درگیریهای فرقهای میان نیروهای دروزی و جنگجویان بادیهنشین بیش از ۵۰۰ کشته بر جای گذاشت و دولت را ناچار کرد نیروهایش را عقب بکشد، الهجری موضع خود را تغییر داد. او بهطور آشکار دستورکاری جداییطلبانه را دنبال کرد، السویدا را با نام عبری آن «کوه باشان» خواند و خواستار مداخله سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب شد.
دمشق خاموش، آنکارا محتاط؛ اشغال جنوب زیر سایه بیعملی
اشغال جنوب سوریه توسط اسرائیل و موج حملات هوایی آن با «بیعملی کامل» هم از سوی دمشق و هم از سوی آنکارا روبهرو شده است؛ همان آنکارایی که سازمان اطلاعات نظامیاش پیشتر به نیروهای شورشی برای تصرف حلب کمک کرده بود. در این میان، کانون اصلی کشمکش و «زورآزمایی» ترکیه و اسرائیل بر سر اینکه کدام همسایه باید در آسمان سوریه دست بالا را داشته باشد.
در ماه آوریل، ترکیه برای در اختیار گرفتن T4 در چارچوب یک پیمان دفاعی با دمشق، اقداماتی را آغاز کرد. اما در عمل پیشرفتی حاصل نشد و آنکارا ترجیح داد بهجای آن، گفتوگوهای «رفع تعارض» با تلآویو را به جریان بیندازد؛ گفتوگوهایی که آنها نیز به بنبست رسید. در نهایت، آن پیمان دفاعی از یک توافق برای آموزش نیروهای سوری فراتر نرفت. رفتوآمد مقامهای ارشد ترکیه به دمشق افزایش یافته و آنکارا اکنون در حال گفتوگو برای اعزام نیروهای خود در نقش «مشاور» است. با این حال، در برابر تصرف نظامیِ بدون تحریکِ السویدا از سوی اسرائیل، همواره صدای اعتراض ترکیه بلندتر از اقدام عملیاش بوده است؛ شکافی میان موضعگیری و کنش میدانی که پیامدهای مستقیم داشته است.
دادستانی استانبول برای ۳۷ مقام اسرائیلی از جمله بنیامین نتانیاهو، یسرائیل کاتس، ایتامار بنگویر و سایرین را به اتهام نسلکشی و جنایت علیه بشریت در غزه حکم جلب صادر کرده است. با این حال، همزمان آرایش و رفتار نظامی آنکارا با احتیاطی افراطی همراه بوده؛ احتیاطی که عملاً به اسرائیل امکان داده خلأ موجود را پر کند و سپس شرایط صلحِ پس از آن را نیز دیکته کند. ترکیه همان قدرت نظامیای که زمانی یک جنگنده روسی را بر فراز شمال سوریه سرنگون کرد در این پرهیز از رویارویی مستقیمِ «زور با زور» تنها نیست.
نخستین واکنش شَرَع به تهدید اسرائیل، تکیه بر عربستان سعودی بود. محمد بنسلمان به او پاسخ داد و بنا بر گزارشها گفت که پادشاهی سعودی یکبار سوریه را از دست داده و این بار اجازه نخواهد داد چنین اتفاقی تکرار شود. او همچنین شَرَع را به دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده معرفی کرد؛ دیداری که مسیر سفر شَرَع به کاخ سفید و لغو تحریمهای «سزار» را هموار ساخت و امکان ورود دوباره سرمایه خارجی به دمشق را فراهم کرد.
حمایت واشنگتن از دمشق جدید؛ ناخرسندی فزاینده اسرائیل
دیدگاههای دونالد ترامپ درباره سوریه و رویکرد فرستاده او یعنی تام باراک بهطور آشکار و قاطع به سود شَرَع بوده است. خودِ ترامپ برای لغو تحریمهای «سزار» فشار قابلتوجهی وارد کرد و گفت دولت سوریه سخت تلاش می کند «یک دولت واقعی و برخوردار از رفاه» بنا کند. اما آخر هفته گذشته این حمایت با آزمونی جدی روبهرو شد: حمله داعش (IS) در سوریه که به کشتهشدن دو سرباز آمریکایی و یک مترجم غیرنظامی انجامید. با این وجود، ترامپ علیه شَرَع موضع نگرفت؛ بلکه به خشم رهبر سوریه از این تیراندازی اشاره کرد و این واقعیت را نیز پذیرفت که دمشق کنترل منطقه وقوع حمله را در اختیار ندارد. ترامپ وعده داد پاسخ سختی بدهد، اما هدف این پاسخ داعش بود نه دمشق؛ در حالی که میتوانست بهسادگی مسیر دیگری برگزیند و دولت سوریه را نشانه بگیرد.
در همین حال، اگرچه اسرائیل در میدان نظامی با مقاومت جدی مواجه نیست، در عرصه دیپلماتیک هرچه بیشتر از ترامپ احساس سرخوردگی میکند. نشانهای از این ذهنیت را ژنرال آمیت یاگور اخیراً در روزنامه معاریو بازتاب داد؛ جایی که نوشت نباید به باراک اعتماد کرد، چون بیش از اندازه زیر نفوذ کشوری است که اکنون در آن زندگی میکند. ( ترکیه) یاگور همچنین گفت سوریه «یک دولت تاریخی» نیست، بلکه «مجموعهای از فرقهها»ست که «برای رفع نیازهای قیمومیت فرانسه کنار هم قرار داده شدند»، و تاکید کرد در عمل شَرَع چیزی بیش از «شهردار دمشق و حومه آن» نیست. او سپس چهار منفعت محوری اسرائیل را چنین برشمرد: تضمین اینکه سوریه از ایفای نقش نیابتی برای ترکیه دست بردارد؛ جلوگیری از رسیدن «میلیشیای جهادی» شَرَع به مرزهای اسرائیل؛ پیشگیری از تکرار کشتاری دیگر علیه جامعه دروزی و متوقفکردن روند تبدیل سوریه «به یک دولت اسلامیِ تحت حاکمیت شریعت».
احمد شَرَع لحن خود را تندتر کرده است. او در «فروم دوحه» امسال گفت اسرائیل برای منحرفکردن توجهها از «کشتارهای هولناک» در غزه، بحرانها را به کشورهای منطقه صادر میکند. با این همه، او همچنان برای میانجیگری درباره خروج اسرائیل به ترامپ تکیه دارد؛ اتکایی که همزمان نشاندهنده محدودیت گزینههای دمشق است. در سوی دیگر، نتانیاهو آشکارا سوگند خورده از جنوب سوریه عقبنشینی نکند و حتی در سخنرانی خود در نشست دیل بوک نیویورکتایمز گامی فراتر گذاشت و جنگهایی را که آغاز کرده «پایانناپذیر» توصیف کرد. او گفت: «این جنگ را بردیم، اما پایانناپذیر است... اگر سرطان داشته باشید و آن را بیرون بیاورید... باز هم میتواند برگردد... اما اگر بیرونش نیاورید، میمیرید.»