از رؤیای گردشگران دور تا واقعیت همسایگی نزدیک
در عصر جدید، تنها کشورهایی در عرصه گردشگری موفقاند که مفهوم گردشگری منطقهای را درک کردهاند؛ یعنی همان پیوند اقتصادی و فرهنگی میان کشورهای هممرز و همفرهنگ.
محمدحسین تاجیک در شرق نوشت: گردشگری امروز صرفا جابهجایی انسانها نیست؛ گفتوگویی جهانی است میان فرهنگها. در جهانی که مرزها هر روز بیمعناتر میشوند، ایران میتواند با تکیه بر ظرفیتهای منطقهای، بار دیگر در مسیر شکوفایی گردشگری گام بردارد؛ مسیری که از همسایگی آغاز میشود و به توسعه پایدار میانجامد.
گردشگری، زبانی است که همه ملتها آن را میفهمند؛ زبان صلح، شناخت و دوستی. ایران، با تمدنی دیرپا و فرهنگی چندلایه، از نخستین خاستگاههای این زبان جهانی است. اما در عصر جدید، تنها کشورهایی در عرصه گردشگری موفقاند که مفهوم گردشگری منطقهای را درک کردهاند؛ یعنی همان پیوند اقتصادی و فرهنگی میان کشورهای هممرز و همفرهنگ. در این میان، گردشگری منطقهای بهعنوان یکی از مؤثرترین مسیرهای توسعه پایدار، میتواند ایران را به جایگاه شایسته خود در عرصه جهانی برساند.
از رؤیای گردشگران دور تا واقعیت همسایگی نزدیک
امروز بیش از ۸۰ درصد سفرهای بینالمللی در قالب سفرهای منطقهای انجام میشود. گردشگران جهان، بیش از هر مقصدی، به سرزمینهای همجوار خود سفر میکنند؛ زیرا نزدیکی جغرافیایی، شباهت فرهنگی و سهولت دسترسی، سفر را به تجربهای امن و آشنا تبدیل میکند. این واقعیت نشان میدهد که گردشگری بینالمللی، در اصل گردشگری میان همسایگان است نه میان قارهها.
با این نگاه، ایران اگر بخواهد جایگاه خود را در نقشه گردشگری جهانی بازیابد، باید چشم از رؤیای گردشگران دوردست بردارد و به بازار باثبات و قابل دسترسی کشورهای همسایه بنگرد؛ بازاری که هماکنون نیز بیشترین گردشگران ورودی ایران را تشکیل میدهد.
ایران و موقعیت جغرافیایی دوگانه
جغرافیای ایران، هم فرصت است و هم چالش. از یک سو، کشورهایی هممرز دارد که از لحاظ اقتصادی و سیاسی با مشکلات مزمن روبهرو هستند؛ از سوی دیگر، همین همسایگان بزرگترین بازار بالقوه گردشگری ایراناند. موقعیت جغرافیایی کشورها در این میان نقشی کلیدی دارد.
کشورهایی همچون فرانسه، به دلیل همجواری با اقتصادهای توسعهیافته و ثبات سیاسی، از موقعیت مطلوب گردشگری برخوردارند، در حالی که ایران با همسایگانی مواجه است که اغلب با چالشهای اقتصادی و امنیتی روبهرو هستند؛ عواملی که موقعیت جغرافیایی ایران را برای جذب گردشگران دوربرد دشوارتر کرده است. گردشگران عراق، جمهوری آذربایجان، پاکستان و عمان سالهاست با دو انگیزه اصلی به ایران میآیند: مذهب و درمان. این دو حوزه، ستونهای واقعی گردشگری ایران هستند؛ حوزههایی که نهتنها با فرهنگ ایرانی سازگارند، بلکه ظرفیت رشد و ارزآوری بسیار دارند.
مدیریت، حلقه گمشده گردشگری ایران
داشتن جاذبه کافی نیست؛ کشورهایی موفقاند که بتوانند جاذبه را به تجربه تبدیل کنند. مشکل اصلی گردشگری ایران، نه کمبود ظرفیت، بلکه نبود مدیریت و برنامهریزی کارآمد است. هنوز راهبردی جامع برای ساماندهی گردشگری مذهبی و سلامت وجود ندارد و بسیاری از ظرفیتهای داخلی مغفول ماندهاند. در حالی که کشورهایی همچون عربستان سعودی با تمرکز بر زیارت و ترکیه با تکیه بر سلامت و خدمات گردشگری توانستهاند از بازار منطقهای حداکثر بهره را ببرند، ایران با پتانسیلی چندبرابر هنوز درگیر ساختارهای ناکارآمد و تصمیمگیریهای مقطعی است.
بازگشت به واقعیت منطقهای
تجربه جهانی ثابت کرده است رونق گردشگری از همسایگی آغاز میشود. اروپا با گسترش زیرساختهای حملونقل و تسهیل عبور مرزی، موفق شد بیش از سهچهارم گردشگری خود را در محدوده داخلی نگه دارد. مردم ترجیح میدهند به جایی سفر کنند که «همفرهنگ» و «همزبان» باشند. در خاورمیانه نیز چنین الگویی میتواند شکل گیرد، به شرط آنکه کشورها از رقابتهای سیاسی فاصله بگیرند و به همکاریهای فرهنگی و اقتصادی بیندیشند. این به آن معناست که تقاضا برای سفر به ایران وجود دارد، اما آنچه نیازمند بازنگری است، نحوه عرضه و مدیریت خدمات گردشگری است. متأسفانه، هنوز برنامهریزی منسجم و راهبردی در این دو بخش حیاتی مشاهده نمیشود.
الگوهای سفر در جهان؛ تجربهای برای ایران
مطالعات جهانی نشان میدهد بیش از سهچهارم سفرهای بینالمللی، سفرهایی کوتاهمدت و درونمنطقهای هستند. در اروپا، حدود ۸۰ درصد از سفرها در محدوده همان قاره انجام میشود. بهعنوان نمونه، ۸۵ درصد گردشگران ورودی به هلند از کشورهای اروپای غربی هستند و ۹۰ درصد گردشگران اسپانیا نیز از دیگر کشورهای اروپایی میآیند.
نزدیکی فرهنگی، سهولت عبور از مرزها و توسعه زیرساختهای حملونقل از عوامل مهم این الگوهاست. این تجربه نشان میدهد کشورهای منطقهای که سیاست مشترک، زیرساخت مناسب و دیپلماسی گردشگری فعالی دارند، توانستهاند جریان پایدار سفرهای منطقهای را شکل دهند.
۳ کلید برای بازگشت ایران به مسیر شکوفایی
۱. گردشگری داخلی بهعنوان ستون پایداری اقتصادی و تقویت سرمایه اجتماعی ۲. گردشگری مذهبی بهعنوان نماد هویت فرهنگی و ظرفیت بزرگ ارزآوری ۳. گردشگری سلامت بهعنوان پیوند میان دانش، خدمات و اعتماد منطقهای.
تمرکز هدفمند بر این سه حوزه میتواند موتور اصلی تحول در صنعت گردشگری ایران باشد؛ تحولی که بهجای تکیه بر شعار، بر تحلیل و شناخت بازار واقعی استوار است.
سخن آخر
جهان امروز، جهان منطقهگرایی است؛ جهانی که در آن، کشورها بهجای رقابتهای پرهزینه، به همافزایی اقتصادی روی آوردهاند. ایران با سرمایهای عظیم از تاریخ، فرهنگ و اعتماد منطقهای، میتواند پرچمدار گردشگری همسایگی در خاورمیانه باشد. برای تحقق این هدف، باید از مسیر تجربه جهانی گذشت اما با منطق بومی حرکت کرد؛ یعنی همان راهی که از گردشگری منطقهای آغاز میشود و به شکوفایی ملی میرسد.
در حالی که کشورهایی همچون عربستان سعودی با تمرکز بر گردشگری مذهبی توانستهاند موقعیت اقتصادی خود را بهبود بخشند، ایران با وجود ظرفیتهای گسترده در این زمینه، از نبود سیاست مشخص و سرمایهگذاری هدفمند رنج میبرد. اگر ایران بخواهد در مسیر شکوفایی گردشگری گام بردارد، باید نگاه منطقهای را جایگزین رؤیاهای دوردست کند.
آینده گردشگری در همسایگی ماست؛ در تعامل فرهنگی، در سفرهای کوتاه، در شناخت نیازهای واقعی مسافران نزدیک. گردشگری منطقهای میتواند نهتنها رونق اقتصادی بلکه بستری برای صلح و درک متقابل میان ملتهای این منطقه کهن باشد؛ مسیری که با برنامهریزی هوشمندانه میتواند نام ایران را دوباره در نقشه گردشگری جهان درخشان کند.