چرخش بزرگ طالبان؛ همکاری با کافران برای بقا

واقعیت این است که جبرهای ژئوپلیتیک و پدیده دولت_ملتها چیزهایی نیستند که بتوان با شعار آنها را نادیده گرفت. این واقعیتی است که ایران امروز بیش از هر زمان دیگر نتیجه ناخوشایند بیتوجهی به آنها را با تمام وجود حس و درک کرده است.
روزنامه هم میهن در سرمقاله خود به سیاستهای طالبان پرداخته است. این روزنامه در این یادداست آورده است: اگر یادتان باشد طالبان اولیه پیش از حمله سال ۲۰۰۱ ایالاتمتحده، گرچه خود را امارت اسلامی افغانستان مینامیدند و بظاهر به مرزهای دیگران نظری نداشتند؛ شاید هم چون زورشان نمیرسید؛ ولی از سوی دیگر هیچ اصراری هم به شناسایی متقابل خود و کشورهای دیگر نداشتند، و رهبر خود را هم امیرالمومنین مینامیدند، و از آنجا که ایدئولوژی همچون زیباروی تاب مستوری ندارد؛ با پذیرفتن و میزبانی از بنلادن و جماعت القاعده در افغانستان، رویکرد رادیکال و فراملی خود را به رخ کشاندند، و نتیجه را هم چشیدند.
طالبان کنونی برخلاف قبلیها رویکرد دیگری دارند و به شناسایی بینالمللی و روابط دیپلماتیک اهمیت میدهند و حتی نگاه خود را از محوریت اسلامی به ملی تغییر دادهاند. این تحول بهویژه در جنگ کنونی آنان با پاکستان نمود جدی یافته است. (گزارشی از این جنگ و روابط دو کشور را در هممیهن امروز میخوانید) در چنین شرایطی سفر وزیر خارجه طالبان به هندوستان معنای دیگری دارد. کشوری که مسلمانان آنجا در اقلیت و از منظر طالبان تحت سلطه کفار محسوب میشوند ولی منافع حکومت جدید اقتضا کرده که نهتنها پس از جنگ اخیر به هند بروند بلکه با صدور بیانیه مشترک پذیرفتهاند که؛ دو کشور به تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها، تعاون برای امنیت منطقهای، احترام گذاشته شود و افغانستان متعهد شده است که خاکش توسط هیچ گروه یا فردی برای حمله به هند استفاده نشود.
همچنین هند از افغانستان خواسته فعالیتهای تروریستی غیرقانونی علیه هند از خاک افغانستان انجام نشود. موضع مشترک طرفین نسبت به این که کشمیر بخشی از هند است، موجب واکنش تند پاکستان شده است. بعلاوه هنگامی که پاکستان در سال ۱۹۴۷ به کشمیر حمله کرد، عملاً این دولت پاکستان نبود که اقدامات اصلی جنگ را انجام داد، بلکه گروههای قبایلی از مناطق پشتوننشین بودند که به کشمیر حمله کردند.
بنابراین، چه در گذشته و چه حالا ارتباطات عمیقی میان وضعیت کشمیر و تحولات افغانستان وجود داشته است، چراکه بسیاری از اعضای گروههای مسلحی که در کشمیر فعالیت میکنند، یا اهل افغانستان هستند یا در افغانستان آموزش دیدهاند. در نتیجه، گروههای جهادی کشمیری در مبارزات خود برای آزادی کشمیر به پشتیبانی گروههای جهادی یا نهضتی مستقر در افغانستان امید دارند، ولی اکنون امارت اسلامی طالبان برای بقای خود سرنوشت آنان را به هندوها فروخت.
اکنون مشاهده میشود که طالبان هم در برابر واقعیت موجود نظام بینالمللی و ساختار دولت-ملتها تسلیم شده و حتی حاضر است برای تقابل با پاکستان مسلمان و همکیش، طرف هند را بگیرد که از نظر شرع طالبان کافر هستند و جالب این که نهتنها برخلاف اختلافات جدی موجود در باره ماهیت حقوقی کشمیر آن را جزئی از خاک هند دانسته بلکه مهمتر این که حق و وظیفه خود در کمک به مسلمانان کشمیر برای آزادی از دست حکومت غیرمسلمان را از خود سلب کرده است و باید مانع مبارزه آنان هم بشود.
واقعیت این است که جبرهای ژئوپلیتیک و پدیده دولت_ملتها چیزهایی نیستند که بتوان با شعار آنها را نادیده گرفت. این واقعیتی است که ایران امروز بیش از هر زمان دیگر نتیجه ناخوشایند بیتوجهی به آنها را با تمام وجود حس و درک کرده است.
واقعگرایی طالبان از جهت کلی مثبت است ولی از این جهت که برخلاف روابط خارجی، همچنان در داخل به حقوق مردم بهویژه زنان تن نمیدهد و آنان را به نام دین سرکوب میکند، مایه تاسف است. این حکومت برای بقای خود به سازش خارجی و حتی حمایت از غیرمسلمان در برابر مسلمان تن میدهد، ولی هنگامی که به مردم خود میرسد فریاد وااسلام آنان بلند میشود.