شرکتهای آمریکایی، مغز نخبگان جهان را اجاره میکنند!

درهٔ سیلیکون بهشت نخبگان مهاجر هوش مصنوعی است؛ اما میلیونها کارگر داده در جنوب جهانی، با دستمزدی اندک، موتور پنهان این انقلاب را میچرخانند.
در تابستان ۲۰۲۵، گزارشی از روزنامه سان فرانسیسکو کرونیکل توجه بسیاری را برانگیخت: شرکت گوگل در منطقه خلیج سان فرانسیسکو، بیش از ۵۳۶۷ کارمند دارای روادید (ویزای) اچ-وان-بی را در استخدام دارد؛ بالاتر از هر شرکت فناوری دیگر.این آمار تصویری عمیقتر را آشکار کرد: بخش قابل توجهی از زیرساخت انسانی هوش مصنوعی در ایالات متحده، بر پایهٔ مهاجرت نخبگان از جنوب جهانی شکل گرفته است.
به گزارش خبرگزاری فارس، این جریان، محدود به چند شرکت بزرگ نیست. در شرکتهایی مانند مایکروسافت، متا، اوپناِیآی و اِنویدیا نیز هزاران متخصص علوم رایانه و مهندسی داده از کشورهایی چون هند، چین، نیجریه، ایران و کنیا بهعنوان پژوهشگر، برنامهنویس یا مهندس یادگیری ماشین فعالیت میکنند.برای بسیاری از آنان، مهاجرت به درهٔ سیلیکون فرصتی استثنایی برای مشارکت در پروژههای علمی پیشرو و بهبود وضعیت اقتصادی است؛ اما برای کشورهای مبدأ، خروج این سرمایهٔ انسانی به معنای فرسایش توان پژوهشی و کاهش ظرفیت نوآوری ملی است.
ماجرا از چه قرار است؟!
دکتر آمیتاب ناران، استاد علوم داده در مؤسسه فناوری بنگلور، اظهار کرده است: «در پنج سال اخیر، حدود ۴۴ درصد از پژوهشگران برتر هوش مصنوعی هند به خارج از کشور مهاجرت کردهاند. این رقم نهتنها به معنی از دست دادن استعداد است، بلکه شکاف میان نظام آموزشی ما و صنعت جهانی را تعمیق میبخشد.»پدیده «مغزهای اجارهای» تنها در سطوح عالی علمی رخ نمیدهد. در لایههای پایینتر زنجیره تولید هوش مصنوعی، دهها هزار کارگر در کشورهای آفریقایی و آسیایی وظیفهٔ پردازش، پاکسازی و برچسبگذاری دادهها را بر عهده دارند.گزارش شبکه سیبیاس نشان میدهد کارگران برچسبگذار در نایروبی، برای پالایش محتوای خشونتآمیز یا آزاردهنده جهت آموزش رباتهای گفتوگومحور، دستمزدی کمتر از دو دلار در ساعت دریافت میکنند. یکی از آنان در مصاحبهای گفته است: «ما دادههای رباتهایی را آماده میکنیم که ممکن است روزی جای خود ما را بگیرند.»
این نابرابری ساختاری، وجه تاریک پیشرفت فناوری را آشکار میسازد. جِنسن هوانگ، مدیرعامل اِنویدیا، هشدار داده بود: «اگر مسیر جذب استعداد جهانی دشوار شود، آمریکا مهمترین مزیت رقابتی خود را از دست میدهد؛ ذهنهای مهاجر.»این اظهارنظر، نشاندهندهٔ رقابتی ژئوپلیتیکی است که دیگر تنها بر سر منابع طبیعی یا انرژی نیست، بلکه بر سر منابع انسانیِ دانشی شکل گرفته است.بازار جهانی هوش مصنوعی بر پایه پیشبینی مؤسسهٔ جهانی مککینزی تا سال ۲۰۳۰ از مرز دو تریلیون دلار خواهد گذشت. با این حال پرسش بنیادین باقی میماند: در اقتصادی که بر اساس دانشِ وارداتی بنا شده است، چه کسانی واقعاً از این ثروت بهرهمند میشوند؟نشریه گاردین مینویسد: «شرکتهای فناوری در رقابتی بیسابقه پژوهشگران را به خدمت میگیرند، بیآنکه سازوکاری برای بازگشت منفعت علمی و مالی به کشورهای تربیتکننده آنان وجود داشته باشد.» به این ترتیب، دره سیلیکون نهفقط در مالکیت فناوری، بلکه در مالکیت استعداد نیز دست برتر یافته است.
چه کسی هزینه طلای هوش مصنوعی را میپردازد؟
دره سیلیکون امروز بیش از گذشته «بازار جهانیِ استعداد» است: شرکتهای بزرگ فناوری نه تنها بر سر تراشهها و محاسبات ابری رقابت میکنند، بلکه به رقابت مستقیم برای جذبِ پژوهشگران و مهندسانی تبدیل شدهاند که آموزش پایه و تجربه کار با الگوریتمها را در کشورهای در حال توسعه گذراندهاند.تحلیل دادههای دولتی نشان میدهد که شرکتهایی مانند گوگل تا سپتامبر ۲۰۲۴، بیش از ۵٬۳۶۷ کارمند دارای روادید اچ-وان-بی تنها در منطقه خلیج سانفرانسیسکو داشتهاند؛ رقمی که تنها بخشی از اتکای سیستم صنعتی به نیروی کار بینالمللی را نشان میدهد.شیوه جذب ترکیبی است: پیشنهاد دستمزدهای بسیار بالاتر از سطح کشور مبدأ، بستههای سهامی و پژوهشی گرانقیمت، تسهیل روادید و امکان کار روی پروژههای مرزی (frontier)؛ مجموعهای که برای بسیاری از پژوهشگران جوان، انتخابِ مهاجرت را مقرونبهصرفه و جذاب میکند.نشریه گاردین میگوید دره سیلیکون اکنون پژوهشگران را همانند تیمهای ورزشیِ حرفهای «خرید و فروش» میکند؛ بستههای حقوق و مزایا گاهی به اندازهای چشمگیر است که رقبای جهانی را به واکنش وادار میکند.این روند دو پیامد واضح دارد: تمرکز نهادی پژوهش و توسعه در شرکتهای خصوصی بزرگ، که کنترل روی مسیرهای تحقیق و مالکیت فکری را تحکیم میکند؛ و ایجاد پنجره زمانی کوتاه برای کشورها و دانشگاههای مبدأ تا راهحلهایی برای نگهداشتن یا بازگرداندن استعدادها تدوین کنند.
دستهای پنهان: کارگرانِ داده در جنوب جهانی
پای «مغزهای اجارهای» تنها به پژوهشگران دکترا و مهندسان نخبه محدود نمیشود؛ زنجیره ارزش هوش مصنوعی وسیعتر است و میلیونها نفر در نقاط مختلف جهان کارهای تکراری اما حیاتی مانند برچسبگذاری، پالایش، و اعتبارسنجی داده و محتوای حساس را انجام میدهند.اصطلاح پژوهشی «کارِ شبح» (Ghost Work) این نیروی کار نامرئی را توصیف میکند: انسانهایی که بهصورت پنهان عملکرد «هوشمندی» سیستمها را ممکن میسازند.تحقیقات میدانی و گزارشهای تحقیقی نشان میدهد بسیاری از این کارها به شرکتهای پیمانکاری در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین واگذار میشود. مستند برنامهٔ شصت دقیقه نمونهای کلاسیک است: گزارش نوامبر ۲۰۲۴ کارگران نایروبی را شرح داد که برای پالایش دادهها و آموزش مدلها کمتر از دو دلار در ساعت دریافت میکردند و در معرض محتوای خشونتبار یا آزاردهندهای قرار میگرفتند که آثار روانی جدی برجای گذاشت.این تجربه نشان میدهد بخش بزرگی از «پیشرفت تکنولوژیک» بر پایه کارِ انسانیِ ارزان و کمحمایت شده بنا شده است. شرکتهایی مانند ساما (Sama)، که قراردادهای برچسبگذاری را بر عهده داشتهاند، با اتهاماتِ کمدستمزدی و غیراستاندارد بودن حمایتهای بهداشتی و روانی روبهرو شدهاند.
آینده نیروی انسانی هوش مصنوعی: اخلاق، سرمایه و عدالت
دولتها و مؤسسات علمی کشورهای مبدأ چند راه را همزمان آزمودهاند: تلاش برای «نگهداشتن» استعدادها با افزایش بودجهٔ پژوهشی، یا طراحی سیاستهایی برای جلبِ بازگشت (مانند کمکهزینههای اختصاصی).پژوهشهای تازه نشان میدهد تأثیر مهاجرتِ نخبگان پیچیده است: برخلاف تصور ساده «خروج برابر با نقصان»، شواهد جدید حاکی است که مهاجرتِ پژوهشگران گاهی میتواند به «سودآوری مغز» (brain gain) منجر شود؛ از طریق شبکهسازی، حوالههای مالی و همکاریهای بینالمللی، اما این نتیجه مشروط به سیاستهای بازگشت و ظرفیتهای بومی است.چالش اصلی همچنان اقتصادی و ساختاری باقی است: تا زمانی که فرصتِ اقتصادی و زمینه پژوهشی در داخل کافی نباشد، فشار جذبِ خارجِ از سوی شرکتهای بزرگ تضعیف نخواهد شد.سؤال اخلاقی و سیاستی محوری روشن است: آیا توزیع منافعِ تولیدِ هوش مصنوعی عادلانه خواهد بود؟ سرمایه عظیم تزریقشده به توسعه مدلها و زیرساختها، حجمِ منافع بالقوه را بزرگ کرده است؛ اما اگر نیروی انسانیای که آن را تولید کرده یا میکند خارج از حلقهٔ مالکیت و سهم درآمدی بماند، بازتوزیعِ ناعادلانه تثبیت خواهد شد.رهبران صنایع بارها هشدار دادهاند که محدودیتِ شدیدِ جذب نیرو میتواند مزیت رقابتی کشورها را تحتالشعاع قرار دهد.
کلام آخر
جابهجایی نخبگان و نیروی کار، احتمالاً نه به پیروزی مطلق دره سیلیکون منجر میشود و نه به فاجعهای کامل برای کشورهای مبدأ؛ بلکه ما را در برابر صحنهای پیچیده از تعاملات اقتصادی، حقوقی و نهادی قرار میدهد.برای دستیابی به یک موازنهٔ عادلانه، دو اقدام همزمان حیاتی است: نخست، به رسمیت شناختن و محافظت از حقوق انسانی و روانی کارگرانِ برچسبزن داده که در معرض استثمار قرار دارند؛ و دوم، سیاستگذاری فعال کشورهای مبدأ برای حفظ و بازگرداندن سرمایه انسانی از طریق سرمایهگذاری هدفمند و ایجاد فرصتهای پژوهشی جذاب در داخل.بدون برقراری این توازن، بخش اعظم ارزش اقتصادی هوش مصنوعی به احتمال زیاد در حلقه بسته شرکتهای بزرگ متمرکز خواهد ماند. در چنین شرایطی، نیروی انسانیای که این تحول را پدید آورد، تنها به گزینهای برای «اجاره ارزان» تبدیل خواهد شد؛ ارزانیای که دیر یا زود با هزینهای هنگفت انسانی و اجتماعی همراه خواهد بود.