پدوفیلی چیست؟

پدوفیلی طبق «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی» به اختلالی گفته میشود که در آن یک فرد بالغ حداقل به مدت شش ماه، تمایل جنسی مستمر و قابل توجه به کودکان پیش از بلوغ نشان میدهد.
پدوفیلی (به فرانسوی) یا پدوفیلیا (Pedophilia) یکی از اختلالات جنسی شناختهشده در روانپزشکی و روانشناسی بالینی است که با تمایل جنسی بزرگسالان به کودکان پیش از بلوغ مشخص میشود. این اختلال، نه تنها موضوعی روانشناختی است، بلکه پیامدهای اجتماعی، اخلاقی و قانونی گستردهای دارد. شناخت درست این پدیده و تبعات آن برای پیشگیری، درمان و حفاظت از کودکان ضروری است.
به گزارش عصر ایران؛ به فرد بزرگسالی که چنین تمایلی دارد، پدوفیل گفته میشود. پدوفیل در واقع شخصی است که به کودکان علاقۀ جنسی دارد. در ادبیات فارسی چنین فردی را "بچهباز" یا "شاهدباز" نامیدهاند اما تفاوت ظریفی در کار است و آن اینکه، بچهباز و بویژه شاهدباز به مردانی گفته میشد که به پسربچههای نابالغ یا تازهبالغ میل جنسی داشت، ولی پدوفیل کسی است که به دختربچههای نابالغ یا نوبالغ هم میل جنسی دارد.
پدوفیلی طبق «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی» به اختلالی گفته میشود که در آن یک فرد بالغ حداقل به مدت شش ماه، تمایل جنسی مستمر و قابل توجه به کودکان پیش از بلوغ نشان میدهد. ویژگیهای کلیدی عبارتند از: 1. تمرکز بر کودکان قبل از بلوغ: علاقه به افراد زیر سن بلوغ، معمولاً ۱۳ سال یا کمتر. 2. تمایلات جنسی مداوم و شدید: نه یک تمایل گذرا، بلکه یک الگوی مستمر.
البته تمام پدوفیلها لزوماً مرتکب سوءاستفاده جنسی نمیشوند، اما احتمال بروز چنین رفتاری از سوی آنها، معمولا قابل توجه است.
تحقیقات درباره پدوفیلی به قرون گذشته بازمیگردد، اما بررسی علمی آن از قرن بیستم آغاز شد. در اوایل قرن بیستم، روانپزشکان اروپایی مانند ریچارد فون کرافورد و زیگموند فروید، تمایلات جنسی کودکان و بزرگسالان را تحلیل کردند و پدوفیلی را به عنوان یک اختلال روانی مورد مطالعه قرار دادند.
فروید برخی تمایلات را در چارچوب رشد جنسی انسان بررسی کرد، اما پدوفیلی را مرحلهای در رشد جنسی انسان قلمداد نمیکرد و آن را کاملا مصداق یک "اختلال" میدانست.
در دهههای اخیر، روانشناسان و روانپزشکان با استفاده از مطالعات بالینی و جامعهشناسی، هم عوامل روانشناختی و هم پیامدهای اجتماعی را تحلیل کردهاند.
مطالعات نشان میدهند پدوفیلی تحت تأثیر عوامل پیچیده روانشناختی، زیستی و اجتماعی شکل میگیرد:
1. عوامل روانی: مشکلات روانی دوران کودکی، سوءاستفادههای جنسی قبلی، اختلالات شخصیتی و عدم توانایی در برقراری رابطۀ جنسی با بزرگسالان، میتوانند در تمایل پدوفیلی نقش داشته باشند.
2. عوامل زیستی و نوروبیولوژیک: برخی پژوهشها به تفاوتهای ساختاری و عملکردی مغز، به ویژه در نواحی مرتبط با تمایلات جنسی و کنترل تکانهها اشاره کردهاند.
3. عوامل اجتماعی و محیطی: تجربههای آسیبزا در خانواده، فقدان حمایت اجتماعی، تنهایی و کمبود مهارتهای اجتماعی میتوانند خطر پدوفیلی را افزایش دهند.
با این حال، هنوز هیچ عامل واحد و مشخصی به عنوان علت قطعی پدوفیلی شناخته نشده است؛ این اختلال معمولاً نتیجه تعامل پیچیده عوامل متعدد است. ولی "نگاه علمی به مسئله یا معضل پدوفیلی" موجب میشود که قانونگذاران و قضات و مجریان قانون، برخورد انسانیتری با پدوفیلها داشته باشند. یعنی به "علل خارج از اختیار پدوفیلها" نیز توجه داشته باشند و رفتار جنسی آنها را امری کاملا ارادی و انتخابی ندانند.
"نگرشِ اخلاقی و حقوقیِ غیرعلمی" به مسئلۀ پدوفیلی، معمولا مستعد تجویز مجازاتهای خشن برای پدوفیلها است ولی "نگرش اخلاقی و حقوقیِ علمی" عمدتا بر دور کردن پدوفیلها از جامعه و بویژه کودکان تاکید دارد و "خشونت" را راهحلی برای کاستن از شمار پدوفیلها در جامعه نمیداند.
با این حال باید افزود این ملاحظات مربوط به "جهان جدید" است. در جهان قدیم، پدوفیلی در بسیاری از موارد قانونی و اخلاقی بود و در قالب پدیدهای متجلی میشد که امروزه به آن "کودکهمسری" گفته میشود.
علاوه بر این، تقریبا تا اواخر دوران قاجاریه در ایران، پدوفیلی در قالب بچهبازی و شاهدبازی در بین شاهان و شاهزادگان ایرانی رایج بود. این پدیده در زمان صفویه نیز بین شاهان صفوی به شدت رایج بود. در تاریخ ایران، شاه اسماعیل و فتحعلی شاه از حیث بچهبازی شهرت ویژهای دارند.
در جهان جدید نیز البته چنین پدیدهای به شدت شایع است ولی دست کم اخلاقا محکوم میشود و به لحاظ حقوقی هم مستوجب مجازات است. در بین نمونههای مشهور، مایکل جکسون شاخصترین فرد متهم به پدوفیلی بوده که اگرچه اتهاماتش اثبات نشد ولی حتی هنوز پس از مرگش، کودکانی که در زمان حیاتش به او نزدیک بودند، در گفتوگو با رسانهها، هر از گاهی دربارۀ بچهبازی و پدوفیل بودن او شهادت میدهند.
پدوفیلی، حتی اگر به تجاوز تمامعیار هم منجر نشود، پیامدهای قابل توجه اجتماعی و قانونی دارد. بزرگترین خطر پدوفیلی، پیامدهای روانی برای قربانیان است. کودکانی که مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، ممکن است دچار اضطراب، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و مشکلات روانی بلندمدت شوند.
پدوفیلی در تمامی اشکالش، در اکثر کشورهای پیشرفته با حبس طولانی، ثبت در فهرست مجرمان جنسی و محدودیتهای اجتماعی همراه است. در مجموع پدوفیلی باعث ترس و بیاعتمادی در جامعه، آسیب به نهادهای آموزشی و خانوادگی و افزایش نظارت بر کودکان میشود؛ چراکه بسیاری از موارد تجاوز به کودکان در محیطهای آموزشی و حتی در محیط خانواده بوقوع میپیوندند.
درمان پدوفیلی دشوار است، اما ترکیبی از روشهای رواندرمانی، دارودرمانی و حمایت اجتماعی میتواند به کاهش خطر رفتارهای جنسی آسیبزا کمک کند. رواندرمانی بر تغییر افکار و رفتارهای ناسالم و آموزش کنترل تکانهها متمرکز است. دارودرمانی توأم است با تجویز داروهایی که میل جنسی را کاهش میدهند یا کنترل هورمونی ایجاد میکنند.
حمایت اجتماعی و نظارت هم شامل برنامههای حمایت از افراد در معرض خطر و نظارت دقیق برای جلوگیری از ارتکاب است. راه دیگر، پیشگیری اولیه است که شامل آموزش والدین و مربیان، آگاهیبخشی درباره سوءاستفاده و تقویت مهارتهای اجتماعی کودکان میشود.
شناخت علمی پدوفیلی این نتیجۀ مثبت را در پی داشته که کودکان در معرض خطر بیش از پیش شناسایی شوند؛ چراکه غالبا این تصور وجود دارد که کودک در کنار بستگان و عزیزانش و یا معلمان و مربیانش در امنیت به سر میبرد. ولی واقعیت لزوما چنین نیست. بنابراین درک علمی و دقیقتر از پدوفیلی میتواند به مداخلۀ مناسب و بههنگام به سود کودک منتهی شود تا کودک از رفتارهای آزارگرانۀ کسانی که مستمرا با آنها سر و کار دارد، در امان بماند.
مطالعۀ علمی پدوفیلی به روانشناسان و روانپزشکان کمک میکند تا اختلالات جنسی را بهتر تحلیل کنند. همچنین تفکیک بین تمایل و رفتار، و فهم اینکه همه پدوفیلها لزوما اهل سوءاستفاده و آزارگری جنسی نیستند، یعنی میل بالقوهشان را بالفعل نمیکنند یا به رفتار بدل نمیکنند، در طراحی برنامههای درمانی و حمایتی موثر کمک میکند.
نگاه علمی و روانشناسانه به پدوفیلی، بدون قضاوت صرف اخلاقی، امکان تحلیل دقیق و مداخله هدفمند را فراهم میکند و در کنار آموزش و حمایت اجتماعی، میتواند به حفاظت از کودکان و کاهش آسیبهای اجتماعی کمک کند.
در نهایت باید گفت پدوفیلی یا تمایل جنسی بزرگسالان به کودکان نابالغ یا نوبالغ، یکی از بدترین اشکال کودکآزاری است و به عنوان یک اختلال پیچیده، محصول ترکیبی از عوامل زیستی، روانی و اجتماعی است و پیامدهای روانی، اجتماعی و قانونی گستردهای دارد. شناخت هر چه دقیقتر این پدیده، جدا کردن تمایل از رفتار، و طراحی برنامههای پیشگیری و درمان، در کاهش و کنترل آن اهمیت اساسی دارد.