ترنج موبایل
کد خبر: ۹۰۲۲۱۲

چرا مذاکرات ایران و آمریکا به بن‌بست می‌رسد؟

چرا مذاکرات ایران و آمریکا به بن‌بست می‌رسد؟

«مقطعی که در آن مفهوم «مسئله تعهد» به‌شدت برجسته شد، تجربه برجام بود. ایران محدودیت‌های گسترده‌ای را در برنامه هسته‌ای خود پذیرفت و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بارها پایبندی ایران به تعهداتش را تأیید کرد، اما در نهایت، دولت دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ به طور یک‌جانبه از توافق خارج شد.»

تبلیغات
تبلیغات

افشین حبیب زاده طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: در جدیدترین تحلیل‌های منتشرشده درباره تنش‌های اخیر میان ایران و آمریکا، نشریات بین‌المللی ازجمله فارن‌افرز به مسئله‌ای بنیادین در روابط دو کشور پرداخته‌اند: «مسئله تعهد» (Commitment Problem)؛ مفهومی که از سوی جیمز فیرون، نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل، مطرح شده است.

براساس این نظریه، در شرایطی که دو طرف به‌ظاهر علاقه‌مند به دستیابی به توافق هستند، اما به دلیل بی‌اعتمادی عمیق و انگیزه‌های داخلی و ساختاری، در نهایت حاضر به اجرای تعهدات خود نمی‌شوند. این واقعیت اکنون در روابط ایران و آمریکا نیز به‌وضوح دیده می‌شود. بررسی تاریخ روابط دو کشور نشان می‌دهد که بی‌اعتمادی ایران به آمریکا نه احساسی، بلکه ریشه‌دار و بر پایه تجربه‌های ملموس تاریخی و سیاسی است.

از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام و حمله اخیر به تأسیسات هسته‌ای، مجموعه‌ای از رفتارهای متناقض و پیش‌بینی‌ناپذیر، مسیر اعتمادسازی را مسدود کرده‌اند. در ذیل به خلاصه‌ای از این تجارب و بی‌اعتمادی پیش‌آمده و برخی پیشنهادهای مطرح‌شده تاکنون، می‌پردازم. ۱- گذشته‌ای پرزخم: از کودتا تا تحریم

ایران تجربه‌های تلخی از تعامل با ایالات متحده آمریکا دارد که نمی‌توان از آن‌ها چشم پوشید. یکی از مهم‌ترین این تجربه‌ها، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که با حمایت مستقیم آمریکا و بریتانیا علیه دولت قانونی دکتر محمد مصدق انجام شد. این اقدام، نخستین مداخله رسمی آمریکا در امور داخلی ایران بود و سرآغازی برای چند دهه نفوذ و دخالت آمریکا در ساختار قدرت در ایران شد. پس از این کودتا، آمریکا حامی اصلی رژیم پهلوی شد؛ از تجهیز ساواک و تقویت سرکوب مخالفان گرفته تا بهره‌برداری اقتصادی و فرهنگی، که در نهایت موجب شکل‌گیری نوعی خشم و مقاومت ملی علیه سلطه خارجی شد. این خشم سرانجام در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بروز یافت؛ 

انقلابی که یکی از اصول بنیادینش، استقلال از قدرت‌های خارجی به‌ویژه آمریکا بود. پس از انقلاب نیز آمریکا مسیر تقابل را در پیش گرفت. از حمایت از رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی گرفته تا اعمال تحریم‌های گسترده اقتصادی و فناوری علیه ایران. همه این اقدامات از دید مردم و مجموعه حاکمیت در ایران نشانه‌هایی از رفتارهای خصمانه بودند که امکان گفت‌وگوی برابر و محترمانه را از بین بردند. 

۲- برجام: امیدی که به ناامیدی بدل شد

مقطعی که در آن مفهوم «مسئله تعهد» به‌شدت برجسته شد، تجربه برجام بود. پس از سال‌ها مذاکره فشرده، توافقی چندجانبه میان ایران و قدرت‌های جهانی شکل گرفت که به موجب آن، ایران محدودیت‌های گسترده‌ای را در برنامه هسته‌ای خود پذیرفت و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بارها پایبندی ایران به تعهداتش را تأیید کرد، اما در نهایت، دولت دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ به طور یک‌جانبه از توافق خارج شد. این اقدام، ضربه‌ای سنگین به اعتبار دیپلماسی و تعهدات بین‌المللی وارد کرد. ایران، که با حسن‌نیت وارد توافق شده بود، ناگهان با موجی از تحریم‌ها و فشارهای شدید اقتصادی روبه‌رو شد و این اتفاق به یکی از مهم‌ترین مصادیق مشکل تعهد بدل شد: اینکه حتی اگر توافقی شکل بگیرد، طرف مقابل می‌تواند به‌سادگی از آن خارج شود.

این تجربه، در داخل ایران نیز موجب تضعیف گفتمان دیپلماسی در دولت مذاکره‌کننده و نیروهای معتدل و بی‌اعتمادی عمومی درباره آمریکا شد و باعث تقویت گفتمان گروه‌هایی شد که از ابتدا به مذاکره با آمریکا بدبین بودند؛ گفتمانی که می‌توانست به اساس دیپلماسی نیز آسیب بزند، به گونه‌ای که هرگونه دیپلماسی را حتی در شرایط اجماع حاکمیتی مردود بداند. طرفداران این گفتمان اکنون با اتکا به تجربه برجام، این پیام را تکرار می‌کنند که آمریکا قابل اعتماد نیست و هر توافقی با آن محکوم به شکست است و این خود یکی از موضوعات جدی در مسیر مذاکرات مجدد است. 

۳- بی‌اعتمادی دوجانبه؛ بن‌بست دیپلماسی

جیمز فیرون در نظریه «مسئله تعهد» توضیح می‌دهد که حتی زمانی که دو طرف یک مناقشه خواهان حل‌وفصل دیپلماتیک هستند، ممکن است به دلیل نبود اعتماد به پایبندی طرف مقابل، حاضر به امضای توافق یا اجرای آن نشوند. این دقیقا همان وضعیتی است که امروز بر روابط ایران و آمریکا سایه انداخته است.

در گزارش منتشرشده در ۵ سپتامبر (۱۴ شهریور) در نشریه فارن‌افرز اشاره شده که حملات نظامی آمریکا و اسرائیل به مواضع ایران، هم‌زمان با روند مذاکرات، پیام‌های متناقضی به تهران ارسال می‌کند. از یک سو آمریکا ادعای تمایل به مذاکره و دیپلماسی دارد و از سوی دیگر، با اعمال فشار، تهدید نظامی، ترور فرماندهان و اعمال تحریم‌های جدید، زمینه را برای هرگونه اعتماد از بین می‌برد.

در ایران، چنین رفتارهایی موجب تقویت جریان‌هایی شده است که نه‌تنها مذاکره را بی‌فایده می‌دانند، بلکه آن را ابزار آمریکا برای فریب و وقت‌کشی تلقی می‌کنند. این در حالی است که در ایالات متحده نیز، قطب‌بندی سیاسی شدید مانع از آن شده است که توافقی مانند برجام بتواند به یک چارچوب پایدار و دوحزبی تبدیل شود. 

۴- چه باید کرد؟ راهکارهایی برای عبور از چرخه بی‌اعتمادی

حل مشکل تعهد، ساده نیست. نیازمند بازسازی تدریجی اعتماد از طریق اقدامات عملی است. در شرایط کنونی، هرگونه توافق جدید تنها زمانی موفق خواهد بود که شامل سازوکارهای روشن، ضمانت‌های اجرائی و پشتیبانی سیاسی در هر دو کشور باشد. در این مسیر، چند پیشنهاد مشخص قابل طرح است: 

بازگشت عملی آمریکا به تعهدات لغوشده و رفع تحریم‌ها: تنها با اقدامات ملموس است که اعتماد از دست رفته بازسازی می‌شود. 

پیش‌بینی ضمانت‌های بین‌المللی در توافق جدید: مشارکت قدرت‌های ثالث برای تضمین اجرای توافق می‌تواند خطر نقض را کاهش دهد. 

تنش‌زدایی میدانی: توقف حملات نظامی، تهدیدها و تحرکات تحریک‌آمیز و ارائه تضمین در این زمینه از سوی آمریکا برای اعتمادسازی ضروری است. 

رفع قطب‌بندی در سیاست داخلی آمریکا: یک توافق زمانی پایدار خواهد بود که از حمایت دو حزب برخوردار باشد، نه اینکه هر چهار سال با تغییر دولت، زیر سؤال برود. 

نقش میانجی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی: کشورهای بی‌طرف یا قدرت‌هایی مانند چین و روسیه می‌توانند نقش واسطه برای ایجاد اعتماد میان دو طرف ایفا کنند. 

۵- نتیجه‌گیری: ایجاد اعتماد در میدان عمل

مسئله اصلی در روابط ایران و آمریکا، نه صرفا اختلافات سیاسی یا ایدئولوژیک، بلکه فقدان اعتماد و نبود تضمین برای اجرای توافقات است. تا زمانی که نگرانی ایران از نقض تعهدات رفع نشود، حتی بهترین توافق‌ها نیز شانس موفقیت نخواهند داشت.

ایران همواره با حسن‌نیت وارد مذاکرات شده است و این در حالی است که آمریکا از طرق مختلف، مستقیم و غیرمستقیم و به بهانه‌های مختلف حتی خارج از چارچوب هسته‌ای از تلاش برای ضربه‌زدن به ایران دریغ نکرده است. مفهوم «مسئله تعهد» ما را وادار می‌کند تا واقع‌بینانه به دیپلماسی نگاه کنیم. اگر قرار است مذاکرات موفق شوند، باید پایه‌های آن -یعنی اعتماد، ضمانت اجرائی و احترام متقابل- ابتدا بنا نهاده شود. در غیراین‌صورت، هر مذاکره‌ای صرفا پوششی برای ادامه همان بن‌بست خواهد بود.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات