مصونیت در برابر نقد؛ راز محبوبیت بیچون و چرای فرشچیان

آثار فرشچیان بیشتر در محافل دانشگاهی از سوی نقاشان آکادمیک که از آموزههای غربی بهرهمند بودهاند، با نقدهای تندی روبهرو بوده که این تناقض و مناقشه با ابهاماتی مواجه است. شاید بتوان گفت مقبولیت عام این استاد سرشناس را از نقد مصون نگه داشته است.
حجت امانی در اعتماد نوشت: «مقبولیت عام» گاهی مانع از نقد یک هنرمند وعدم پذیرش آن نقد توسط جامعه میشود؛ درباره آثار محمود فرشچیان نیز چنین بوده است.
آثار فرشچیان بیشتر در محافل دانشگاهی از سوی نقاشان آکادمیک که از آموزههای غربی بهرهمند بودهاند با نقدهای تندی روبهرو بوده که این تناقض و مناقشه با ابهاماتی مواجه است که در این نقد نگاشت با بیان ساده به آن پرداخته میشود.
هنرهای سنتی که نگارگری (مینیاتور) ازجمله آن بهشمار میآید در مواجهه با جهان مدرن و امروزی با بحرانهایی روبهرو بوده که به پیدایش اندیشهها، نگرشها و جهتگیریهای گوناگون و موجب دگردیسی هنرهای سنتی شده است.
در جامعه سنتی به مفهوم واقعی کلمه، تمایزی میان امور دنیوی و مقدس وجود ندارد؛ از این رو هنر سنتی نیز در بطن زندگی قرار داشت و هنر هم فضایی را جهت پرورش معنویت ایجاد میکرد. بنابراین صورت و معنای هنر با فطرت آدمی هماهنگ و منطبق بود. در دوران جدید و در تقابل با گفتمانهای هنر معاصر که معنازدایی از مولفههای آن به شمار میرود، موجب تغییر معنا در هنرهای سنتی شده است. به عبارت دیگر در هنر دوران مدرن پیوند صورت و معنا گسسته و معیارهای فردی جایگزین مبانی حکمی هنرهای سنتی شده است.
حال در جهان امروز نگارگری که در سیر تاریخی خود دچار تحولاتی شده است هنر سنتی محسوب میشود یا خیر؟ آیا میتوان در جهان مدرن، سنتی زیست و اثرسنتی تولید کرد؟ پاسخ به این سوالات هنوز مسالهای حل نشده باقی مانده که با مناقشاتی میان اهل هنر روبهرو است، اما باید پذیرفت که ارکان مدرنیسم با تفکر عرفانی و مبانی هنرهای سنتی قابل تطبیق نیست، چراکه یکی از مهمترین ارکان تفکر مدرن سوبژکتیویسم یا خودمحوری انسان در هستی است که با مبانی هنرهای سنتی متناقض است. تغییر در بافت گفتمانی جوامع اسلامی و طرح مسائل جدید در حوزه جهان اسلام، موجب قرائتهای مختلفی ازسوی علما و روشنفکران جهان اسلام شد.
به طور نمونه در مصر برخی جناحهای مذهبی و مشهور، مدارس هنری را مغایر با مبانی اسلام میدانستند درحالی که مفتی مصر شیخ محمد عبده اصلاحگر و دانشمند روشنفکر اسلامی به نفع مدارس هنری و حفاظت و مرمت آثار باستانی برخاست و با افتتاح مدرسه هنرهای زیبا در قاهره توسط یوسف کمال در سال ۱۹۰۸ میلادی که اولین هنرجویان آن هسته پیشگام هنرمندان مدرن مصری را تشکیل میداد، حمایت آشکار خود را اعلام میکرد.
از این رو مرز میان هنرهای سنتی و هنر مدرن بر پایه سنت در این جوامع مخدوش و مبهم است؛ از این رو برخی، هنرمندانی را که شیوه گذشته را با مصالح و بسترهای جدید ارائه میکردند، در امتداد سنت و برخی دیگر آن را نوآوری در سنت میدانستند. آثار فرشچیان از منظر تکنیک و مواد نیز با چنین مسالهای روبهرو است؛ برخی استفاده از رنگهای اکریلیک و بسترهای جدید در آثارش را گریز از سنت و برخی آن را نوآوری در سنت میدانند.
آغاز نگارگری معاصر ایران را میتوان در امتداد خلاقیت و نبوغ رضا عباسی و شاگردان او دانست. رضا عباسی باتوجه به شرایط و زمینههای اجتماعی در اواخر دوره صفوی با تمرکز بر عنصر «خط» به قلمگیری و قلمپردازی ارزش بیشتری داد به گونهای که مهمترین ابزارِابراز بیان در نگارگری شد.
خط در مکتب اصفهان جان تازهای یافت که در گِروی ظرایف و شگردهایی مانند نحوه گرفتن قلم در دست، حس قلممو به عنوان جزیی از بدن، به زانو در آوردن انعطاف نوک قلممو و رام کردن آن در ترسیم خطوط، هماهنگی حرکت دست با قوه باصره، حرکت آهنگین قلممو بر کاغذ، ایجاد ضعف و قوت جهت القای فضا، سایه روشن خطوط جهت ایجاد ریتم در خط است تا آنجا که به جرات میتوان گفت اینگونه خطوط چکیدهای از عناصر بصری را در خود دارد.
حسین بهزاد (۱۳۴۷ - ۱۲۷۳) ازجمله پیشگامان نگارگری معاصر ایران است که جهت نگاهداشت نگارگری با سرپرستی هنرستان ملی ایران در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی توانست نوآوریهای خود را در قلمگیری و طراحی برای هنرمندان دورههای بعد مانند هادی تجویدی، علی کریمی، محمد علی زاویه، ابوطالب مقیمی و دیگران فراهم سازد.
این دسته از نگارگران هر یک، دست به نوآوریهایی در موضوع نگارگری زدند که زمینهای برای جداسازی ادبیات تغزلی و مفاهیم عرفانی در نگارگری شدند، به گونهای که این نگارگران، نگارههایی (مینیاتور) از روزمرّگی مردم زمان خود را همچون صف توزیع نفت یا پخت نان سنگک رقم زدند.
این نگارگریها فارغ از هر موضوعی متکی به تکنیکها و ابزارهایی در جهت ارائه مسائل روزمره بودند. اگرچه این مباحث در نگارگری جدید بود با این وجود تداوم نیافت و به یک جریان تبدیل نشد.
در اصفهان با تاسیس هنرستان هنرهای زیبا در سال ۱۳۱۶ هجری شمسی که سرپرستی آن را عیسی بهادری به عهده داشت، نگارگرانی مانند جواد رستم شیرازی، محمود فرشچیان و هوشنگ جزیزاده پرورش یافتند. این گروه از نگارگران نیز بیشتر از همه به قلمگیری در کار توجه داشتند به گونهای که اغراق در قلمگیری از ویژگیهای برجسته این گروه به شمار میآید؛ با این تفاوت که فرشچیان در بهرهگیری از خط، آن را آزادانه و رهاتر کرد و همچنین نگاهی تغزلی به آن بخشید که در آثار طراح گونه او به خوبی قابل مشاهده است.
فرشچیان تجربه استادان پیشین خود را با هم آمیخته و با اغراق در رنگآمیزی، پیچش خطوط و فضایی رمانتیکوار، شیوهای التقاطی را به وجود آورد. رنگگذاریهای پرطمطراق، جزییات بیش از حد، پیچشهای اغراقآمیز از ویژگیهای بارز این هنرمند است که سالها تغییرات زیادی را به دنبال نداشته است که از این منظر میتوان او را هنرمندی سنتگریز دانست.
بنابرآنچه بیان شد پیش از فرشچیان تغییر و تحول در نگارگری معاصر ایران توسط حسین بهزاد و هادی تجویدی رخ داده بود و هنرمندان مختلفی تجربههای نوگرایی را آزموده بودند اما آنچه فرشچیان را به «مقبولیت عام» رسانده، فارغ از مهارتها و استادی در ترسیم و طراحی نقوش، تغییر در موضوع آثارش است، مانند سلطان محمد نقاش که بیشتر موضوعهای دینی و شیعی را برگزیده است،
به گونهای که کمتر اثری در عرصه نگارگری معاصر مانند تابلوی «عصر عاشورا» برجستهسازی و دیده شده است. هر چند که شناخت فرشچیان به نگارگری پیشین مستور نیست اما به نظر میرسد توجه به ذائقه مردمی را بر نگاه سمبلیک و رازآمیز نگارگری سنتی ترجیح داده است.