ترامپ و نتانیاهو؛ الگوی جدید همکاری اقتدارگرایان جهانی
یاغیان بر مسند قدرت

این گزارش با مرور نمونههایی از نتانیاهو، ترامپ، بولسونارو و اوریبه نشان میدهد چگونه رهبران پوپولیست-اقتدارگرا با وجود فساد و محکومیت قضایی، خود را قربانی «سیستم» معرفی میکنند و از بیاعتمادی عمومی به نهادها بهره میبرند. آنان با حمله به رسانهها و دستگاه قضایی مسیر تضعیف دموکراسی را هموار میسازند و از حمایت متقابل برای بقا بهره میگیرند. استفاده ابزاری از مذهب و ادعای «برگزیدگی الهی» نیز به آنان امکان میدهد قانونگریزی را به نام «نجات ملت» توجیه کنند.
فرارو– شلومو بنعمی، وزیر خارجه سابق اسرائیل و سفیر سابق اسرائیل در اسپانیا
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه پراجکت سیندیکت، ستمگران در طول تاریخ با عناوین گوناگون شناخته شدهاند: پرینسِپس، پادشاه، تزار، فـوهرر، کودیو، دوچه. اما همه آنان ویژگیهای مشترکی داشتهاند. تاریخنگاران باستان روایت میکنند که نخستین امپراتور روم با مهارت خود در «سازماندهی افکار عمومی» توانست چنین وانمود کند که پاسدار دموکراسی است، در حالی که در عمل نهادهای آن را تضعیف کرده و نظمی نو بنا نهاد. امروز نیز دانشمندان علوم سیاسی پدیدهای مشابه را توصیف میکنند؛ روندی که فراتر از تحریف واقعیت یا ساختن تصویری جعلی است و نیازمند تخریب تدریجی و نظاممند حاکمیت قانون خواهد بود.
پوپولیسم یاغی؛ چرا رهبران فاسد خود را قربانی نظام معرفی میکنند؟
تصادفی نیست که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با اتهامات سنگین فساد روبهروست و دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، نخستین فردی است که با وجود محکومیت کیفری در بالاترین جایگاه سیاسی ایالات متحده قرار گرفته است. همین الگو را میتوان در برزیل با ژائیر بولسونارو و در کلمبیا با آلوارو اوریبه دید؛ دو رهبر اقتدارگرای پیشین که در پی بازگشت به قدرت هستند.
در بطن ماجرا، همه این مستبدان چهرههایی «یاغی»اند. همین ویژگی کلید درک جذابیت عوامفریبانه آنان است: سیاستمدارانی که با وجود برخورداری از ثروت و امتیازات فراوان، خود را نمایندگان واقعی «مردم» و سدی در برابر افراطگرایی «نخبگان» معرفی میکنند. یاغیان ذاتاً در تضاد با نظم رسمی قرار دارند و به همین دلیل، نبردهای حقوقیشان میتواند بهعنوان مدرکی برای این ادعا جلوه کند که نهادهای دولتی عامدانه علیه کسانی عمل میکنند که ساختار موجود را به چالش میکشند.
این راهبرد بر بیاعتمادی عمیق و گسترده به نهادهای رسمی تکیه دارد؛ بیاعتمادیای که امروز بیش از هر زمان دیگری مشهود است. یک پژوهش در سال ۲۰۲۴ نشان داد تنها ۲۳ درصد آمریکاییها به دولت فدرال اعتماد دارند و صرفاً ۲۹ درصد بر کارآمدی دموکراسی باور دارند. در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی نیز بهطور میانگین تنها ۳۹ درصد شهروندان به نهادهای عمومی اعتماد میکنند.
در چنین فضایی، خودکامه تنها به یک پیروزی انتخاباتی نیاز دارد تا مسیر را در دست بگیرد. او برای خود، اطرافیان و حامیانش حکومت میکند نه برای مخالفان. هر نهادی که بخواهد او را پاسخگو کند مانند رسانهها، دستگاه قضایی، کارگزاران دولتی یا دانشگاهیان بهسرعت «جانبدار»، «دروغگو» یا «عامل دولت پنهان» معرفی میشود. از این نقطه تا فروپاشی نهادهای دموکراتیک فاصلهای اندک باقی میماند.
بولسونارو و اوریبه؛ دانشآموزان مکتب ترامپ در آمریکای لاتین
هیچ پوپولیست اقتدارگرایی بهاندازه دونالد ترامپ در ایفای نقش «قربانی یک نظام دستکاریشده و پیگردهای حزبی» موفق نبوده است. او توانست بخش قابل توجهی از مردم آمریکا را متقاعد کند که جو بایدن انتخابات ۲۰۲۰ را «دزدیده» است. ترامپ در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ هواداران خود را فراخواند تا روند انتقال قدرت را مختل کنند؛ فراخوانی که به حمله خشونتبار به ساختمان کنگره انجامید. در این شورش پنج نفر از جمله یک افسر پلیس کشته شدند. در نخستین روز از دور دوم ریاستجمهوریاش، ترامپ نزدیک به ۱۶۰۰ نفر از محکومان مرتبط با آن رویداد را عفو کرد.
در برزیل نیز ژائیر بولسونارو در آستانه انتخابات ۲۰۲۲ پا جای پای ترامپ گذاشت و هشدار داد که اگر شکست بخورد، دلیل آن «تقلب انتخاباتی» خواهد بود. پس از شکست در برابر لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا، گروهی از هواداران بولسونارو به ساختمانهای دولت فدرال یورش بردند. از آن زمان تاکنون، بولسونارو ــ که اکنون به دلیل تلاش برای کودتا در دادگاه محاکمه میشود ، خواستار عفو عاملان آن حمله شده و همزمان مدعی است که خود قربانی «آزار و پیگرد بیامان» بوده است.
آلوارو اوریبه نیز در سوی دیگر قاره، اصرار دارد که محکومیت اخیرش بهخاطر «شاهدآرایی» و همچنین تحقیقات جاری درباره کشتار کشاورزان خردهپا به دست شبهنظامیان در سال ۱۹۹۷ بود و این چیزی جز «انتقامگیری سیاسی» نیست. رسانههای راستگرا این روایت را بازتاب میدهند و همین بازنمایی تا حدی اقناعکننده بوده که به سازماندهی تجمعهای گستردهای از سوی هواداران اوریبه انجامیده است.
در مورد بنیامین نتانیاهو، او جنگی ویرانگر در غزه به راه انداخته تا بخشی از توجهات را از محاکمه طولانیمدتش به اتهام فساد و رشوهخواری منحرف کند. همزمان، از موقعیت نخستوزیری خود برای تحت فشار گذاشتن یا حتی برکناری مقامهای مسئول بهره گرفته و در مجموع تلاش کرده است اقتدار و استقلال دستگاه قضایی را تضعیف کند.
اتحاد مستبدان؛ چگونه دیکتاتورهای عصر جدید از یکدیگر حمایت میکنند؟
استبداد به ندرت پدیدهای صرفاً داخلی است. گرچه دیکتاتوریها میتوانند در انزوا شکل بگیرند، اما مستبدان از دیرباز دریافتهاند که «اتحاد» قدرت میآفریند. آنها نهتنها از تاکتیکهای موفق یکدیگر الگوبرداری میکنند، بلکه آشکارا به حمایت متقابل میپردازند و حتی در حفظ رژیمهای همتایان خود نقشآفرینی میکنند.
دونالد ترامپ نمونه بارز این روند است. او در «دفاع» از ژائیر بولسونارو، تعرفه واردات برزیل را به ۵۰ درصد افزایش داد؛ در حالی که ایالات متحده با این کشور مازاد تجاری قابل توجهی دارد و بر الکساندر دِ مورائس، قاضی دیوان عالی برزیل که مسئول رسیدگی به پرونده بولسونارو است، تحریم اعمال کرد. به همین ترتیب، مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، قاضیان کلمبیا را متهم کرده که دستگاه قضایی این کشور را علیه آلوارو اوریبه «سیاسیسازی» کردهاند. در کنگره نیز کمیته اعتبارات مجلس نمایندگان با استناد به پرونده اوریبه پیشنهاد داده است کمکهای غیرنظامی به کلمبیا در سال ۲۰۲۶ تا ۵۰ درصد کاهش یابد.
اما هیچ مستبدی به اندازه بنیامین نتانیاهو از حمایت پرشور دونالد ترامپ برخوردار نبوده است. ترامپ اخیراً در شبکههای اجتماعی نوشت آنچه «دادستانهای از کنترل خارجشده» علیه رهبر اسرائیل انجام میدهند چیزی جز «جنون» نیست. او در پستی دیگر خواستار لغو فوری دادگاه یا عفو نتانیاهو شد و حتی بهطور تلویحی تهدید کرد که در صورت ادامه، کمک نظامی آمریکا به اسرائیل را تعلیق خواهد کرد. ترامپ نتیجه گرفت: این ایالات متحده بود که «اسرائیل را نجات داد» و این آمریکا خواهد بود که «بیبی نتانیاهو را نجات خواهد داد.»
ترامپ با قرار دادن خود در جایگاه «حامی اقتدارگرایان پوپولیست» ــ کسانی که آنان را همرزمانش در نبرد با دولتهای لیبرال می بیند، نهتنها جایگاه خویش را ارتقا میدهد، بلکه رفتارهایش در داخل آمریکا را نیز عادیسازی میکند. در همین چارچوب، حمایت دولت او از تصمیم اخیر السالوادور برای لغو محدودیت دورههای ریاستجمهوری ــ که راه را برای ماندگاری نامحدود نایب بوکله در قدرت باز میکند، باید زنگ خطری جدی برای همه ما تلقی شود.
اگر هنوز در ذهن هوادارانش تردیدی باقی مانده باشد، دونالد ترامپ همچون بسیاری از مستبدان دیگر برگ برندهای در آستین دارد: دین. هیچیک از این رهبران در عمل دیندار واقعی نیستند، اما همگی پیوندهایی محکم با جریانهای پرنفوذ مذهبی برقرار میکنند. نتانیاهو و ترامپ حتی یک گام فراتر میروند و بیهیچ نشانی از طنز یا تردید ادعا میکنند که خداوند آنان را برگزیده تا کشورشان را نجات دهند. اگر میهنپرستی «آخرین پناهگاه تبهکار» باشد، تکیه بر «دعوت الهی» رهبر را از سطح انسانهای عادی و قوانینشان فراتر میبرد. همانگونه که ترامپ به شکلی تهدیدآمیز گفته است: «آنکه کشورش را نجات میدهد، هیچ قانونی را نقض نمیکند.»