خداحافظی جوانان با زمین کشاورزی

براساس گزارش مرکز آمار بیشترین افرادی که در زمینهای کشاورزی فعالیت میکنند بالای ۴۰ سال هستند و اثری از جوانان نیست
مرکز آمار ایران به تازگی نتایج تفصیلی سرشماری عمومی کشاورزی ۱۴۰۳ را منتشر کرده است. براساس آمارها، بخش کشاورزی، بهعنوان بخشی که سهم ۱۴.۶ درصدی از اشتغال کشور دارد، تنها ۷.۴ درصد از ارزش افزوده اقتصاد کشور را تولید میکند. بررسی آمارها نشان میدهد اغلب شاغلان در این بخش، افراد در سنین بالای ۴۰سال هستند. همچنین تخمینها نمایانگر رشد منفی این بخش در فصل بهار نسبت به مدت مشابه سال گذشته است.
خزان کشاورزی ایران
کشاورزی در اقتصاد ایران همواره جایگاهی دوگانه داشته است. از یکسو بخش بزرگی از جمعیت کشور بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم درگیر فعالیتهای کشاورزی هستند و از سوی دیگر، سهم این بخش از تولید ناخالص داخلی طی دهههای اخیر همواره رو به کاهش بوده است. انتشار نتایج سرشماری عمومی کشاورزی ۱۴۰۳ توسط مرکز آمار ایران بار دیگر بحث بحران ساختاری در این بخش را به صدر اخبار اقتصادی آورد.
براساس این گزارش، سهم کشاورزی از اشتغال کشور ۱۴.۶درصد است؛ اما تنها ۷.۴درصد از ارزش افزوده اقتصاد را تولید میکند؛ نسبتی که بیانگر کاهش بهرهوری و ضعف قدرت رقابت کشاورزی در اقتصاد ملی است. این در حالی است که بیش از ۸۰ درصد فعالان این بخش بالای ۴۰ سال سن دارند و ورود نسل جوان به عرصه تولید با سرعت بسیار اندکی اتفاق میافتد.
دادههای تازه بانک مرکزی و مرکز پژوهشهای مجلس نیز تصویر تیرهتری از آینده ترسیم میکنند: کشاورزی در بهار۱۴۰۳ رشد منفی را تجربه کرده و کاهش بارندگی، افت تولید محصولات زراعی و مشکلات نهادهای همه و همه به زوال تدریجی این بخش اشاره دارد؛ وضعیتی که بسیاری آن را «خزان کشاورزی ایران» مینامند.
تغییرات کشاورزی در طول زمان
تاریخ توسعه کشورهای مختلف نشان میدهد کشاورزی نخستین موتور رشد اقتصادی بوده است. در ایران نیز تا دهه ۱۳۴۰ کشاورزی بخش غالب اقتصاد بود، اما با رشد سریع شهرنشینی، گسترش صنایع و درآمدهای نفتی، کشاورزی به حاشیه رانده شد.
در دهه ۱۳۹۰ سهم این بخش از تولید ناخالص داخلی به طور متوسط کمتر از ۱۰ درصد بوده و آمار ۱۴۰۳ نیز ادامه همین روند را تایید میکند: ۷.۴درصد از ارزش افزوده در مقابل ۱۴.۶درصد اشتغال. این نسبت به روشنی نشان میدهد کشاورزی ایران گرفتار بهرهوری پایین نیروی کار و سرمایه است. درحالیکه کارگران بخش خدمات یا صنعت ارزش افزوده بیشتری ایجاد میکنند، کشاورزی همچنان برمدار روشهای سنتی و ناپایدار میچرخد.
رشد منفی کشاورزی
طبق گزارش بانک مرکزی، تولید ناخالص داخلی بخش کشاورزی در سال۱۴۰۳ رشد ۳.۶درصدی را ثبت کرد؛ اما بررسیهای فصلی نشان میدهد این رشد پایدار نبوده است. مرکز پژوهشهای مجلس اعلام کرده که در خرداد همان سال، ارزش افزوده کشاورزی نسبت به خرداد ۱۴۰۲ به میزان ۳.۵درصد کاهش یافته است. این کاهش عمدتا ناشی از افت ۱۰درصدی تولید محصولات زراعی بوده، هرچند محصولات باغی و دامی به ترتیب رشد ۳ و یکدرصدی را ثبت کردهاند.
گزارشهای اقلیمی نیز از کاهش بارشها در خرداد ۱۴۰۳ خبر میدهند. تنها ۴ میلیمتر کاهش بارش شاید در نگاه نخست ناچیز به نظر برسد، اما در اقلیم خشک ایران میتواند تبعات سنگینی برای تولید گندم، جو و دیگر محصولات زراعی داشته باشد. در مجموع، برآوردها نشان میدهد ارزش افزوده کشاورزی در بهار ۱۴۰۳ نسبت به فصل مشابه سال قبل ۴.۷درصد کاهش داشته است.
شاخص مقدار تولید چه میگوید؟
شاخص مقدار تولید کشاورزی در سال ۱۴۰۳ به ۹۷.۸ واحد رسیده است؛ رقمی پایینتر از سال ۱۳۹۵. این به آن معناست که طی حدود هشت سال گذشته، بهرغم میلیاردها تومان یارانه آب، کود و انرژی، تولیدات کشاورزی کشور عملا رشد معناداری نداشته است. در واقع، سیاستهای حمایتی بیشتر به مصرف نهادهها و فشار بر منابع طبیعی دامن میزند تا اینکه منجر به افزایش بهرهوری و تولید شود. مهمترین عامل تهدیدکننده کشاورزی ایران بحران آب است. ایران در کمربند خشک جهان قرار دارد و میانگین بارش سالانه آن یکسوم میانگین جهانی است.
برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی، توسعه ناپایدار کشتهای پرآببر در مناطق کویری و مدیریت ضعیف منابع آبی، منجر به فرونشست زمین و کاهش شدید ذخایر آبخوانها شده است.بسیاری از کشاورزان و مالکان زمینهای کشاورزی در سالهای اخیر ترجیح دادهاند زمینهای خود را از چرخه تولید خارج و به سمت تغییر کاربری آنها حرکت کنند.
دلیل اصلی این تغییر، تفاوت قابلتوجه سودآوری بین کشاورزی و ساختوساز است. با وجود تمام زحمات، هزینهها و ریسکهایی مانند خشکسالی، کمبود نهاده یا افت قیمت محصولات، کشاورزی اغلب بازده مالی اندکی دارد. در مقابل، تغییر کاربری زمین به ویلا یا خانهباغ، در مدت زمانی کوتاه میتواند سودی چندین برابر یک دوره کشت نصیب مالک کند. همین مساله باعث شده است که بسیاری از اراضی حاصلخیز، به جای تولید مواد غذایی، به ویلاهای لوکس و تفریحی تبدیل شوند.
از سوی دیگر، سیاستهای ناکارآمد حمایتی و ضعف در مدیریت بازار محصولات کشاورزی نیز به این روند دامن زده است. در شرایطی که کشاورز مطمئن نیست محصولش با قیمت عادلانه خریداری میشود و در عین حال هزینههای تولید روزبهروز افزایش مییابد، طبیعی است که زمین خود را سرمایهای برای حفظ ارزش دارایی بداند، نه بستری برای تولید.
بنابراین، بازار پررونق ساختوساز و تقاضای بالای ویلاسازی در حاشیه شهرها و مناطق خوشآبوهوا، عملا کشاورزی را به فعالیتی کمرمق و زمینهای کشاورزی را به کالایی برای سوداگری بدل کرده است.
مساله کشاورزی در ایران
بخش بزرگی از کشاورزی ایران همچنان بر روشهای سنتی، قطعات کوچک و غیرمکانیزه متکی است. پراکندگی اراضی و عدم یکپارچگی مانع از استفاده بهینه از ماشینآلات و تکنولوژیهای نوین شده است. سن بالای کشاورزان نیز مزید بر علت است؛ چراکه اغلب آنان بهسختی با فناوریهای نو سازگار میشوند و انگیزهای برای سرمایهگذاری بلندمدت ندارند.
یارانههای گسترده در حوزه آب، برق، کود و نهادههای دامی طی دههها بهجای اینکه به افزایش بهرهوری منجر شود، به مصرف بیرویه منابع و گسترش رانت انجامیده است.
کشاورزان به جای حرکت به سمت کشتهای کمآببر و با ارزش افزوده بالا، همچنان محصولات سنتی و پرآببر تولید میکنند. از سوی دیگر، قیمتگذاری دستوری محصولات اساسی مانند گندم و شیر خام باعث شده است کشاورزان انگیزه کافی برای افزایش کیفیت و بهرهوری نداشته باشند. نتیجه این سیاستها کاهش سودآوری بخش کشاورزی و خروج تدریجی سرمایه از آن بوده است.
سرشماری ۱۴۰۳ نشان میدهد حدود 80درصد شاغلان بخش کشاورزی بالای ۴۰سال دارند. جوانان بهدلیل درآمد پایین و سختی کار تمایل اندکی به ورود به این حوزه دارند. در مقابل، مهاجرت به شهرها و ورود به مشاغل خدماتی یا صنعتی جذابتر است. این روند سبب شده است روستاها با پدیده «سالمندی کشاورزی» روبهرو شوند؛ پدیدهای که آینده تولید را مبهم میسازد.
از سوی دیگر، کشاورزی تعیینکننده بخشی از نرخ تورم سبد مصرفی خانوار است. کاهش تولید داخلی، افزایش هزینه واردات و مشکلات توزیع، منجر به رشد قیمتها میشود. دهکهای پایین جامعه که سهم بیشتری از درآمدشان صرف خوراک میشود، بیشترین فشار را متحمل خواهند شد. خزان کشاورزی همچنین به معنای کاهش درآمد و اشتغال روستاییان است. با کمشدن جذابیت کشاورزی، موج مهاجرت روستاییان به شهرها تشدید میشود.
راهکارهای سیاستی
برای عبور از این وضعیت مجموعهای از اصلاحات بنیادین ضروری است. یارانهها در این شرایط باید بهگونهای هدفمند شوند که کشاورزان به سمت کشتهای کمآببر و با ارزش افزوده بالا سوق یابند. تخصیص یارانه به آب و انرژی در شرایط کمآبی و ناترازی انرژی در ایران، رویکردی به کلی ضدتوسعهای است و به جای آن باید یارانه به فناوریهای نوین آبیاری، بذرهای اصلاحشده و ماشینآلات مدرن تعلق گیرد.
به طور کلی آمارهای منتشرشده تصویر روشنی از وضعیت کشاورزی ایران ارائه میدهند: بخشی با رشد منفی، سهم اندک در تولید ناخالص داخلی و ساختاری پیر و کمبازده. کاهش بارشها و تغییرات اقلیمی، سیاستهای ناکارآمد حمایتی، ضعف در زیرساختهای بازاررسانی و عدم ورود نسل جوان، همگی حکایت از آغاز خزان کشاورزی ایران دارند.
ادامه این روند نه تنها امنیت غذایی کشور را تهدید میکند، بلکه پیامدهای اقتصادی و اجتماعی گستردهای به همراه خواهد داشت؛ از تورم و فشار بر خانوارها گرفته تا مهاجرت روستاییان و افزایش وابستگی خارجی. برای عبور از این بحران، اصلاحات بنیادین در سیاستهای یارانهای، مدیریت آب، ساختار مالکیت اراضی، توسعه فناوری و آموزش نیروی انسانی ضروری است. بدون چنین اصلاحاتی، کشاورزی ایران در مسیر افول قرار خواهد گرفت .