به مناسبت ۶۴مین سالگرد ساخت دیوار برلین
تونل ۲۹؛ داستان امید و فرار از زیر دیوار برلین

دیوار برلین برای سالها نمادی از جدایی و سرکوب بود، اما در دل این دیوار سرد، تونل ۲۹ به نمادی از شجاعت، عشق و آزادی تبدیل شد؛ داستان واقعی مردانی و زنانی که زیر زمین، رنجها را به امید تبدیل کردند.
فرارو- پس از پایان جنگ جهانی دوم در 1945، اروپا به دو قطب متضاد سیاسی و ایدئولوژیک تقسیم شد. در قلب این تقسیم، برلین به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد، دو نیمه که قرار بود نمادی باشد از تضاد بین دموکراسی غرب و کمونیسم شرق.
به گزارش فرارو، فاتحان جنگ (آمریکا، بریتانیا، فرانسه و شوروی) خیلی زود بر سر جنازه آلمان نازی دچار اختلاف شدند و چاره کار چیزی جز دو تکه کردن آلمان و حتی پایتخت آن یعنی برلین نبود. شهروندان آلمانی و با نمود بسیار بارزتر شهروندان برلینی حالا در دو دنیای متفاوت زندگی میکردند اگرچه تنها یک خیابان با یکدیگر فاصله داشتند.
ساخت دیوار برلین
با گذشت زمان، اختلافات سیاسی و اقتصادی بین دو بخش برلین عمیقتر شد. هزاران نفر از شهروندان شرق برلین، که تحت نظام سختگیر کمونیستی و کنترل شدید دستگاه امنیتی (استازی) قرار داشتند، هر روز به غرب میگریختند؛ جایی که آزادی و رفاه بیشتری انتظارشان را میکشید. این جریان فرار و مهاجرت، برای حکومت شرق برلین بحران جدی به شمار میرفت.
در تابستان ۱۹۶۱، دولت آلمان شرقی تصمیم گرفت با ساخت دیواری بلند و سیمهای خاردار این جریان را متوقف کند. در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ (22 مرداد 1340)، ساخت دیوار برلین آغاز شد؛ دیواری که به سرعت کشیده و پدیدار شد تا دو نیمه شهر را از هم جدا کند، خیابانها و حتی خانوادهها را. این دیوار نه فقط یک سد فیزیکی، بلکه نماد جدایی، رنج و تحقیر میلیونها انسان بود.
تونل ۲۹؛ نور امید در دل دیوار سرد برلین
اما این سد بلند و سرد هرگز روح بلند انسانی برای آزادی و رهایی را نبست. درست در اوج خفقان و بیرحمیها داستانهایی در دو سمت دیوار رقم خورد تا تجسم روح آزادی انسان باشند. یکی از شاخصترین این داستانها، «تونل ۲۹» است؛ تونلی مخفی که در دل خاک و زیر دیوار کشیده شد تا ۲۹ نفر را از آلمان شرقی برهاند.
داستان از اکتبر 1961 و تنها دو ماه پس از ساخت دیوار برلین شروع میشود. یواخیم رودولف، دانشجویی 22 ساله در برلین غربی که اخیرا از برلین شرقی فرار کرده بود با یک پیشنهاد خطرناک مواجه میشود. دو دوست قدیمی به او پیشنهاد کردند که در طرحی با آنها همکاری کند که خلاصه آن کندن یک تونل به سمت شرقی برلین برای فراری دادن چند دوست دیگر بود. پیشنهادی که یواخیم علیرغم تمام خطرهایی که داشت پذیرفت.
حالا نوبت اجرای طرح بود. باید محل حفر تونل به درستی و با کمترین ریسک انتخاب میشد. نقطه شروع خیابان برناور اشتراسه بود زیرا خیابانی شلوغ و پر ازدحام بود که باعث میشد کمتر جلب توجه کند. صاحب یک کارخانه در پایین خیابان که خود به تازگی از برلین شرقی گریخته بود زمینی را برای حفر تونل در اختیار آنها قرار داد. حالا باید زیر زمینی در سمت شرقی برلین پیدا میکردند که خروجی تونل باشد و این نقطه هم به کمک یکی از دوستانشان در برلین شرقی حل شد.
نقشه تونل
یواخیم سه دانشجوی دیگر را هم برای کمک پیدا کرد و با ابزاری که از یک گورستان دزدیده بودند در ۹ ماه مه سال ۱۹۶۲ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۱)، دقایقی پیش از نیمهشب، کار حفر تونل از زیرزمین کارخانه را شروع کردند.
یواخیم در خصوص شروع کار میگوید:
"قبلا تونل واقعی ندیده بودیم. تونلهای ساختگی را در فیلمهای تلویزیونی دیده بودیم که چطور ریزش میکنند. از آن فیلمها، ساختن تونل را یاد میگرفتیم."
کار حفر تونل به سختی پیش میرفت و هزینه این کار هم برای این دانشجویان بسیار بالا بود تا اینکه اتفاق معجزه آسایی این سختیها را کاهش داد. یکی از دانشجویان گروه حفاری با شبکه ان بی سی آمریکا که سخت به دنبال پوشش اخبار فراریها از برلین شرقی بود مرتبط شد و آنها نیز پذیرفتند هزینه حفاری تونل و تجهیزات آن را متقبل شوند.
تا پایان ماه ژوئن، دانشجویان حدود ۵۰ متر، تقریبا تا مرز میان دو برلین را حفر کرده بودند. ۳۸ روز بود که هر روز هشت ساعت در این تونل مشغول کندن بودند.
اما با نزدیک شدن به شرق، صداهای بالای سرشان هم از بین رفت و حالا دیگر باید با تمام احتیاط پیش میرفتند زیرا ممکن بود به سادگی تونل آنها لو برود. واقعیت این بود که تونل آنها نخستین تونلی نبود که زیر دیوار کنده میشد. دیگران هم تونلهایی کنده بودند که اغلب با شکست روبهرو شده بود.
یواخیم میگوید:
"مرزبانها گوشیهای ویژهای داشتند که روی زمین میگذاشتند. اگر صدایی میشنیدند، زمین را سوراخ میکردند، یا به درون آن شلیک میکردند یا در آن دینامیت میگذاشتند. به همین دلیل، موقع کندن تونل میدانستیم که هر لحظه ممکن است زمین بالای سرمان باز شود."
اما این پلیس برلین شرقی نبود که مانع کارشان شد بلکه ترکیدگی لوله آب تونلشان را پر کرد و بعد از یک سال تلاش حالا باید دست از پا درازتر برمیگشتند. اما حالا نوبت معجزه دوم شده بود؛ گروهی دانشجوی مهندسی دیگر که در همان حوالی به طور پنهانی مشغول حفر تونل بودند از یواخیم و دوستانش خواستند تونل نیمه کاره آنها را در اختیار بگیرند.
نشت آب به تونل 29
یواخیم میگوید:
"فرصت بسیار خوبی بود که نباید از دست میرفت. ما یک گروه حفاری بودیم که تونلی نداشتیم و اینجا تونل نیمهتمامی بود که احتیاج به حفاری داشت."
تیم یواخیم به سرعت کار را در تونل جدید شروع کرد که انتهایش به کلبهای چوبی در برلین شرقی میرسید و خیلی زود هم تونل را به پایان رساندند. اما به شکل غمانگیزی یکی از اطرافیان تیم یواخیم تونل را به اشتازی لو داده بود. اشتازی، دستگاه مخوف امنیتی آلمان شرقی، با داشتن شبکهای گسترده از جاسوسان و اطلاعات حتی در برلین غربی، کوچکترین حرکت مشکوکی را زیر نظر داشت. یواخیم وقتی متوجه لو رفتن تونل شد که وارد کلبه شده بود اما او و همراهانش به شکل معجزه آسایی موفق به فرار شدند.
با وجود این شکست بزرگ، یواخیم و گروهش ناامید نشدند زیرا میدانستند اشتازی اطلاعاتی در مورد نخستین تونلشان ندارد و تصمیم گرفتند دوباره آن را امتحان کنند. حالا سپتامبر سال ۱۹۶۲ (شهریور ۱۳۴۱) بود و تونل اصلی به اندازه کافی خشک شده بود که بتوانند کار را از سر بگیرند.
تونل 29 پس از خشک شدن
بالاخره با رسیدن به خروجی تونل، عملیات فرار هم در روز 14 سپتامبر معین شد. یواخیم و یکی دیگر از دوستانش وارد آپارتمانی شدند که تونل در زیرزمین آن خارج شده بود. به فراریان اطلاع داده شد که جداگانه به سمت تونل بروند. اولین گروه، خانم اولین اشمیت و کودک دو سالهاش بود. به مرور گروهها یکی پس از دیگری از تونل به برلین غربی رسیدند اما نشت آب باعث شد تونل کم کم پر از آب شود.
اولین اشمیت و دخترش
در آنسوی تونل در شرق، یواخیم هنوز در زیرزمین بود. بیست و نه نفر از تونل عبور کرده اند. آب تا زانویش بالا آمده و می داند وقت رفتن است. یواخیم و تیمش موفق شده بودند 29 نفر را از برلین شرقی به آن سو یعنی برلین غربی فراری دهند. اما دیگر امکان عبور افراد بیشتر نبود چون آب تونل را فراگرفته بود. در نهایت یواخیم و دوستش هم از تونل عبور کردند تا این عملیات موفقیت آمیز توسط شبکه ان بی سی به ثبت برسد.
چند سال پس از ماجرای فرار، یواخیم عاشق اولین شد، نخستین زنی که از تونل عبور کرده بود. ازدواجش از شوهر اولش به طلاق انجامیده بود. این دو، ۱۰ سال پس از ماجرای تونل برلین شرقی، ازدواج کردند.
تا نوامبر سال 1989 که دیوار برلین سقوط کرد دستکم ۱۴۰ نفر جان خود را پای این دیوار از دست دادند.