چرا کودتای «سپهبد قرهنی» توسط انگلیسیها لو رفت؟

سرهنگ قرهنی از افسرانی بود که در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شرکت کرد و سپس به علت اعتماد فوق العاده آمریکاییها به او با درجهی سرلشکری رییس رکن ۲ ارتش شد. قره نی مشغول بررسی طرح یک کودتای نظامی بود که محمدرضا را برکنار کند و یک حکومت نظامی را سرکار بیاورد. این طرح از مدتها قبل به طور کاملا سری تهیه میشد و با توجه به شغل قره نی استتار آن آسان بود. وقتی بزرگمهر اعتراف کرد و اسامی اعضا شبکه را در اختیار گذارد. قره نی و سایر افراد دستگیر شدند. محمدرضا به خاطر وساطت آمریکاییها برخورد شدید نکرد.
ارتشبد حسین فردوست متولد ۱۲۹۶ و متوفی به سال ۱۳۶۶ بود. او در کتاب خاطراتش با عنوان (ظهور وسقوط سلطنت پهلوی) که انتشارات اطلاعات در سال ۱۳۶۹ به چاپ رساند مسایلی مهم و شایان توجه را از دوره پهلوی ذکر میکند. او به لحاظ سالهای ریاست بر دفتر ویژه اطلاعات و سازمان بازرسی شاهنشاهی به اطلاعاتی دسترسی داشت که آینه تمام نمای سالهای مهمی از تاریخ معاصر ایران است.
به گزارش عصر ایران، در این جا بخشی از خاطرات او را میخوانیم که مربوط به کودتای سرلشکر قره نی در سال ۱۳۳۶ است:
من شخصا در تمام مدت قریب به ۲۰ سال خدمت در دستگاه اطلاعاتی یعنی از شروع کار (دفتر ویژه اطلاعات) در سال ۱۳۳۸ تا پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷، نه از مقامات انگلیسی و نه از مقامات آمریکایی نشنیدم که فردی را به عنوان مخالف محمدرضا به من و سایر مقامات اطلاعاتی- مانند رییس ساواک یا رییس اداره دوم ارتش- و یا حتی به خود محمدرضا معرفی کرده باشند پس به طور مسجل رویه سرویسهای اطلاعاتی است که مخالف رییس کشور را به او معرفی نکنند و خود از وجود او استفاده کنند. تنها موردی که شاهد لو دادن یک مخالف محمدرضا بودم در ماجرای سرلشکر قره نی بود که توسط اینتلیجنس سرویس بریتانیا لو رفت.
سرهنگ قره نی از افسرانی بود که در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شرکت کرد و سپس به علت اعتماد فوق العاده آمریکاییها به او با درجهی سرلشکری رییس رکن ۲ ارتش شد. در آن زمان ساواک وجود نداشت و شهربانی هم از نظر اطلاعات فوق العاده ضعیف بود. در این شرایط رییس رکن ۲ ستاد ارتش مهمترین مقام اطلاعاتی کشور به شمار میرفت و از نظر اطلاعات نظامی و حتی غیرنظامی یکه تاز میدان بود.
آمریکاییها همانطور که فرمانداری نظامی تهران و سپس ساواک را به تیمور بختیار سپردند. طبق روحیه خود رکن ۲ را نیز به دست فردی سپردند که فوق العاده جسور، باهوش و اهل ایجاد باند در ارتش و غیر ارتش برای وصول به هدف بود. تماس با بختیار و تاثیرات او نیز بر این روحیات مزید میشد و قره نی را برای ریسک بزرگ زندگیش مستعدتر میساخت.
پس از کشف ماجرا مشخص شد که قره نی مشغول بررسی طرح یک کودتای نظامی بود که محمدرضا را برکنار کند و یک حکومت نظامی را سرکار بیاورد. این طرح از مدتها قبل به طور کاملا سری تهیه میشد و با توجه به شغل قره نی استتار آن آسان بود. قره نی موفق شده بود که موافقت آمریکاییها را به خود جلب کند. این طرح توسط سفارت آمریکا در تهران هدایت نمیشد، بلکه ایستگاه (سیا) در آتن در جریان آن بود. افرادی که مستقیما در جریان طرح بودند. عده اندکی بودند: قره نی، اسفندیار بزرگمهر (غیرنظامی) که مدتی رییس اداره تبلیغات بود (همان سازمانی که بعدا به وزارت اطلاعات و جهانگردی تبدیل شد) واسطه بین قره نی و آتن، بزرگمهر بود که مسافرتهای متعددی بین تهران و آتن انجام میداد.
جریان به اطلاع محمدرضا رسید و با ترتیب دقیقی چنان عمل شد که قره نی از ما وقع مطلع نگردد. بزرگمهر در یکی از دفعاتی که از آتن مراجعت میکرد در فرودگاه دستگیر شد و به نحوی عمل شد که دستگیری او مخفی بماند. با استناد به مدارکی که انگلیسیها در اختیار گذارده بودند بزرگمهر اعتراف کرد و اسامی اعضا شبکه را در اختیار گذارد. قره نی و سایر افراد دستگیر شدند.
بزرگمهر اعتراف کرد و اسامی اعضا شبکه را در اختیار گذارد. قره نی و سایر افراد دستگیر شدند. محمدرضا به خاطر وساطت آمریکاییها برخورد شدید نکرد. قره نی به ۳ سال زندان محکوم شد که پس از مدتی با مراجعه خانم او به من و تقاضای من از محمدرضا بخشوده شد. قره نی خود را مدیون من میدانست. و لذا در روزهای بعد از ۲۲ بهمن دین خود را ادا کرد.
ماجرای فوق بازهم روشن میکند که در سالهای اولیه پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هنوز آمریکاییها برای محمدرضا اهمیت چندان قایل نبودند در حالی که در مقابل انگلیسیها چه در صعود محمدرضا به سلطنت در شهریور ۱۳۲۰ و چه در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سیاستشان در جهت حفظ و تحکیم قدرت محمدرضا بود. این بیاعتنایی آمریکاییها به محمدرضا در ماجرای دولت امینی روشنتر شد. تنها از زمان جانسون و به طور جدی از زمان نیکسون بود که آمریکا به اوج اعتماد و نزدیکی با محمدرضا رسید و او را مهمترین پایگاه و نزدیکترین متحد خود در منطقه محسوب داشت.
به اعتقاد من ماجرای قره نی دو تاثیر داشت اول اینکه محمد رضا کوشید تا هرچه بیشتر اعتماد آمریکاییها را به خود جلب کند و ارتباط خود را با مراکز قدرت در آنجا بیشتر کند. دوم اینکه آمریکاییها فهمیدند که بدون موافقت انگلیسیها در ایران هیچ کاری نمیتوانند بکنند و لذا به همکاری اطلاعاتی با انگلیسیها اهمیت بیشتری دادند.