هیچ کس خانه خود را آتش نمیزند!

این جریان تلاش زیادی میکند که تعریفی از یک تمدن ایجاد شده در ایران پس از انقلاب ارائه دهد. به همین دلیل هم معمولاً در صحبتهایشان از برخورد تمدنی غرب و ایران صحبت میکنند. اما تلاشهایشان برای تعریف این تمدن همواره عقیم است. این تمدن چیست که کشور و مردم آن را در اولویتهای بعدی قرار میدهد و صرفاً به دنبال اهدافی فرامرزی میرود؟
فرارو – محسن صالحیخواه؛ اخیراً جریان تندروی داخلی که اقلیتی خاص از لحاظ فکری و سیاسی محسوب میشوند، عیانتر از گذشته نسبت به مفهوم ایران، تند و تیز شدهاند. همین جریان که مدیریت کلان و خرد سازمان صداوسیما را نیز بر عهده دارد، تلاش واضحی انجام میدهد که موضوع ایران که به طور طبیعی به دنبال جنگ ۱۲ روزه پررنگ شده بود و همبستگی ایجاد کرد را کمرنگ کند. این پروژه خاص از یک سو در صداوسیما با برنامهها و اظهارات برخی مدیران ارشد و در خارج از سازمان هم از طریق معدود رسانههای آنان پیگیری میشود.
پررنگ شدن مفهوم ایران و وطن در تمام سطوح، آنها را به تکاپو انداخت که جلوی این موج را بگیرند. مسائلی مانند علاقمندی به وطن و احساس مسئولیت در برابر آن، از دایره فکر آنها خارج است. به همین دلیل موضوعاتی مانند هویت را پیش کشیدند، به روشنفکران تاختند و هر آن کسی که مخالف نگاه آنان است را غربزده نامیدند. آنها تلاش زیادی میکنند که مفهوم وطندوستی را به باستانگرایی تقلیل دهند. نگاهی که نادرست چرا که پناه بردن به تاریخ یک ملت کمکی به ساختن آینده آن نمیکند. یا به این موضوع میپردازند که ایران قبل از ورود اسلام، آوردهای از خود نداشت.
هیچ کس منکر درخشش ایران در دوران بعد از ورود اسلام در حوزههای علمی و ادبی نیست. اما درخشش این دوران هیچ شباهتی به قرائت آنها از اسلام و رابطه آن با سرزمینی به نام ایران ندارد. موضوع هویت در ایران هم بسیار مهم است و هنوز لاینحل باقی مانده. آنها معقدند جریان روشنفکری میگفت باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم، که صددرصد حرفی نادرست است. چرا که اصولاً بافت جامعه ایران با جوامع غربی تفاوت زیادی داشته و دارد. اما این سردرگمی به معنای شفابخش بودن نسخه ادعایی این جماعت نیست. جامعه ایران همواره در تلاش است که خود را پیدا کند و ساختارهای حاکم نیز کمکی به این روند نکردهاند. نسخه دگم این جریان هم مدتهاست که از روی میز کنار رفته و نگاه جامعه نسبت به آن مشخص است. در چنین شرایطی، اصولاً ساختارهای سیاسی حاکم تا حد زیادی تلاش میکنند از جامعه جلوتر بروند و مسائل را حل کنند نه این که عقب بمانند. اما این افراد، این اصول را نمیپذیرند. در این شرایط، زمانی که مشخص شد اظهاراتی مانند «آغل خواستن وطن» پاسخگوی خواستههای آنان نیست، به شیوههایی دیگر متوسل شدند.
اخیراً فیلمی از یک فعال رسانهای متعلق به این جریان در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت که مربوط به برنامهای در اواسط تیرماه بود. او در بخشی از اظهاراتش به نقل از آیتالله جوادی آملی میگوید رزمندگان در دوران جنگ، شب عملیات زیارت عاشورا میخواندند نه سرود ای ایران ای مرز پرگهر. این حرف قاعدتاً صحیح است. چرا که فضای آرمانی در جنگ هشت ساله بسیار پررنگ بوده و کسی انتظار ندارد سرود ای ایران در شرایط سالهای ۵۹ تا ۶۷ در سنگرهای جبهه خوانده شود. اما چند تبصره باید به این اظهارات زد.
ابتدا موضوع این است که ایران امروز یعنی ۴۵ سال بعد از آغاز جنگ ۸ ساله، تفاوتهای زیادی با آن دوران دارد. تغییر این جامعه بزرگ که ابتدای انقلاب ۳۶ میلیون جمعیت داشت و امروز در مرز ۹۰ میلیون نفر است، نیازی به اثبات ندارد. رو گرداندن مردم از جریانهای سیاسی با نگاهی به انتخابات در ۶ سال گذشته، مجبور شدن سیاستمداران به پذیرش تغییرات مختلف حوزه اجتماعی و نگاهی به نتایج پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان (۱۴۰۲) که نتایج آن محرمانه اعلام شد، به خوبی گویای این تغییر است.
تبصره دیگر میتواند این باشد که اگر رزمندگان سلحشور دوره جنگ ۸ ساله را مد نظر قرار بدهیم، از قشرهای مختلفی بودند که دلایل مختلفی برای حضور در جبهه داشتند. برخی داوطلب بودند، برخی نیروهای انقلاب و برخی نیز نظامیان ارتشی که میدانیم مفهوم وظیفه و وطن برایشان بسیار پررنگ بوده است. تائید یک قشر به معنی رد قشر دیگر نیست. بلکه به این معناست که نمیتوان و نباید یک حکم کلی برای تمام افراد درگیر در یک رویداد صادر کرد.
این جریان تلاش زیادی میکند که تعریفی از یک تمدن ایجاد شده در ایران پس از انقلاب ارائه دهد. به همین دلیل هم معمولاً در صحبتهایشان از برخورد تمدنی غرب و ایران صحبت میکنند. اما تلاشهایشان برای تعریف این تمدن همواره عقیم است. این تمدن چیست که کشور و مردم آن را در اولویتهای بعدی قرار میدهد و صرفاً به دنبال اهدافی فرامرزی میرود؟ آیا قانون عفاف و حجابی که به جرئت میتوان گفت برای نگرانی از واکنشهای جامعه به آن اجرا نشد، بخشی از این تمدن است؟ ونهای گشت ارشاد، فیلتر کردن دسترسی مردم به اینترنت بینالملل، ظاهرسازی و اظهار اعتقاد به مسائلی که اعتقادی به آن وجود ندارد، جنگیدن همزمان با داخل و خارج، تصمیمگیری برای این که مردم چه چیزی ببینند و نبینند، بخشهای این تمدن است؟ آنچه این اقلیت محض از آن دفاع میکنند یا سعی در ترویج آن دارند، هر چه باشد نامش تمدن نیست.
ایران خانه ماست و این مفهوم، فراتر از یک شعار یا احساس است. در این خانه، افراد مختلفی زندگی میکنند که به اندازه یکدیگر نسبت به این خانه حق و تکلیف دارند. هیچ کس عامدانه خانه خود را آتش نمیزند یا با پتک به جان دیوارهای ضعیف آن نمیافتد. چون وقتی این سقف پایین بریزد، روی سر همه آوار میشود و برخوردی گزینشی ندارد. خانه نیاز به مراقب و بازسازی دارد. چه این حقیقت با تمدن مورد علاقه این جماعت سازگار باشد و چه نباشد.