نقد و بررسی فیلم جدید «سوپرمن»

فیلم جدید «سوپرمن» به کارگردانی جیمز گان، با روایتی پرانرژی و نگاهی انسانمحور، نسخهای تازه و امیدبخش از قهرمان کلاسیک دیسی ارائه میدهد.
فرارو- با آغاز فصل تازهای از جهان سینمایی دیسی، جیمز گان با معرفی سوپرمنی متفاوت و روایتی بدون کلیشههای رایج، تجربهای هیجانانگیز و احساسی را برای مخاطبان رقم زده است.
به گزارش فرارو به نقل از یو اس ای تودی، در روزگاری که سینمای ابرقهرمانی یا در پیچیدگیهای سیاسی گم شده یا در شوخیهای بیپایان گرفتار، جیمز گان آمده تا روح تازهای به جهان دیسی بدمد. او این کار را با فیلمی انجام داده که نهتنها یک سوپرمن جدید به مخاطب معرفی میکند، بلکه بازتعریفی از ذات ابرقهرمانی ارائه میدهد؛ بازگشتی به سوپرمنی که لباسی آبی، شنلی قرمز و روحیهای امیدوارکننده دارد.
فیلم «سوپرمن» (با امتیاز ۳.۵ از ۴ و ردهبندی PG-13) از ۱۱ ژوئیه در سینماها اکران میشود و در آن دیوید کورنسوت نقش اصلی را برعهده دارد. داستان با روایتی پرانرژی و سبک کمیکبوکی آغاز میشود؛ بدون هیچ مقدمهچینی یا روایت ریشهای. در یک لحظه، مخاطب وارد دنیایی میشود که قهرمان ما تنها سه دقیقه قبل شکست خورده و اکنون باید دوباره برخیزد. در این روایت تازه، سوپرمن با سگ باوفای خود، کریپتو، همراه است که در بزنگاهها نجاتبخش میشود. اما دشمنان نیز بیکار ننشستهاند: پس از مداخله سوپرمن در جلوگیری از تهاجم کشور خیالی بوراویا، روابط او با دولت ایالات متحده به چالش کشیده میشود.
همزمان، لکس لوتر، میلیاردر خودشیفته و نابغه فناوری، که از محبوبیت یک بیگانه فضایی دلخور است، نقشههایی پیچیده در سر دارد. لکس به همراه گروهی از همدستانش از جمله اینفلوئنسری به نام ایو تشماخر (با بازی سارا سامپایو)، مهندسی مجهز به فناوری نانویی (ماریا گابریلا د فاریا) و چهره نقابدار مرموزی به نام اولترامن، به قلعه انزوای سوپرمن حمله میکنند. در آنجا ویدئویی سری کشف میکنند که حتی خود سوپرمن از وجودش بیخبر بوده است. افشای این ویدئو افکار عمومی را علیه او میشوراند و شخصیت اصلی ما را وارد بحران هویتی عمیقی میکند.
آنچه فیلم «سوپرمن» را از آثار مشابه متمایز میکند، صرفاً صحنههای اکشن جذاب یا مبارزههای حماسیاش با موجوداتی عظیمالجثه نیست؛ بلکه لایه عمیقتری از همدلی و صداقت در شخصیت اصلی است که تماشاگر را مجذوب میکند. جیمز گان با پرهیز از بدبینیهای رایج و با تکیه بر صداقت و انسانیت، روایتی آفریده که هم وفادار به ریشههای شخصیت سوپرمن و هم با روح زمانه سازگار است. در کنار کورنسوت که با بازی بدنی و عاطفیاش به شخصیت جان بخشیده، ریچل برازناهان نیز در نقش لوئیس لین، خبرنگار شجاع حضور چشمگیری دارد.
برخلاف نسخههای پیشین، این بار لوئیس تنها یک نقش فرعی نیست؛ او حضوری فعال در ماجراها دارد و حتی درگیر مبارزاتی مستقیم میشود. رابطهاش با سوپرمن، بهویژه هنگام جدال لفظی درباره مداخله در بوراویا، بخشهایی از فیلم را از سطح صرفاً اکشن بالاتر میبرد. در سوی دیگر، نیکولاس هولت در نقش لکس لوتر انتخابی هوشمندانه است. او شخصیتی عصبانی، متکبر و در عین حال بهطرز نگرانکنندهای واقعگرا را به تصویر میکشد؛ شخصی که شاید در دنیای فانتزی اطرافش، بیش از همه شبیه به واقعیت باشد.
با این حال، میتوان گفت که جیمز گان در این شروع پرشور گاه زیادهروی کرده است. فیلم پر است از شخصیتهای فرعی، اشارات مخفی (Easter eggs) و حضورهای غافلگیرکنندهای که ممکن است پیگیری آنها برای برخی دشوار باشد. با این حال، همه این عناصر بهدرستی در کنار هم قرار گرفتهاند تا جهان جدید دیسی را از نسخه قبلی که بیش از حد تیره و جدی بود و همچنین از فیلمهای خوشزبان و گاه سطحی مارول متمایز کنند. جیمز گان با تجربه موفق خود در «نگهبانان کهکشان» و آثار دیسی مانند «جوخه انتحار» و «پیسمیکر»، توانسته ترکیب منحصربهفردی از شوخطبعی، هرجومرج کنترلشده و صداقت را وارد دنیای سوپرمن کند.
او در این نسخه با پرهیز از پیچیدگیهای سیاسی یا فلسفی بیش از حد، بر یک پیام ساده اما قدرتمند تأکید دارد: مهربانی، بزرگترین ابرقدرت است. اما شاید مهمترین نکته این باشد که بیننده میتواند واقعا با شخصیت اصلی ارتباط برقرار کند. آن "S" معروف بر سینه سوپرمن که روزگاری نماد امید بود، اکنون با بازی کورنسوت بار دیگر جان گرفته است. از چکمههایش تا آن تار موی معروف روی پیشانی، او قهرمانی را به تصویر میکشد که اگرچه ممکن است بهچشم برخی قدیمی برسد، اما بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم.
فیلم «سوپرمن» نهتنها به مخاطب نوستالژی میبخشد، بلکه با زیباییشناسی تصویری چشمنواز، شخصیتهایی باورپذیر و پیامی انسانی، گامی مهم در مسیر احیای جهان دیسی بهشمار میرود. اگر قرار باشد سینمای ابرقهرمانی در عصر حاضر دوباره معنا پیدا کند، چنین فیلمهایی میتوانند راه را نشان دهند.