آقای بیرانوند، به این آسمان غره نشو!

علیرضا بیرانوند اساسا طاقت دوری از کانون توجهات را ندارد. متاسفانه در این میان جنگ اخیر و مسائل کماهمیتی از این دست(!) باعث شده بود دروازهبان تیم ملی در اولویت توجه مردم نباشد، اما حالا این دوران سپری شده و او با رونمایی از تتو یا خالکوبی جدیدش، ورودی هیجانانگیز به صدر اخبار داشته است!
علیرضا بیرانوند اساسا طاقت دوری از کانون توجهات را ندارد. متاسفانه در این میان جنگ اخیر و مسائل کماهمیتی از این دست(!) باعث شده بود دروازهبان تیم ملی در اولویت توجه مردم نباشد، اما حالا این دوران سپری شده و او با رونمایی از تتو یا خالکوبی جدیدش، ورودی هیجانانگیز به صدر اخبار داشته است!
در همین راستا تازهترین تصویری که از بیرو در استخر و کنار دانیال اسماعیلیفرد منتشر شده نشان میدهد او روی بازوی راستش نوشته: «من از خاک به آسمان رسیدم»؛ آنچه گویا قرار است تاکیدی دوباره بر رشد و پیشرفت بیرانوند باشد و برای هزارمین بار، اینبار به شکل تصویری و دایمی یادمان بیاورد او از هیچ به همهچیز دست یافته است!
صد البته نفس چنین ترقی و صعودی بسیار قابل احترام و چه بسا الهامبخش است. آدم لذت میبرد از این که میبیند یک هموطن فقیر، بدون رابطه و پارتی زحمت کشیده و بالا رفته. سرنوشت بیرانوند حتما میتواند الگوی خوبی برای همه کسانی باشد که امروز در شرایط دیروز او به سر میبرند؛ بچههایی که باید باور کنند با همت و کوشش میشود از کنج غربت فعلی به صدر شهرت رسید.
همیشه هم از بیرانوند بابت اتفاقی که در زندگیاش افتاد تجلیل شده؛ هزاران مطلب در این مورد نوشتهاند، خودش در دهها برنامه، از جمله ماهعسل شرکت کرده و این داستان را به دفعات گفته، حتی فیلم زندگیاش را هم ساختهاند. راستش اما دوره آن تمجیدها خیلی وقت است به سر رسیده و اگر صادق باشیم، نسخه فعلی بیرانوند نکته چندانی برای ستایش و ذوقزدگی ندارد.
شاید امروز لازم است یک نفر به بیرو بگوید رسیدن به آسمان دشوار است و ماندن در آن هزار بار دشوارتر. همه دیدند که تو به آن سپهر مرتفع بوسه زدی، اما مدتهاست که با رفتارهای عجیب و غریب و خارج از انتظار، در حال سقوط و پایین آمدن هستی؛ کسی که بیرحمانه به کشتن خویشتن برخاست.
حتی مرور همه آنچه بیرانوند در این مدت انجام داد و از ارج و قربش کاست، طولانی و ملالآور است؛ کسی که به خودش اجازه داد بر سر باشگاه بزرگ و ریشهداری مثل پرسپولیس منت بگذارد و بگوید «ما این تیم را قهرمان کردیم»، یا برای طرفداران میلیونیاش خط و نشان بکشد که: «هوادار حق ندارد از من ناراحت باشد، من باید از آنها ناراحت باشم.»، کسی که هر فصل با وجود قرارداد داشتن با باشگاهش، سراغ تیمهای دیگر میرفت و بازار خودش را گرم میکرد، کسی که یک روز مقابل تماشاگران استقلال شادی «بریدن سر» را انجام داد و روزی دیگر با نمایش پیوستن به این تیم، آنها را سر کار گذاشت، کسی که خودش به پرداخت رشوه یا شیرینی برای جدایی از پرسپولیس اعتراف کرد...
این فقط بخش کوچکی از داستانها و حواشی ناخوشایند بیرو طی چند سال اخیر بوده که باعث افت پایگاه اجتماعی او شده. حالا دیگر به وضوح میشود فهمید دروازهبان شماره یک تیم ملی بخش زیادی از وجاهت و محبوبیتش را از دست داده، نشان به این نشان که پارسال تقریبا هر شهری که رفت، با اعتراض مردم مواجه شد.
کاش بیرو و امثال او به پر زدن در این آسمان غره نشوند. زندگی پستی و بلندی زیاد دارد. این دوران شهرت هم خیلی زود سپری خواهد شد. آخر آخرش از آدمیزاد یک اسم باقی میماند؛ اسمی که همه ارث اوست و خوش به سعادت آنهایی که با نیکی به یاد آورده میشوند.