ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۲۷۷۶

آیا پروژه سیاسی ایلان ماسک پایان نظام دوحزبی آمریکاست؟

رویای ماسک یا کابوس جمهوری‌خواهان!

رویای ماسک یا کابوس جمهوری‌خواهان!

اختلاف شدید میان ترامپ و ایلان ماسک بر سر قانون «بزرگ و زیبا» باعث شد ماسک از راه‌اندازی یک حزب سوم به نام «حزب آمریکا» خبر دهد. او با تکیه بر ثروت عظیم و نفوذ رسانه‌ای‌اش، قصد دارد نظام دوحزبی آمریکا را به چالش بکشد. با وجود موانع حقوقی و ساختاری جدی، حمایت مردمی و سرمایه شخصی‌اش می‌تواند مسیر را هموار کند؛ اما موفقیت این پروژه همچنان در هاله‌ای از تردید باقی مانده است.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- جمال قاسم کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه دانشگاه ایالتی گرند ولی در ایالات متحده.

به گزارش فرارو به نقل از الجزیره نت، شکاف سیاسی میان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و ایلان ماسک، میلیاردر مشهور و جنجالی، حالا وارد مرحله‌ای بی‌سابقه از تنش و تقابل شده است؛ آن هم در حالی که طی هفته‌های اخیر، تلاش‌هایی برای کاهش این اختلافات در جریان بود.

ایلان ماسک بار دیگر با انتقادی صریح، سیاست‌های اقتصادی دولت ترامپ را زیر سؤال برد و مخالفت شدید خود را با قانون «بزرگ و زیبا» اعلام کرد. این لایحه  پس از ماه‌ها جدال سیاسی سرانجام در کنگره به تصویب رسید و در چهارم ژوئیه به امضای ترامپ درآمد. این انتقادات، به جدال لفظی میان دو چهره بزرگ عرصه سیاست و اقتصاد آمریکا ابعاد تازه‌ای بخشیده است.

جنگ میلیاردرها؛ چرا رابطه ترامپ و ماسک به سرعت از هم پاشید؟

حتی خوشبین‌ترین تحلیل‌گران عرصه سیاست آمریکا نیز انتظار نداشتند که رابطه شخصی میان دونالد ترامپ و ایلان ماسک که حالا عنوان ثروتمندترین فرد جهان را یدک می‌کشد بیش از شش ماه دوام بیاورد؛ آن هم به دلایلی که به تفاوت‌های عمیق روانی این دو چهره و سوابق کاملاً متفاوت‌شان در دنیای تجارت و سیاست بازمی‌گردد. نخستین نشانه‌های اختلاف، حول محور قانون جدید «بزرگ و زیبا» نمایان شد؛ قانونی که ترامپ آن را سنگ‌بنای تحقق وعده‌های انتخاباتی‌اش در زمینه کاهش مالیات‌ها، مقابله جدی با مهاجرت غیرقانونی و اجرای سایر سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی می‌داند.

محور اصلی اختلاف ترامپ و ماسک به پیامدهای اقتصادی قانون «بزرگ و زیبا» بازمی‌گردد؛ قانونی که به‌گفته منتقدانش، کسری بودجه سالانه آمریکا را افزایش می‌دهد و به رشد بدهی عمومی این کشور دامن می‌زند؛ بدهی‌ای که با تصویب این قانون، پیش‌بینی می‌شود به حدود چهار تریلیون دلار در سال برسد و بحران بدهی ملی آمریکا را که هم‌اکنون از مرز ۳۷ تریلیون دلار گذشته، وخیم‌تر کند. ایلان ماسک در واکنش، برای سنجش فضای افکار عمومی و جذب نظر میلیون‌ها دنبال‌کننده‌اش در پلتفرم «ایکس»، یک نظرسنجی اجتماعی درباره میزان استقبال مردم آمریکا از شکل‌گیری یک حزب سوم به راه انداخت؛ حزبی که بتواند در برابر دو حزب سنتی جمهوری‌خواه و دموکرات عرض‌اندام کند و صحنه سیاسی ایالات متحده را متحول و شفاف‌تر سازد.

با توجه به اینکه نتیجه نظرسنجی انجام‌شده توسط ایلان ماسک به سود تأسیس یک حزب سوم رقم خورد، او اعلام کرد که «حزب آمریکا» را راه‌اندازی خواهد کرد؛ آغازی جدید در مسیر سیاسی او، پس از دوره‌ای که در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته به طور نامحدود از دونالد ترامپ حمایت کرده بود؛ حمایتی که حالا جای خود را به رقابت و حتی خصومت داده است. با این حال، یک پرسش اساسی در فضای سیاسی آمریکا مطرح است: آیا این بار ماسک واقعاً خواهد توانست حزبی سوم را به میدان بیاورد که قدرت رقابت با دو حزب سنتی آمریکا را داشته باشد و بتواند به سلطه دو قرن اخیر آن‌ها بر سیاست آمریکا پایان دهد؟ یا اینکه این اعلام تنها واکنشی مقطعی و هیجانی از سوی یک میلیاردر جنجالی است که به زودی به فراموشی سپرده می‌شود و شرایط به وضعیت پیشین بازمی‌گردد؟

سدهای حقوقی و سیاسی در راه احزاب سوم آمریکا

این نخستین بار نیست که ایده تشکیل یک حزب سوم در آمریکا بر سر زبان‌ها می‌افتد. اگرچه ده‌ها حزب سیاسی در این کشور فعال‌اند؛ اما تاکنون هیچ‌کدام نتوانسته‌اند تهدید جدی‌ای برای ساختار مستحکم نظام دوحزبی آمریکا ایجاد کنند. شاید تنها در انتخابات ریاست‌جمهوری سال‌های ۱۹۹۲ و ۲۰۰۰ بود که نامزد یک حزب سوم توانست تا حدی بر سرنوشت انتخابات اثر بگذارد. برای نمونه، روس پرو، نامزد مستقل، در سال ۱۹۹۲ موفق شد حدود ۱۹ درصد آرای کل کشور را به خود اختصاص دهد؛ دستاوردی که نقش مهمی در پیروزی بیل کلینتون و شکست جرج بوش پدر ایفا کرد.

نمونه دوم به انتخابات سال ۲۰۰۰ بازمی‌گردد؛ انتخاباتی که بسیاری از دموکرات‌ها، رالف نادر، نامزد حزب سبز و سیاستمداری با ریشه عربی را عامل شکست آل گور در رقابت با جمهوری‌خواهان می‌دانند. با وجود ده‌ها حزب ثبت‌شده در آمریکا، شانس موفقیت انتخاباتی آن‌ها همواره ناچیز بوده است؛ موضوعی که دلایل متعددی دارد از موانع ساختاری و حقوقی گرفته تا محدودیت‌های سیاسی که همگی سد راه ظهور یک حزب سوم قدرتمند می‌شوند. یکی از مهم‌ترین این موانع ساختاری، به قوانین انتخاباتی آمریکا بازمی‌گردد؛ قوانینی که نه‌تنها نحوه تعیین برنده انتخابات، بلکه توزیع کرسی‌ها در کنگره را نیز به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.

موریس دوورژه، نظریه پرداز برجسته علوم سیاسی فرانسوی، قانون مشهور به « قانون دوورژه» را مطرح کرده است. طبق این قانون، اگر یک نظام سیاسی بر مبنای حوزه‌های انتخابیه تک‌نفره و قاعده «برنده کسی است که بیشترین رأی را کسب کند؛ حتی اگر این رأی اکثریت نسبی باشد نه مطلق» اداره شود، نتیجه محتوم آن، شکل‌گیری نظام دوحزبی است و عملاً امکان ظهور یک حزب سوم قدرتمند از میان می‌رود. برای مثال، اگر در یک حوزه انتخابیه پنج نامزد حضور داشته باشند و نامزدی که بیشترین رأی را کسب می‌کند تنها ۲۰ درصد آرای کل را داشته باشد، باز هم همان فرد پیروز انتخابات خواهد شد؛ حتی اگر ۸۰ درصد رای‌دهندگان به او رأی نداده باشند.

موریس دوورژه بر این باور بود که رأی‌دهندگان اغلب از حمایت از احزاب کوچک خودداری می‌کنند، زیرا به خوبی می‌دانند که احتمال پیروزی این احزاب بسیار پایین است و رأی دادن به آن‌ها را نوعی «هدر دادن رأی» تلقی می‌کنند. این رفتار انتخاباتی در نهایت شانس پیروزی دو حزب اصلی را افزایش می‌دهد و به تقویت و تثبیت نظام دوحزبی در ساختار سیاسی کشور منجر می‌شود.

برای حل معضل «اتلاف آرا»، برخی دموکراسی‌های غربی از جمله فرانسه الزام به کسب اکثریت مطلق (۵۰ درصد به‌علاوه یک رأی) را برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری در نظر گرفته‌اند. در بسیاری از نظام‌های پارلمانی غرب نیز با بهره‌گیری از سیستم نمایندگی نسبی، احزاب کوچک می‌توانند به پارلمان راه پیدا کنند و در سیاست نقش‌آفرین باشند؛ راهکاری که هم پدیده اتلاف آرا را مهار می‌کند و هم تنوع سیاسی را افزایش می‌دهد. اما در ایالات متحده، تا زمانی که ساختار انتخاباتی بر پایه همین سیستم فعلی و بدون الزام به اکثریت مطلق باقی بماند، شانس ظهور یک حزب سوم قدرتمند، دست‌کم در کوتاه‌مدت، بسیار پایین خواهد بود. از همین رو، دو حزب اصلی آمریکا یعنی جمهوری‌خواه و دموکرات هیچ انگیزه‌ای برای اصلاح قوانین انتخاباتی ندارند و حفظ این وضعیت به معنای تثبیت انحصار و مصونیت از تهدید رقیب سوم است.

آیا ثروت و سرمایه ایلان ماسک می‌تواند معادله را تغییر دهد؟

تردیدی نیست که پول از راه تبلیغات گسترده رسانه‌ای تا راه‌اندازی دفاتر حزبی و تأمین هزینه‌های لشکر داوطلبان انتخاباتی نقشی تعیین‌کننده در جهت‌دهی به افکار عمومی آمریکا ایفا می‌کند. تجربه سیاسی ایالات متحده بارها نشان داده که حزبی که پشتوانه مالی قوی‌تری دارد، شانس موفقیتش در رقابت‌های انتخاباتی به‌مراتب بیشتر است. در ماجرای دعوت ایلان ماسک به راه‌اندازی یک حزب سوم، نگرانی‌ها فقط به ثروت هنگفت او محدود نمی‌شود؛ بلکه قدرت رسانه‌ای گسترده‌اش به‌ویژه در پلتفرم تاثیرگذار «ایکس»، این ظرفیت را دارد که موجی از حامیان تازه و یک جریان سیاسی نوظهور و نیرومند را به صحنه سیاست آمریکا وارد کند.

این برای نخستین بار است که یک میلیاردر مانند ایلان ماسک پروژه‌ای سیاسی را آغاز کرده که عملاً توانایی تأمین کل هزینه‌های آن را به تنهایی دارد. از سوی دیگر، ماسک به‌عنوان مالک شبکه اجتماعی پرنفوذ «ایکس»، می‌تواند بدون تحمل هزینه‌های گزاف تبلیغاتی، پایگاه مردمی خود را مستقیماً سازماندهی و بسیج کند. با این همه، یک سؤال کلیدی مطرح است: آیا ترامپ در برابر این تحرکات رقیب تازه‌نفس سکوت خواهد کرد یا به مقابله مستقیم برمی‌خیزد؟ بعید نیست رئیس‌جمهور آمریکا در آینده برای مقابله، به لغو قراردادهای فدرال شرکت‌های وابسته به ماسک روی آورد یا پرونده‌هایی حقوقی درباره تابعیت یا فعالیت‌های اقتصادی او به جریان بیندازد.

نکته قابل توجه اینکه استیو بنن، استراتژیست و مشاور پیشین ترامپ، فوراً به انتقاد از ایلان ماسک پرداخت و او را به «خیانت به جنبش مردمی ترامپ» متهم کرد تا جایی که خواستار سلب تابعیت و اخراجش به آفریقای جنوبی شد. علاوه بر چالش‌های سیاسی، تأسیس یک حزب جدید در آمریکا با موانع جدی اداری و حقوقی روبه‌روست؛ چرا که قوانین مربوط به ثبت نامزدها و ایجاد شاخه‌های حزبی در ایالت‌های مختلف نه‌تنها متفاوت، بلکه در بسیاری موارد به‌شدت محدودکننده است. با این حال، پشتوانه مالی عظیم ماسک این امکان را به او می‌دهد تا با به‌کارگیری دفاتر حقوقی خبره و پرداخت هزینه‌های مورد نیاز، بخش قابل توجهی از این موانع را پشت سر بگذارد.

استراتژی ایلان ماسک بر این محور استوار است که نمایندگان جمهوری‌خواه حامی قانون «بزرگ و زیبا» را هدف قرار دهد؛ به‌ویژه در حوزه‌هایی که افکار عمومی با این قانون مخالف‌اند و انتخابات میان‌دوره‌ای ۲۰۲۶ به میدان اصلی این رویارویی تبدیل خواهد شد. اگر ماسک موفق شود حزب جدیدش را شکل دهد و حتی حداقل ده کرسی در مجلس نمایندگان آمریکا به دست آورد، این موفقیت می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در آرایش قدرت در کنگره داشته باشد. نکته جالب و تا حدی پارادوکسیکال اینکه خود ماسک به دلیل تولد خارج از خاک آمریکا، امکان نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری را ندارد؛ حتی اگر پایه‌گذار یک حزب سوم قدرتمند باشد.

مسیر ایلان ماسک برای تأسیس یک حزب جدید و راه‌اندازی شاخه‌های آن در سراسر آمریکا همچنان دشوار و پر از موانع حقوقی و اجرایی است؛ اما شاید ثروت افسانه‌ای این میلیاردر بتواند بسیاری از این سدها را کنار بزند و به یک ایده کهنه، جان و نیرویی تازه ببخشد. با این وجود، پرسش کلیدی همچنان پابرجاست: آیا ماسک واقعاً حاضر است برای تحقق این پروژه، هر هزینه‌ای را بپردازد؟ یا سرانجام، او نیز همچون بسیاری دیگر از ثروتمندان بلندپرواز، ناامید خواهد شد و این ابتکار جنجالی‌اش به سرنوشت سایر پروژه‌های شکست‌خورده نوابغ مالی جهان دچار می‌شود؟

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات